پاتوق نارنجی
شخصی

  در قیامت مال و فرزند نفعی ندارد. در این دنیا به خاطر وجود رابطه ی وهمی و خیالی اجتماعی، ملاک در یاری انسان مال و فرزند است اما در خارج از ظرف اجتماع یعنی روز قیامت که روز کشف حقیقت و قطع اسباب و بطلان روابط است مال و فرزند هیچ سود و ثمری ندارد.

به گزارش افکارنیوز، غرض سوره ی مبارکه شعرا، تسلی دادن به پیامبر خدا- صلی الله علیه وآله- در قبال تکذیب قومش نسبت به ایشان و قرآن می‌باشد. آنها گاهی پیامبر- صلی الله علیه وآله- را مجنون و گاهی شاعر می‌خواندند. در این سوره به تهدید آنها پرداخته و در کنار این تهدید داستانهای انبیای بزرگ الهی همچون موسی، ابراهیم، نوح، هود، صالح، لوط و شعیب «علی نبینا وآله و علیهم السلام» را بیان کرده و عاقبت تکذیب را در این داستانها بیان نموده است.

 

« یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ  إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ »2

در قیامت مال و فرزند نفعی ندارد. در این دنیا به خاطر وجود رابطه ی وهمی و خیالی اجتماعی، ملاک در یاری انسان مال و فرزند است اما در خارج از ظرف اجتماع یعنی روز قیامت که روز کشف حقیقت و قطع اسباب و بطلان روابط است مال و فرزند هیچ سود و ثمری ندارد همانگونه که قرآن کریم بیان می‌کند«َلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُم مَّا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاء ظُهُورِکُمْ.»3  « فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءلُونَ »4  مراد از نفی نفع مال و بنون در قیامت بطلان سببیت آنها در جامعه انسانی است. مال بهترین سبب و وسیله در جامعه برای دستیابی به مقاصد حیات دنیا است و فرزندان پسر بهترین ابزار برای قوت و عزت و شوکت و غلبه است.

تنها چیزی که در قیامت نافع به حال انسان است قلب سلیم است.

 مال و بنون جزء عمده‌ترین اسبابی هستند که انسان به آن روی می‌آوردو علاقه پیدا می‌کند و نفی نفع آنها در قیامت کنایه از نفی جمیع اسباب اعتباری در جامعه انسانی است که بشر برای جلب منافع مادی به آنها متوسل می‌شود همچون علم و صنعت و جمال و غیر آنها.

« إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ » تنها چیزی که در قیامت نافع به حال انسان است قلب سلیم است. مدار سعادت بر سلامت قلب است نه مال و بنین. قلب سلیم قلبی است که از آلودگی به شرک و ظلم و معصیت در سلامت است همانگونه که پروردگار در وصف روز قیامت فرموده است: و« وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا.5»


ادامه مطلب

+ نوشته شده در شنبه 7 بهمن 1396برچسب:پاتوق نارنجی- روز قيامت قلب سلیم سوره شعرا مال و فرزند ,,

ساعت 10:55 توسط افشین |

 

شهادت امام جعفر صادق

25 شوال مصادف با شهادت امام صادق (ع)

 

 «داغ شیعه در غربت بقیع»
غروب غریبت، در لابه‏ لای دقیه‏ های خاکی بقیع قد می‏کشد. مدینه، با التهاب به مدار پرواز کبوتران دست می ‏برد تا مردم، آیه‏ های زخمی نشناختنت را به دوش بکشند و عذر نیاورند.


زمین، آبستن اشک می‏ شود. خورشید، قد خم می‏کند و دست‏های ملتمس عرشیان، همگام با فرشیان، شعر بی‏قراری را در آغوش می‏کشند.


داغ در گلوی شیعیان منتشر می‏شود تا بلوغ ابری بقیع را نظاره کنند.


نبض تاریخ به هم خورده است


نبض تاریخ، به هم خورده است. دشمنان، با زهرشان، قلب تو را نشانه رفته‏ اند تا حوصله خدا را سر ببرند.


با این بدبختی عمیقی که فراهم کرده ‏اند، نه تنها به ساحت سبزت راه نیافته ‏اند، که آتش جهنم خودشان را شعله‏ ورتر ساخته ‏اند. اینان، سپاهیان شیطانند که از دهلیزهای پرپیچ و خم جهالت و نکبت سردرآورده ‏اند. اینان می‏ خواهند آینه امامت را بشکنند؛ ولی دیری نخواهد پایید که مذلت و سرافکندگی خویش را در قامت «وجوه یومئذ خاشعه» تجربه خواهند کرد.


خورشید از چشمان تو تقلید می‏کند


هنوز هم دنیا، از شکوه جاری تو وام می‏گیرد. هنوز هم خورشید، از چشمان تو تقلید می‏کند. دانشگاه، به نام تو زنده است؛ حوزه از زلال دانش تو آب می‏خورد و عطش دانش‏اندوزی راهیان عشق، با کلام تو سیراب می‏شود.
نقی یعقوبی

 

متن ادبی شهادت امام جعفر صادق

دل نوشته های شهادت امام صادق (ع)

 
«جاری‏ترین تفکر شیعه»
ای مهر ازلی و نور لم‏یزلی، آفتاب تابان مشرق اندیشه؛ مرد تمام فصل‏های انسانیت، امام یکه‏تازان صدق و صداقت؛ جاری‏ترین تفکر ماندگار شیعه! نور وجودت، به گردباد حوادث، خاموشی گرفت؛ اما فروغ اندیشه‏ات در جان جهان ماناست.


خاموش کسی است که تو را برنمی‏تابد. مرده باد دلی که خدا را در تو نمی‏یابد!


ای فرزانه‏ترین قامت افراشته دین خدا؛ سرچشمه ناب‏ترین نگاه شیعه! در صبوری سینه‏ات شکی نیست؛ تو از سلاله سینه سوختگان شریعت شیرین خدایی و پاسدار ویژگی‏های رفیع اسلام؛ بهشت گوارایت!


صادق آل محمد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله ‏وسلم

 

اندیشه‏ ها که مقابل هم قرار می‏ گرفتند، نفس‏ها در سینه حبس می شد؛ اما از ابتدا، دل‏ها به صدق گفتار تو روشن بود و صادق آل محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم پیروز همیشه مباحثه‏ ها می‏ شد.
در حلقه دانشمندان، همیشه رأی تو جلوه می‏کرد و بر جرگه عشاق، نور تو می‏تابید.


حاشا اگر گمان کنم که لحظه‏ ای نام تو فراموش بشود! تابش خورشید پیشانی‏ات، کلام صادقانه و نیکویت و روش روشن‏بینانه ‏ات، همیشه مایه مباهات اندیشه مسلمین خواهد بود.


آقای من! از پس سال‏ها دوری، دلم را به مهر ولایی‏ات روشن کن!

 سعیده خلیل‏نژاد

 

متن ادبی شهادت امام جعفر صادق

شهادت امام صادق (ع)

 

«بوی آسمانی دانش»
بغض‏های ریشه‏ دار در بقیع روح انسان خیمه زده است.


دقایق غم را اشک‏های ما قطره قطره دنبال می‏ کند.


چه فصل متروکی است پاییز اندوه؛ اما تا روزگار دنیا هست، گریزی از مرور سطور این فصل نیست.


امروز، کتاب دانش، مرثیه ‏هایی در دل دارد که هر کدام جگرسوز است و پر خراش. خاک بقیع، بوی آسمانی دانش را می‏ پراکند.


نام بقیع که می‏ آید، یادی کبود در آغوش غزل‏های ما می‏ ماند.


نام بقیع که می‏ آید، چشمه‏ های بی ‏اختیار اشک، از صفحات تاریخ جاری می‏ شود.


امروز، گاه سفر به مکتب احادیث «صدق» با چشمان اشکبار فراق است.


قطعه‏ های غم زده


امروز، اشک‏های قلم، نماینده قطعه‏ های غمزدگی است.


در وادی پر از اشتیاق دانایی، ضجه و شیون منتشر است.


موج موج شانه ‏ها می‏ آیند، روبه روی دریا تباری که نامش «صادق» است تا ترجیع‏ بندهای تلاطم را بسرایند. امروز دوبیتی‏های «وا اماما»، زمزمه بقیعستان دل است.

محمدکاظم بدرالدین


ادامه مطلب

+ نوشته شده در جمعه 30 تير 1396برچسب:پاتوق نارنجی-متن ادبی- شهادت -امام صادق (ع)-,

ساعت 11:17 توسط افشین |

تسنیم نوشت: معاونت اطلاعات سپاه صاحب‌الزمان (عج) استان اصفهان در اطلاعیه‌ای از دستگیری ۱۱نفر از اعضا و طرفداران شبکه انحرافی «عرفان حلقه» در نجف‌آباد توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) خبر داد.

 

در این اطلاعیه آمده است؛

با تلاش‌های شبانه‌روزی سربازان گمنام امام زمان (عج) استان اصفهان، شبکه منحرف عرفان حلقه شناسایی و با استعانت از خداوند سبحان و تلاش‌های انجام‌گرفته با دستگیری مدرس و سر شبکه به‌کلی متلاشی شد.

این اطلاعیه با اشاره به تلاش‌های دشمنان و طرفداران واداده آن‌ها در داخل کشور برای استحاله فرهنگی، بیان کرده است: حسب فرمایشات و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در خصوص توجه به مسائل فرهنگی و خطر جدی نفوذ عناصر منحرف در باورها و عقاید جامعه، سازمان اطلاعات سپاه مقابله با ترویج‌دهندگان و فعالان عرفان‌های کاذب و نوظهور را در دستور کار خود قرار داده است.

در ادامه این اطلاعیه شیوه‌های گوناگون و پیچیده این عرفان برای جذب جوانان و افراد جامعه در راستای به انحراف کشیدن عقیدتی آن‌ها مطرح و تاکید شده است که پاسداری از فرهنگ غنی ایران اسلامی جزء دستور کار ذاتی سپاه قرار دارد و به همین سبب هرگونه ایجاد انحطاط در این زمینه مورد رصد و اشراف سربازان گمنام امام زمان (عج) قرار می‌گیرد.

گفتنی است ترویج‌دهندگان فرقه انحرافی و منحط عرفان حلقه با ادعاهای فرادرمانی‌، عرفان و اتصال به شبکه مثبت، عده‌ای را به سمت خود جذب و با ایجاد تشکیک در اعتقادات مذهبی آن‌ها به درآمد هنگفتی از این راه ‌دست پیدا کرده‌اند.


ادامه مطلب

+ نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1396برچسب:پاتوق نارنجی- سپاه پاسداران - استان اصفهان - ,

ساعت 9:7 توسط افشین |

خداوند در قرآن کریم از توبه ای با عنوان توبه نصوح سخن می گوید.
 
بازگشت از گناه و روی آوردن به رحمت و مغفرت الهی، عملی است که آرزوی خسته دلان از گناهان صغیره و کبیره است. امیر المومنین(ع) در دعای کمیل می فرمایند: ظلمت نفسی، یعنی با گناه، خودم به خودم ظلم کرده ام. بنابراین گناه بیشترین آسیب را به گنه کار می زند. از این رو فرد گنهکار هیچگاه از شرایط موجود راضی نیست و می خواهد، بهتر زندگی کند.

توبه، همان پنجره ی امیدی است که نور رحمت الهی از آن می تابد و تنها راه نجات از این قهقرای فلاکت ناشی از گناه، است. عملی که به نوعی سیاهی ها را از فطرت انسان پاک می کند و اجازه حرکت در مسیر تکامل معنوی را دوباره به وی اهدا می کند.

دل نا آرام فرد گنهکار با توبه کمی آرام می گیرد، اما هر لحظه خود را در کمین بازگشت به سمت محرمات می بیند. اگر گناه مجدد انجام شود، تمام زحمات انسان گنهکار بر باد فنا خواهد رفت. خداوند در قرآن کریم از توبه ای با عنوان توبه نصوح سخن می گوید. در آیه 74 سوره مائده می خوانیم:

« تُوبُوا الى الله تَوبَة نَصُوحاً »  به درگاه الهى توبه نصوح كنيد. در خصوص معنای واژه نصوح پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند:
«ان يَتُوب التائِب ثمّ لايَرجع فى ذَنبٍ كما لايَعود اللَبن الى الضَّرع» توبه كننده، هرگز به گناه باز نگردد، چنانكه شير به پستان باز نمى‌گردد.(بحار الانوار جلد 6 صفحه 22)

امام صادق(ع) نیز در تفسير واژه نصوح چنين فرمودند:

«هو الذَّنبُ الّذى لا يَعودُ فيه اَبداً» آن توبه‌اى است كه هرگز به آن گناه باز نگردد.

بنابراین وظیفه انسان گنهکار این است که توبه ای به درگاه الهی انجام دهد که بازگشتی به سمت گناه نداشته باشد، اما چرا به توبه بازنگشتنی «نصوح» می گویند. داستان از این قرار است که فردی با نام نصوح، دلاک حمام زنانه بوده است. وی مرد بود اما به دلیل شرایط ظاهری اش که مانند زنان بود، در حمام زنانه کار می کرد. این حرفه نصوح، هم منبع درآمد، هم وسیله ای برای شهوت رانی اش بود. نصوح بار ها از این اشتباه بزرگش توبه کرده بود، اما لذت گناه مانع از ماندگاری توبه اش می شد. دلاکی خوب نصوح موجب شد، وی از سوی دربار پادشاه زمانش، دعوت به دلاکی ملکه شود. در زمانی که ملکه در حمام بود، یکی از مروارید های گوشواره اش گم شد و مأموران دستور دادند، در حمام بسته شود و همه تفتیش شوند.

با این وجود مروارید پیدا نشد و مأموران دستور دادند همه برهنه شوند. این کار مأموران پادشاه دست نصوح را رو می کرد. وی که از شدت ترس به خود می لرزید، در دستانش را به سوی آسمان بلند کرده و توبه کرد. توبه ای که بازگشتی به سوی گناه نداشته باشد. در همان لحظه مأموران اعلام کردند که مروارید پیدا شد. پس از آن نصوح از آن شهر رفت و در منطقه ای به عبادت پرداخت. مالی هم که از آن شغلش داشت میان فقرا تقسیم کرد و سعی کرد با حمل سنگ، لقمه حرامی که در بدنش به گوشت تبدیل شده بود را از بین ببرد. این گونه بود که پس از مدت ها نصوح در همان نقطه ای که زندگی می کرد، با حفر چاه و آبادانی آن جا روستایی درست کرد و جایگاه والای اجتماعی نزد همگان پیدا کرد.

ادامه مطلب

+ نوشته شده در دو شنبه 13 دی 1395برچسب:پاتوق نارنجی- توبه -نصوح -,

ساعت 23:27 توسط افشین |

 

از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نقل ميکنند که فرمود: از نشانه‌‏هاى شقاوت و تيره روزى؛ خشکى چشم و .....و گناه دنبال گناه کردن است.


 همه گناهان در صورت توبه و جبران اقتضاء بخشش را دارند، مگر این که شخص توبه نکند و اعمال‌اش به گونه‌ای مانع از این اقتضاء گردد. در ادامه این یادداشت را به نقل از تبیان بخوانید.
 
 ۳ چيز که مانع بخشش گناهان است

از روایات استفاده می‌شود که سه چیز مانع بخشش گناهان است:
۱. ظلم و فسق
در آیات ۵۸ تا ۵۹ سوره بقرة ؛ اولا تصریح به بخشش مطلق گناهان شده است و ثانیا به علت بخشیده نشدن آن نیز اشاره شده است:  «وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَـذِهِ الْقَرْیةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَیثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّداً وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَایاكُمْ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ»؛ «و (به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتیم در این قریه (بیت المقدس) وارد شوید... و بگوئید: خداوندا گناهان ما را بریز تا ما شما را بیامرزیم، و به نیکوکاران پاداش بیشترى نیز خواهیم داد.- اما افراد ستمگر این سخن را تغییر دادند (و به جاى آن جمله استهزاء آمیزى مى‏گفتند) و لذا ما بر ستمگران در برابر این نافرمانى عذابى از آسمان فرستادیم»
 
دقت در جمله: (...وَ قُولُوا حِطَّةٌ ...) و... بگوئید خداوندا گناهان ما را بریز ...(باید توجه داشت که حطه از نظر لغت به معنى ریزش و پائین آوردن است، و در اینجا معنى آن این است که: خدایا از تو تقاضاى ریزش گناهان خود را داریم.) خداوند به آنها دستور داد که براى توبه از گناهانشان این جمله را از صمیم قلب بر زبان جارى سازند، و به آنها وعده داد که در صورت عمل به این دستور از خطاهاى آنها صرفنظر خواهد شد،( و شاید به همین مناسبت یکى از درهاى بیت المقدس را باب الحطه نامگذارى کرده‌‏اند).
 
- ولى چنان که می‌‏دانیم، و از لجاجت و سرسختى بنى اسرائیل اطلاع داریم، عده‌‏اى از آنها حتى از گفتن این جمله نیز امتناع کردند و به جاى آن کلمه نامناسبى بطور استهزاء گفتند لذا قرآن می‌گوید:« اما آنها که ستم کرده بودند این سخن را به غیر آنچه به آنها گفته شده بود تغییر دادند (فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ). ما نیز بر این ستمگران به خاطر فسق و گناهشان، عذابى از آسمان فرو فرستادیم»
 
- این نکته نیز شایان توجه است که قرآن در آیه فوق بجاى فانزلنا علیهم می‌گوید فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا تا روشن گردد که این عذاب و مجازات الهى تنها دامان ستمگران بنى اسرائیل را گرفت و هرگز خشک و تر با هم نسوختند.
 
- علاوه بر این، در پایان آیه، جمله «بِما کانُوا یفْسُقُونَ» را ذکر مىی‌کند تا آن هم تأکید بیشترى بر این موضوع باشد، که ظلم و فسقشان ،علت مجازاتشان گردید.
 
۲. لجاجت، اصرار بر گناه و تکبر
از تعبیرات جمله مزبور در آیات بالا، به دست می‌آید که آنها بر اعمال سوء اصرار داشتند و آن را ادامه می‌دادند، و معلوم می‌شود هنگامى که گناه به صورت یک عادت و حالت، در جامعه متمرکز گردد، احتمال نزول عذاب الهى در آن هنگام بسیار است.
 
و شدت تأثیر« اصرار بر گناه» برآینده انسان را نیز می توان از احادیث زیر به دست آورد:
-امام باقر علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل که فرموده: «- وَ لَمْ یصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا... : و بر آنچه کرده‏اند اصرار نورزند، ... ۱۳۵ سوره ۳»ایشان فرمود: اصرار بر گناه اینست که: کسى گناهى کند و از خدا آمرزش نخواهد، و در فکر توبه نباشد، ( کسى که بفکر توبه نیست، ظاهرا قصد تکرار گناه دارد.)( کافی ج‏۲ ۲۸۸ باب الإصرار على الذنب ..... ص : ۲۸۸)
 
- از علی (علیه السلام) در غرر چنین نقل شده : «الاصرار یوجب النّار».اصرار موجب آتش است، یعنى هرگاه کسى گناهى کرده باشد و اصرار بر آن داشته باشد یعنى از آن پشیمان نباشد و باز عزم کردن آن گناه یا گناه دیگر داشته باشد این معنى، موجب دخول جهنّم گردد، پس اگر از کسى گناهى صادر شود خواه صغیره و خواه کبیره باید که دیگر عزم آن نداشته باشد؛و اگردوباره عزم آن گناه را داشته باشد گناه او کبیره شود.(شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج‏۱ ۱۱۸ ۴۳۴ ..... ص : ۱۱۸)
 
- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله : « مِنْ عَلَامَاتِ الشَّقَاءِ جُمُودُ الْعَینِ .....و الْإِصْرَارُ عَلَى الذَّنْب‏» از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل میکنند که فرمود: از نشانه‏‌هاى شقاوت و تیره روزى؛ خشکى چشم و .....و گناه دنبال گناه کردن است.
چنانکه می بینید گناه یر گناه کردن که همان «اصرار بر گناه است» ،از علائم شخص شقی (ویخشیده نشده) است.
 
۳. شرک
 آیه «... إِنَّ اللَّهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَکَ... »( نساء: آیه ۴۸ ) صریحا اعلام می‌کند که همه گناهان ممکن است مورد عفو و بخشش واقع شوند، ولى شرک به هیچ وجه بخشوده نمی‌شود، مگر اینکه از آن دست بردارند و توبه کنند و موحد شوند، و به عبارت دیگر هیچ گناهى به تنهایى ایمان را از بین نمی‌برد، همانطور که هیچ عمل صالحى با شرک، انسان را نجات نمی‌بخشد.
 
- ارتباط این آیه با آیات سابق از این نظر است که یهود و نصارى هر یک به نوعى مشرک بودند، و قرآن بوسیله این آیه به آنها اعلام خطر می‌کند که این عقیده را ترک گویند که گناهى است غیر قابل بخشش، سپس در پایان آیه دلیل این موضوع را بیان کرده می‌فرماید: کسى که براى خدا شریکى قائل شود گناه بزرگى مرتکب شده است (وَ مَنْ یشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظِیماً) این آیه از آیاتى است که افراد موحد را به لطف و رحمت پروردگار دلگرم می‌سازد، زیرا در این آیه خداوند امکان بخشش گناهان را غیر از شرک بیان کرده است.
 
- به تعبیرى که در آیه ذکر شده:« نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیئاتِکُمْ » دقت کنید؛ زیرا قرآن می‌گوید: گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم یعنى پرهیز از گناهان بزرگ خصوصا با فراهم بودن زمینه‏‌هاى آنها، یک نوع حالت تقواى روحانى در انسان ایجاد می‌کند که می‌تواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت آیه فوق همانند آیه إِنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئاتِ: (هود- ۱۱۴): حسنات، سیئات را از بین مى‏برند مى‏باشد، و در واقع اشاره به یکى از آثار واقعى اعمال نیک است و این درست مانند این است که بگوییم: اگر انسان از مواد سمى خطرناک پرهیز کند و مزاج سالمى داشته باشد، مى‌‏تواند آثار نامطلوب بعضى از غذاهاى نامناسب را به واسطه سلامت مزاج از بین ببرد. و یا به تعبیر دیگر: بخشش گناهان صغیره یک نوع پاداش معنوى براى تارکان گناهان کبیره است، و این خود اثر تشویق کننده‏‌اى براى ترک کبائر دارد.

 

ادامه مطلب

+ نوشته شده در یک شنبه 12 دی 1395برچسب:پاتوق نارنجی- مذهب ، اسلام ، گناه ، بخشش ، توبه -,

ساعت 22:52 توسط افشین |

 

خبرگزاری میزان- حجت الاسلام و المسلمین خداداده با تاکید بر اینکه اعتقاد به منجی در تمام ادیان وجود دارد، از لزوم پیروی از اندیشه الهی برای رسیدن به آرامش درونی سخن گفت.
 
حجت الاسلام و المسلمین کمال الدین خداداده در گفت و گو با خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان گفت: اعتقاد به موعود و منجی که سرانجام روزی با آمدنش دنیا را پر از عدل می کند یک امر فطری است و مورد اتفاق تمامی ادیان است و هر دین و مکتبی متناسب با فرهنگ دینی و ملی خود از موعود سخن گفته است و این موضوع اختصاص به مسلمانان ندارد.
 
وی ادامه داد: البته نوع نگاه ادیان ابراهیمی به موعود متفاوت و نزدیک به اندیشه توحیدی است. 
 
این کارشناس علوم قرآنی همچنین توضیح داد: ما معتقد هستیم که خداوند این عالم را بدون دلیل نیافریده و یکی از دلایل خلقت هم کمال انسانی است و این کمال جامعه انسانی هم با تشکیل حکومت جهانی الهی شکل می گیرد. از آنجا که انسان در کنار رسیدن به امکانات رفاهی و مادی به دنبال کسب معنویت و اتصال به یک منبع کمال است نمی تواند به مساله آخرالزمان و ظهور فردی از نوع انسان به عنوان نجات بخش و منجی معتقد نباشد که این مساله به وضوح در بین ادیان مختلف مشاهده می شود.
 
وی تصریح کرد: اگر فردی بخواهد به این آرامش درونی دست پیدا کند باید از اندیشه الهی در زندگی خود پیروی کند و در این راستا انبیاء نجات دهنده گان عالم بشریت نیز ما را به پیروی از همین اندیشه هدایت  می کنند.
 
حجت الاسلام و المسلمین خداداده اظهار کرد: خداوند پیامبران را برای این فرستاده تا مردم را دعوت به توحید و ایمان به خدای یگانه کنند تا رستگار شوند و هر میزان معرفت انسان به اهداف خلقت بیشتر شود تشکیل جامعه ی جهانی توحیدی آسان تر خواهد بود. 
 
وی همچنین گفت: اگر جامعه بشری می خواهد به موفقیت دست پیدا کند باید به صورت قلبی به منجی آخر زمان اعتقاد پیدا کند البته چنین اعتقادی در میان ادیان و مذاهب مختلف، متفاوت است.
 
این نویسنده کتاب های مذهبی خاطرنشان کرد: البته در میان افرادی که به منجی آخر زمان اعتقاد دارند، افرادی هم وجود دارند که منکر این موضوع هستند که از آن ها به عنوان منکران مهدویت نام برده می شود.

ادامه مطلب

+ نوشته شده در جمعه 3 دی 1395برچسب:پاتوق نارنجی-پ امام زمان ، موعود ، منجی ، دین ، تشیع,

ساعت 23:24 توسط افشین |

 

هر روز یک حدیث از معصومین(ع) با مضامین دینی و اخلاقی در بخش قرآن و عترت منتشر می شود.

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛هر روز یک حدیث از معصومین(ع) با مضامین دینی ، اخلاقی و اجتماعی در بخش و عترت منتشر می شود.
 
امام علی علیه السلام:
 
 
ألا فَمَن ثَبَتَ مِنهُم عَلَی دینِهِ وَ لَم یَقسُ قَلبُهُ لِطولِ أمَدِ غَیبَةِ إمامِهِ فَهو مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القیامَة
 
 
بدانید آنان که در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند بود.
 
بحارالانوار(ط-بیروت) ج51 ص109

ادامه مطلب

+ نوشته شده در جمعه 3 دی 1395برچسب:پاتوق نارنجی- حدیث روز ، امام علی ، دوران غیبت,

ساعت 23:22 توسط افشین |


گرفتن جان انسانها توسط خدا، صورت می گیرد، و اگر در آیاتی گرفتن جان انسانها به فرشتگان نیز نسبت داده شده با فاعلیت خدای متعال در تضاد نیست؛چرا که آنها نیز این نیرو و توان را از خدای متعال گرفته اند.
قبض روح قبر مرگ چه کسانی هنگام مرگ انسان را قبض روح می کنند؟
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

به گزارش سرویس دینی جام نیـوز به نقل از رهروان ولایت طرح سوال: یکی از سوالات و موضوعاتی که در بعضی محافل و فضاهای رسانه‌ای دستخوش اشکال و شبهه علیه آموزه‌های قرآنی شده، موضوع قابض ارواح است. این دسته افراد با دستاویز قرار دادن بعضی آیات، این چنین وانمود می‌کنند که در آیات قرآن، تناقض وجود دارد؛ چرا که در بعضی از آیات قبض کننده‌ی روح انسانها، خدای متعال و در بعضی ملک‌الموت و در بعضی دیگر تعدادی از فرشتگان معرفی شده است. این دسته افراد این بیانات مختلف را در زمره‌ی تناقضات قرآنی به حساب آورده‌اند. در این نوشتار به دنبال روشن کردن حقیقت و رد این شبهه هستیم.

 


قبض کننده ی ارواح در قرآن
با رجوع و بررسی در آیات قرآن کریم، با آیاتی مواجه می‌شویم که در آنها قبض کننده‌ی ارواح افراد مختلفی معرفی شده‌اند.


الف). خدای متعال: در بعضی از آیات خدای متعال، خود را قبض کننده روح انسانها معرفی می‌فرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی‏ لَمْ تَمُتْ فی‏ مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتی‏ قَضى‏ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ [زمر/۴۲] خداوند، ارواح را به هنگام مرگ قبض مى‏‌کند، و ارواحى را که نمرده‏‌اند نیز به هنگام خواب مى‏‌گیرد؛ سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مى‏‌دارد و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) بازمى‏‌گرداند تا سرآمدى معیّن در این امر نشانه‏‌هاى روشنى است، براى کسانى که اندیشه مى‏ کنند!»

 


ب). ملک‌الموت: از بعضی آیات نیز این چنین استفاده می‌شود که خدای متعال، جان انسان ها را توسط فرشته مرگ، می‌گیرد. در سوره سجده این چنین بیان شده است: «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ [سجده/۱۱]بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را مى‏‌گیرد؛ سپس شما را بسوى پروردگارتان بازمى‏‌گردانند.»

 


ج) جمعی از فرشتگان: در بعضی دیگر از آیات نیز شاهد هستیم که خدای متعال قبض کننده‌ی روح انسان ها را فرشتگان و فرستادگان الهی معرفی می‌فرماید: «الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [نحل/۲۸]همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مى‏‌گیرند در حالى که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آنها تسلیم مى‏‌شوند (و بدروغ مى‌گویند:) ما کار بدى انجام نمى‏‌دادیم! آرى، خداوند به آنچه انجام مى‏‌دادید عالم است.» و در آیه دیگر خدای متعال می‌فرماید: «وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَهً حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ[انعام/۶۱]او بر بندگان خود تسلّط کامل دارد و مراقبانى بر شما مى‏‌گمارد تا زمانى که یکى از شما را مرگ فرا رسد (در این موقع،) فرستادگان ما جان او را مى‏‌گیرند و آنها (در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهى نمى‏‌کنند.»


با توجه به این آیات الهی، سوال این است که آیا بین این آیات تناقض و ضدیتی وجود دارد یا خیر؟ با اندک دقت و تأملی در این آیات الهی و با رجوع به تفاسیر برجسته‌ی قرآنی، به نکاتی دست میابیم که گویای عدم تناقض در این آیات است. در ادامه به بعضی از این نکات اشاره می‌کنیم.


توجه به معنای توحید افعالی: یکی از معانی توحید افعالی، این است که فاعل حقیقی امور و کارها، خدای متعال است. هر تأثیری که از هر فاعل و مؤثری سر بزند، نهایتاً مستند به خدای متعال است و هیچ فاعلی استقلالی در تأثیر ندارد، «لا مُوَثِّرَ فِی‌ الْوُجودِ إلاّ اللَهُ»[۱] البته این مطلب به معنای نفی اختیار و سلب فاعلیت از موجودات نیست، بلکه به این معنا است که تمام موجودات، موجودیت، فاعلیت و قدرت خود را از ناحیه خدای متعال گرفته‌اند. با این بیان، اگر خدای متعال قدرت و نیرویش را از آنها دریغ دارد، آنها نیز توانایی انجام کاری را نخواهند داشت. به همین جهت است که خدای متعال در یک آیه، قبض ارواح را به خود نسبت می‌دهد.


اصالت در گرفتن جانها: با توجه به نکته‌ی ابتدایی که در خصوص توحید افعالی بیان شد، می‌توان این چنین بیان داشت که فاعل اصلی قابض ارواح، خدای متعال است؛ و اگر در آیاتی سخن از قبض ارواح توسط فرشته مرگ و یا فرشتگان می‌شود، تضادی با فاعلیت الهی ندارد. به عبارت علمی همه این عوامل در طول اراده‌ی الهی قرار دارند؛ چرا که قدرت و نیروی خود را از خدای متعال کسب کرده‌اند. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، این چنین بیان می‌دارد: «اصالت در گرفتن جانها، کار خداست نه غیر، ولى به تبعیت و به اجازه خدا کار ملک‌الموت و فرستادگان خدا که یاران ملک الموتند نیز هست، همانطور که این یاران هم به اجازه ملک الموت کار مى‏‌کنند.»[۲]

 


سخن آخر: یکی از نکات بسیار مهمی که در خصوص شبهه افکنان باید توجه داشت، این است که این دسته افراد، نه بر اساس واقعیات؛ بلکه بر اساس برداشت‌های غیر عالمانه و غلط از قرآن کریم، گرفتار شبهه شده‌اند، این دست افراد به خاطر جهلی که نسبت به آموزه‌های اسلامی و قرآنی دارند، به گونه‌ای رفتار می‌کنند که گویی محتوای شبهه‌، حقیقت محض است.

 


پی نوشت ها:
[۱] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، چاپ: بین الملل، سال چاپ: ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۳۷۷. « لا مُوَثِّرَ فِی‌ الْوُجودِ إلاّ اللَهُ: یکی از قاعده‌های فلسفی است که به این معناست که در جهان، هیچ علتِ فاعلیِ حقیقی به‌جز خداوند (واجب الوجود) نیست و تنها خداوند است که حقیقتاً به دیگر موجوداتْ هستی و وجود می‌دهد و دیگر موجوداتْ در زمینه هستی‌بخشی، تنها علتِ اِعدادی‌ هستند نه علتِ حقیقی.»


[۲] ترجمه المیزان،موسوى همدانى، محمد باقر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏‌ى مدرسین حوزه علمیه قم، سال چاپ: ۱۳۷۴ ، ج‏۱۷، ص۴۰.


ادامه مطلب

+ نوشته شده در جمعه 3 دی 1395برچسب:پاتوق نارنجی-ملک الموت | مومنین | قبض روح | خداوند | مرگ | ,

ساعت 23:20 توسط افشین |

 

امامان شیعه به تاسی از حضرت امیرالمومنین علیه السلام، در برابر مشکلات سعی کرده اند تا با الگوگیری از ایشان، تصمیمات صحیحی را اتخاذ نمایند.

م

در بررسی سیره، به دنبال هر نوع فعل و رفتار از هر کس نیستیم؛ بلکه به دنبال مجموعه ای از اعمال و رفتار افراد حکیم و عاقلی هستیم که دارای ویژگی های خاصی هستند و صلاحیت رهبری و هدایت مردم را دارند. بر این باوریم که معصومین(علیهم السلام) انسان های کاملی هستند و کوچک ترین رفتار و گفتار آنان دارای دلیلی حکیمانه است؛ چون همه ی رفتار آن بزرگواران دقیق و حساب شده است و بر اساس مصالح معین صادر گردیده.
سیره اخلاقی و تربیتی معصومین(علیهم السلام) عبارت است از: «سبک، روش و قواعد خاص رفتار معصومین(علیهم السلام) که از جنبه های گوناگون زندگی آنان، قابل استنباط است». بدین ترتیب، هر رفتاری که از معصوم(علیه السلام) سرزده است، چه در محیط فردی و عبادی و بدون توجه به دیگران، و چه در محیط اجتماعی و تربیتی به منظور اثرگذاری بر دیگران، منشأ استخراج سبک و روش کلی رفتاری ایشان قرار می گیرند.

روش ائمه در برخورد مشکلات:

الف: سکوت امام علی علیه السلام به خاطر حفظ اصل اسلام همراه با انتقاد در فرصت های مناسب یک اصل اساسی در رفتار سیاسی آن حضرت است؛ آن هم با این تعبیر صریح امیرمؤمنان علیه السلام در خطابه ی شقشقیه که فرمود: صبرت و فی الحلق شجی و فی العین قذی أری تراثی نهبا. امام حسین علیه السلام هم در نامه ای که از مکه به اهل بصره نوشتند، همین مضامین را درباره ی نگرش تاریخی خود مطرح کردند. کلام امام این بود: فاستاثر علینا قومنا بذلک، فرضینا و کرهنا الفرقه قوما - قریش ٓ در این بار بر ما ستم کردند، ما هم راضی شدیم چون از اختلاف پرهیز داشتیم.

امامان شیعه به تاسی از حضرت امیرالمومنین علیه السلام، در برابر مشکلات سعی کرده اند تا با الگوگیری از ایشان، تصمیمات صیحیحی را اتخاذ نمایند.

ب: مرحله ی دوم تلاش برای به دست گرفتن خلافت بود که البته بعد از سقیفه هم وجود داشت. پس از خلافت خلیفه دوم، امام در شوری شرکت کرد و تا مرز خلیفه شدن پیش رفت. با کشته شدن خلیفه ی سوم، امام تمایل چندانی در به عهد گرفتن خلافت نداشت؛ اما به اصرار مردم آن را پذیرفت و سیاست اصلاح را پیشه کرد. چهار سال و نه ماه تلاش، صرف نظر از آثار جانبی آن در برجای گذاشتن میراث گرانبهای سخنان و مکتوبات امام و تأثیری که بر روند تاریخ تشیع در عراق داشت، نتیجه ی عملی در پی نداشت و معاویه که خود را در امتداد تاریخ خلافت می دانست و در این ادعا راست نمی بود، به قدرت رسید.
ج: حکومت ششم ماهه ی امام حسن در ادامه ی حکومت امام علی علیه السلام یعنی تلاش برای اصلاح است؛ پس از آن، کوتاه آمدن اجباری و پذیرفتن معاویه مشروط به آن که این وضیعت موروثی نباشد و ادامه نیابد. یعنی هنوز فرصت برای در دست گرفتن رشته ی امور وجود دارد.
د: تمام شدن مدت صلح تحمیلی؛ روی کار آمدن یزید و عدم بیع تامام حسین علیه السلام با یزید و آغاز نهضت و مخالفت که باز به هدف اصلاح صورت می گرفت.چه به قدرت برسد و چه نرسد. امام حسین علیه السلام در برابر اصرار بر بیعت با یزید، به عتبد بن ابی سفیان می فرماید: یا عبته! قد علمت، انا أهل بیت الکرامه، و معدن الرساله، و أعلام الحق الذین أودعه الله عزوجل قلوبنا و أنطق به ألسنتنا، فنطقت باذن الله و لقد سمعت جدی صلی الله علیه و آله یفول: ان الخلافه محرمه علی ولد أبی سفیان  ای عثبه! تو آگاهی که ما اهل بیت کرامت، معدن رسالت و نشانه های حق هستیم که خداوند آنها را در قلوب ما به ودیعت نهاده و بر زبان ما جاری کرده است. من به اجازه ی خداوند سخن گفتم و خود از جدم شنیدم که فرمود: خلافت بر فرزندان ابو سفیان حرام است.


منبع:
دانشنامه اهل بیت
تاملی در نهضت عاشورا


ادامه مطلب

+ نوشته شده در دو شنبه 24 آبان 1395برچسب:پاتوق نارنجی- امام علی - آل علی- مشکلات-دشواری ها-,

ساعت 7:37 توسط افشین |

آیا امام سجاد (ع) قیام مختار را تأیید کرد؟ وقتی مختار به حکومت رسید قول داد که بعد از کشتن قاتلین شهدای کربلا حکومت را به شورایی می‌سپارد تا آنان حاکم را انتخاب کنند. چرا مختار این حرف را زد؟ چرا او بعد از کشتن قاتلین شهدای کربلا و شکست دادن ارتش شام، حکومت را به امام سجاد (ع) نداد؟

آیا امام سجاد (ع) قیام مختار را تأیید کرد؟

حسینیه مشرق - درباره مختار و انگیزه او در این قیام و این‌که چرا حکومت را به امام سجاد علیه‌السلام واگذار نکرد، قضاوت‌های گوناگون شده است.

 ما در اینجا درصدد تحلیل قیام مختار و مسائل پیرامون آن نیستیم؛ اما به‌هرحال؛ مطالبی که در تاریخ و روایات نقل‌شده، نشانگر آن است که هرچند امام زین‌العابدین (ع) خود مستقیماً وارد نبرد با قاتلان پدرشان نشدند، اما این‌که گروهی توانسته بودند بخشی از انتقام خون شهدای عاشورا را بگیرند تا حدودی رضایت خاطر حضرتشان را جلب کرده بود.

از طرفی می‌توان گفت که قیام مختار یکی از نتایج نفرین امام حسین (ع) علیه کوفیان بود.

امام حسین (ع) در دعایی عرضه داشت: «پروردگارا! آن جوان ثقفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند. از قاتلان ما کسی را باقی نگذارد ... انتقام مرا و دوستان و خاندان و شیعیانم را از اینان بگیرد.»[۱]

مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد( رهبر نهضت توّابین)[۲] شیعیان را آماده نبرد ساخت. او می‌دانست؛ اگر بخواهد حرکتش به نتیجه برسد، باید یکی از اعضای خاندان پیامبر آن را رهبری کند یا دست‌کم جنبش به نام او آغاز شود؛ چه کسی برای این کار مناسب است؟ امام سجاد (ع) و اگر او نپذیرد؟ محمد فرزند علی بن ابی‌طالب عموی امام سجاد.[۳]

مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد (ع) که بی‌وفائی عراقیان و رنگ‌پذیری آنان را دیده بود و می‌دانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آنجا می‌خواهند که زندگانی خود را بدان سروسامان دهند و هنگام آزمایش پای پس می‌نهند»[۴] به مختار پاسخ مساعد نداد؛ اما تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط می‌شد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به سجده رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائی است که انتقام ما را از دشمنانمان گرفت. خدا به مختار جزای خیر عطا فرماید.»[۵]

یعقوبی می‌نویسد: مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد علی بن الحسین (ع) به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: بر در خانه حضرتش بنشین، همین‌که دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو! پیک چنان کرد و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: ای خانواده نبوّت و معدن رسالت و محل فرود فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابوعبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آورده‌ام. با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان بنی‌هاشم برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت: «دوزخ جای او باد!». بعضی گفته‌اند: علی بن الحسین (ع) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند.[۶]

اما چرا امام سجاد (ع) بعدازاین پیروزی‌ها، خود حکومت را در دست نگرفت؟ در این زمینه باید گفت:

اولاً: با تحلیلی که امام چهارم از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمی‌دیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راه‌های دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح دعا توانستند اهداف بلند خود و معارف اهل‌بیت را به گوش همه برسانند؛ ازاین‌رو، اگرچه امام سجاد (ع) از حکومت مرکزی رضایت نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین (ع) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده بودند نیز موضع منفی نداشته باشند.

ثانیاً: باوجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد (ع) و مختار بی‌مورد بود؛ لذا امام (ع) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد. مختار نیز نمی‌توانست امام را به‌عنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در حجاز بودند و حجاز در تسلط آل زبیر بود که با امام سجاد (ع) و دیگر بنی‌هاشم رابطه خوبی نداشتند.

ثالثاً: گرچه مختار از قاتلان امام حسین (ع) انتقام گرفته و حکومتی در کوفه تشکیل داده بود، اما با توجه به این‌که با دشمنان زیادی در حال نبرد بود، حکومت او هنوز تثبیت نشده بود تا آن را به امام سجاد (ع) تحویل دهد.
 
 

پی نوشت:

[۱] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ‌۴۵، ص ۱۰، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.
[۲] ر.ک: «قیام توابین، خون خواهان امام حسین».
[۳] شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین (ع) ص ۹۲، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دهم، ۱۳۸۰ ش.
[۴] ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص ۲۴۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق.
[۵] کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال (رجال کشّی)، ص ۱۲۷، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق.
[۶] یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج ‌۲، ص ۲۵۹، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا.


 
منبع: سایت «اسلام کوئست»


ادامه مطلب

+ نوشته شده در یک شنبه 25 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - آیا امام سجاد (ع) -قیام مختار -,

ساعت 7:59 توسط افشین |

معنی اسامی سوره های قرآن کریم,تعداد سوره های قرآن کریم

معنای اسامی سوره های قرآن کریم

 

1. فاتحه :باز کردن ـ 7 آیه.
2. بقرة :گاو ماده ـ 286 آیه.
3. آل عمران :خاندان عمران ـ 200 آیه.
4. نساء :زنان ـ 176 آیه.
5. مائده :طَبَق غذا (سفرة غذا) ـ 120 آیه.
6. انعام :چهارپایان ـ 165 آیه.
7. اعراف : مکانی بین بهشت و جهنم ـ 206 آیه.
8. انفال : زیادی، غنیمت، هبه ـ 75 آیه.
9. توبه : بازگشتن ـ 129 آیه.
10. یونس :نام حضرت یونس ـ علیه السّلام ـ یکی از پیامبران خدا ، 109 آیه.
11. هود : نام حضرت هود ـ علیه السّلام ـ یکی از پیامبران خدا ، 123 آیه.
12. یوسف :نام حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ یکی از پیامبران خدا ، 111 آیه.
13. رعد:صدای غرش ابر، 43 آیه.
14. ابراهیم: نام حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ یکی از پیامبران خدا ، 52 آیه.
15. حِجر: منع، نام شهر اصحاب الحجر ـ 99 آیه.
16. نحل: زنبور عسل ـ 128 آیه.
17. اسراء: رفتن در شب ـ 111 آیه.
18. کهف: غار وسیع ـ 110 آیه.
19. مریم: نام حضرت مریم سلام الله علیها ـ ، 98 آیه.
20. طه: از حروف مقطعه و نیز از اسامی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، 135 آیه.
21. انبیاء: پیامبران ـ 112 آیه.
22. حج: قصد، نام یکی از فروعات دین ـ 78 آیه.
23. مؤمنون:ایمان آورندگان، گروندگان ـ 118 آیه.
24. نور:روشنایی ـ 64 آیه.
25. فرقان:قرآن، روشنگر و جداکننده حق از باطل ـ 77 آیه.
26. شعراء: شاعران ـ 227 آیه.
27. نمل: مورچه ـ 93 آیه.
28. قصص: داستان ها ـ 88 آیه.
29. عنکبوت: نام حشره ـ 69 آیه.
30. روم: نام شهر یا کشور ـ 60 آیه.
31. لقمان:نام فردی حکیم ـ 34 آیه.
32. سجده:خضوع و اظهار فروتنی ـ 30 آیه.
33. احزاب:گروه ها ـ 73 آیه.
34. سباء:نام قوم که پادشاه شان زن بود ـ 54 آیه.
35. فاطر:شکافنده ـ 45 آیه.
36. یس:حروف مقطعه و رمز است ـ 83 آیه.
37. صافات:منظم ساختن صفوف ـ 182 آیه.
38. ص:حروف مقطعه قرآن ـ 88 آیه.
39. زُمر:دسته، جماعت ـ 75 آیه.
40. غافر:بخشاینده ـ 85 آیه.
41. فصلت:بیان روشن ـ 54 آیه.
42. شوری:مشورت ـ 53 آیه.
43. زخرف:زینت ـ 89 آیه.
44. دخان:دود ـ 59 آیه.
45. جاثیه:به زانو درآمده ـ 37 آیه.
46. احقاف:نام مکانی در عمان ـ 35 آیه.
47. محمّد:نام پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، 38 آیه.
48. فتح:پیروزی ـ 29 آیه.
49. حُجُرات:خانه ها ـ 18 آیه.
50. ق:حروف مقطعه ـ 45 آیه.
51. ذاریات:بادهایی که اشیاء را به پرواز در می آورد ـ 60 آیه.
52. طور:نام کوه است ـ 49 آیه.
53. نجم:ستاره ـ 62 آیه.
54. قمر:ماه ـ 55 آیه.
55. رحمن:بخشنده ـ 78 آیه.
56. واقعه:حادثه عظیم قیامت ـ 96 آیه.
57. حدید:آهن ـ 29 آیه.
58. مجادله:تابیدن طناب، جدل و مناظره ـ 22 آیه.
59. حشر:جمع کردن ـ 24 آیه.
60. ممتحنه: آزمون شده (مؤنث) ـ 13 آیه.
 61. صف:صف کشیدن ـ 14 آیه.
62. جمعه:آخرین روز هفته ـ 11 آیه.
63. منافقون:منافقان (نفاق پیشه گان و دورویان) ـ 11 آیه.
64. تغابن:مغبون کردن یکدیگر ـ 18 آیه.
65. طلاق:باز کردن عقد نکاح ـ 12 آیه.
66. تحریم:حرام کردن ـ 12 آیه.
67. ملک:حکومت و اداره امور ـ 30 آیه.
68. قلم:وسیله نگارش و نوشتن ـ 52 آیه.
69. الحاقه:روز رستاخیز ـ 52 آیه.
70. معارج:صعود از پله ـ 44 آیه.
71. نوح:نام حضرت نوح ـ علیه السّلام ـ یکی از پیامبران خدا ، 28 آیه.
72. جن:پوشیده، نام موجود نامرئی ـ 28 آیه.
73. مُزمّل:پیچیدن پارچه (خطاب به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است که بعد از فرود از غار حرا خود را در پارچه پیچیده بود) ـ 20 آیه.
74. مُدثّر:آرامیدن در بستر ـ 56 آیه.
75. قیامت:به پاداشتن ـ 40 آیه.
76. انسان:نوع انسان، بشر ـ 31 آیه.
77. مرسلات:فرستاده شدگان ـ 50 آیه.
78. نبأ:خبر مهم ـ 40 آیه.
79. نازعات:کشیدن ـ 46 آیه.
80. عبس:عبوس، چهره در هم کشیدن ـ 42 آیه.
81. تکویر:پیچیدن نور خورشید ـ 29 آیه.
82. انفطار:شکافته شدن ـ 19 آیه.
83. مطففین:کم فروشان ـ 19 آیه.
84. انشقاق:شکافته شدن ـ 25 آیه.
85. بروج:شیء ظاهر و آشکار، 22 آیه.
86. طارق:کوبیدن ـ 17 آیه.
87. اعلی:برتر، بالاتر ـ 19 آیه.
88. غاشیه:پوشاندن ـ 26 آیه.
89. فجر:شکافتن وسیع، صبح ـ 30 آیه.
90. بلد:شهر (مکه) ـ 20 آیه.
91. شمس:خورشید ـ 15 آیه.
92. لیل:شب ـ 21 آیه.
93. ضحی:اوائل روز ـ 11 آیه.
94. انشراح:شرح صدر، آرامش ـ 8 آیه.
95. تین:انجیر ـ 8 آیه.
96. علق:خون بسته ـ 19 آیه.
97. قدر:اندازه گیری و تقدیر ـ 5 آیه.
98. بینه:دلیل روشن ـ 8 آیه.
99. زلزله:به لرزه درآمدن ـ 8 آیه.
100. عادیات:دویدن با سرعت ـ 11 آیه.
101. قارعه:حادثه مهم و سخت ـ 11 آیه.
102. تکاثر:تفاخر و فخرفروشی ـ 8 آیه.
103. عصر:فشردن، وقت عصر ـ 3 آیه.
104. همزه:عیب جو و غیبت کننده ـ 9 آیه.
105. فیل:نام حیوان - 5 آیه.
106. قریش:قدرت، اکتساب، اجتماع. نام قبیله معروف در مکه که پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز جزء آن قبیله بود. ـ 4 آیه.
107. ماعون:چیز کم ـ 7 آیه.
108. کوثر:خیر کثیر و فراوان ـ 3 آیه.
109. کافرون:کسانی که حق را می پوشانند ـ 6 آیه.
110. نصر:پیروزی ـ 3 آیه.
111. مسد:طنابی که از الیاف بافته شده ـ 5 آیه.
112. توحید:یگانگی ـ 4 آیه.
113. فلق:شکافتن، طلوع صبح ـ 5 آیه.
114. ناس:مردم ـ 6 آیه.

 

 منبع: gizmiz.com


ادامه مطلب

+ نوشته شده در دو شنبه 19 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - معنا- اسامی سوره های قرآن کریم -فارسی-,

ساعت 8:4 توسط افشین |

 

راز زیارت اربعین,زیارت اربعین,اربعین حسینی,اعمال روز اربعین,

راز زیارت اربعین

با فرا رسیدن اربعین حسینی شور غیر قابل وصفی شیعیان و دوستداران حضرت ابا عبدالله علیه السلام را در بر می گیرد. راز و رمز این همه دلدادگی و تکاپو برای زیارت کردن سید الشهداء علیه السلام در روز اربعین چیست؟ این کشش و میل درونی فراتر از یک سفارش معمولی از سوی بزرگان دینی است. که سفارشات بزرگان بر بسیاری از اعمال مستحب و حتی واجب بسیار است اما داستان اربعین و زیارت امام حسین علیه السلام در روز بیستم صفر حساب دیگری دارد. چرا در میان زیارات مخصوصی که برای امام حسین صلوات الله علیه وارد شده است زیارت اربعین جایگاه ویژه ای دارد. درباره اربعین سۆالات دیگری نیز مطرح است: اینکه چرا بزرگان دینی به زیارت اربعین این قدر توصیه کرده اند؟ نقش اربعین در تداوم قیام عاشورا چیست؟

 چرا به زیارت اربعین توصیه شده است؟
 در قرآن توصیه شده است که مۆمنان ایام الله را یاد آور شوند تا این روزهای بزرگ الهی فراموش نشود. اربعین در تداوم واقعه کربلا است؛ از این رو برای پاس داشتن روز عاشورا که از اعظم ایام الله است در روز اربعین عاشقان حسینی با حرکت امام حسین علیه السلام تجدید عهد می کنند و این تجدید عهد را در بهترین وجه خود یعنی رفتن به زیارت کربلا ابراز می نمایند.

از این روست که در روایت امام حسن عسکری علیه السلام، زیارت کردن امام حسین علیه السلام در روز اربعین را از علائم مۆمن دانسته اند. امام حسن‏ عسكرى علیه السلام فرموده است: پنج چیز از نشانه‏هاى مۆمن است. گزاردن پنجاه و یك ركعت نماز واجب و نافله و زیارت اربعین‏ و انگشتر در دست راست كردن و پیشانى بر خاك ساییدن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.   [1]

یکی از دلایلی که باعث شده این روز، روز مخصوص زیارتی امام حسین علیه السلام باشد این است که در این روز سر مقدس حضرت به بدن شریفش ملحق شد. «سید مرتضى در بعضى از مسائل خود فرموده: سر مقدس امام حسین علیه السلام از شام به كربلا برگشت و به بدن مباركش ملحق شد. طوسى فرمود: زیارت‏ اربعین‏ از همان است.» [2]

 اولین احیاکنندگان اربعین عاشورا چه کسانی بودند؟
در برخی نقل ها آمده است که اولین زائر امام حسین علیه السلام جابر بن عبدالله انصاری از صحابی جلیل القدر رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است که به همراه عطیه در روز اربعین شهادت امام به کربلا آمد و حضرت را زیارت نمود.


سنت زیارت اربعین توسط اهل بیت علیهم السلام احیاء شده است و شیعیان به تبعیت از ایشان هر ساله به زیارت قبر حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام می روند و الا زیارت جابر هر چند از اصحاب پیامبر خداست اما موجب ترغیب به خصوص شیعیان نمی توانست باشد. بلکه نگاه مۆمنان به سیره عملی اهل بیت علیهم السلام بوده است و نه کس دیگر

عَنْ عَطِیَّةَ الْعَوْفِیِّ قَالَ‏: خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ زَائِرَیْنِ قَبْرَ الْحُسَیْنِ‏ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهماالسلام فَلَمَّا وَرَدْنَا كَرْبَلَاء.. [3]

عطیة بن سعد بن جنادة العوفى از علمای بزرگ زمان خود است که در مورد او گفته شده است «انه أول من زار الحسین‏ علیه السلام مع جابر الأنصاری‏.» [4] اولین کسی است که با جابر، امام حسین علیه السلام را زیارت کرد.

عطیه‏ عوفى گوید: همراه جابر بن عبد اللَّه انصارى براى زیارت قبر امام حسین‏ علیه السّلام بیرون شدیم، هنگامى كه وارد كربلا شدیم جابر به نزدیك شط فرات رفت و غسل نمود، بعد لنگى به كمر بست و پارچه‏اى را هم به دوش افكند، و كیسه‏اى بیرون آورد و مقدارى سعد بر خود پاشید. پس در حالى كه مشغول ذكر خداوند بود به طرف قبر حركت كرد هنگامى كه نزدیك قبر رسید گفت: دست مرا بالاى قبر بگذارید، من هم دست او را روى قبر نهادم او از حال رفت و بى‏هوش گردید من مقدارى آب به صورت او پاشیدم و او به حال آمد. بعد از این گفت: اى حسین، و سه بار این كلمه را تكرار كردند و بعد گفت: دوست جواب دوست را نمى‏دهد، سپس گفت: چگونه جواب مرا بدهى كه سرت را از بدنت جدا كرده‏اند و رگهایت را قطع نموده‏اند، من گواهى مى‏دهم كه تو فرزند پیامبران هستى و فرزند سرور مۆمنان مى‏باشى. اى حسین تو با تقوى هم پیمان بودى و ریشه هدایت به شمار مى‏رفتى، تو پنجمین نفر از اصحاب كسا هستى، تو فرزند سید نقباء مى‏باشى، تو فرزند فاطمه زهرائى‏... [5]


همچنین زیارت اهل بیت علیهم السلام در اولین اربعین نیز نقل شده است، هر چند در اینکه ایشان در اولین اربعین به کربلا رفته اند یا اربعین سال بعد اختلاف است اما آنجه دارای اهمیت است این است که سنت زیارت اربعین توسط اهل بیت علیهم السلام احیاء شده است و شیعیان به تبعیت از ایشان هر ساله به زیارت قبر حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام می روند و الا زیارت جابر هر چند از اصحاب پیامبر خداست اما موجب ترغیب به خصوص شیعیان نمی توانست باشد. بلکه نگاه مۆمنان به سیره عملی اهل بیت علیهم السلام بوده است و نه کس دیگر.

در نقل دیگر گفته شده است که عبدالله حرّ جعفی که از یاری امام در کربلا دریغ ورزید بعد از دیدار با عبیدالله بن زیاد به سمت کربلا حرکت کرد و در رسای امام به نوحه سرایی پرداخت.
 
اولین زائر كوفى بر مزار سید شهیدان‏
 [عبیدالله بن حر از كوفه‏] خارج شد و به كربلا آمد و در آنجا [اشعارى به این مضمون‏] گفت:

- فرمانده خیانتكار، فرزند خیانت پیشه به من مى‏گوید چرا تو با آن شهید [فرزند فاطمه‏] جنگ نكردى؟!- آرى، پشیمانم كه چرا او را یارى نكرده‏ام، بلى هر شخصى كه [به موقع‏] توفیق نیابد، پشیمان خواهد گردید.

- من از اینكه از حامیانش نبوده‏ام حسرتى در خود احساس مى‏كنم كه هرگز از من جدا نخواهد شد.

- خدا روان كسانى را كه در نصرتش كمر همت بسته‏اند از باران [رحمت خویش‏] همواره سیراب گرداند.

- [اكنون‏] كه بر قبور و جایگاه آنان ایستاده‏ام اشكم ریزان است و نزدیك است جگرم پاره شود. [6]

 در امتداد عاشورا
پس آنچه می توان راز زیارت اربعین امام حسین علیه السلام در کربلا دانست نقش این روز در تداوم قیام حسینی است. شواهد خارجی و نحوه برخورد شیعیان به این روز نیز همین را تأیید می کند. اینکه ائمه علیهم السلام عمل جابر را مورد تحسین قرار دادند و بنا بر نقلی خود اهل بیت علیهم السلام  در اربعین به زیارت ایشان رفتند و اینکه زیارتنامه مخصوص برای اربعین از امام صادق علیه السلام وارد شده است همه نشان از جایگاه ویژه اربعین در ماندگاری واقعه عاشوراست.

 پی نوشت ها:
1. نصایح، احمد جنتى‏، ص: 231
2. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - نجفى، محمد جواد، زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام (ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، 1جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: دوم، 1362 ش. ؛ ص212
3.  عماد الدین طبرى، ‏بشارة المصطفی، نجف: ‏المكتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1383 ق‏، ص 75
4.  ابن شاذان، محمد بن احمد، مائة منقبة من مناقب أمیر المۆمنین و الأئمة من ولده علیهم السلام من طریق العامة، 1جلد، مدرسة الإمام المهدى عجّل اللة تعالى فرجة الشریف - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1407ق. ص36
5.  مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - عطاردى قوچانى، عزیز الله، ایمان و كفر،2جلد، انتشارات عطارد - تهران، چاپ: اول، 1378 ش. ج‏1 ؛ ص258
6.  ابو مخنف كوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ، 1جلد، مۆسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش، ص204-205

منبع:tebyan.ne


ادامه مطلب

+ نوشته شده در دو شنبه 19 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - راز زیارت- اربعین-,

ساعت 8:2 توسط افشین |


ثواب زیارت امام حسین,متن زیارت امام حسین,حدیث زیارت امام حسین

 زیارت امام حسین(ع)

 

پاداش زیارت امام حسین(علیه السلام) از راه دور:
همان گونه که از زیارات گذشته به دست آمد زیارت امام حسین(علیه السلام) از راه دور نیز فضیلت بسیار دارد (چنان که زیارت هر معصوم دیگرى نیز این گونه است) و روایات بسیارى در این رابطه وارد شده که ما در این جا به ذکر چند روایت اکتفا مى کنیم:

آنچه به عنوان روایت علقمه گذشت شاهد خوبى است، زیرا در صدر این روایت وقتى امام باقر(علیه السلام)پاداش زیارت عاشورا در حرم آن حضرت را با آن عظمت بیان مى کند. علقمه مى پرسد: فدایت شوم براى کسى که در شهرهاى دور از کربلا باشد و در چنین روزى (روز عاشورا) رفتن به سوى قبر آن حضرت برایش ممکن نباشد و بخواهد در این روز از دور زیارتش کند چه ثوابى دارد؟ حضرت در جواب، پس از بیان آدابى که خواهد آمد، فرمود: من ضمانت الهى مى کنم کسى که امام حسین(علیه السلام) را در این روز (با رعایت آدابى که خواهد آمد) زیارت کند تمام آن ثواب ها برایش نوشته شود.(1)

ابن ابى عمیر از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که: «هرگاه، راه بعضى از شما دور و از خانه اش تا قبور ما مسافت بسیار باشد، در فضاى باز قرار گیرد و دو رکعت نماز بخواند و با اشاره به سوى قبور ما سلام کند که تحقیقاً به ما مى رسد».(2)

از روایت سُدیر (یکى از یاران امام صادق(علیه السلام)) به خوبى استفاده مى شود که زیارت آن حضرت از دور نیز فضیلت بسیار دارد، به این صورت که در فضاى باز قرار گیرد و به راست و چپ نظر بیفکند، سپس سر خود را به سوى آسمان بلند کند و به جانب قبر امام حسین(علیه السلام) توجّه نماید و بگوید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ» که در مقابل آن براى او ثواب بسیار نوشته مى شود».(3)

در مقدمه زیارت اوّل از زیارات مطلقه امام حسین(علیه السلام) گذشت که وقتى راوى از امام صادق(علیه السلام)مى پرسد: فدایت شوم بسیار مى شود که یادى از امام حسین(علیه السلام) مى کنم در آن هنگام چه بگویم؟ فرمود: سه مرتبه بگو «صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ» که سلام به آن حضرت از دور و نزدیک به او مى رسد.(4)
 
آداب زیارت امام حسین(علیه السلام) از راه دور:
از روایات فوق و نیز از آنچه در فصل زیارت امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا گذشت به دست مى آید، که براى زیارت آن حضرت و عرض ادب به آستان مقدّسش از راه دور، آدابى وارد شده که در ذیل به آن اشاره مى شود:

 آداب روز عاشورا:
در روایتى که از علقمه گذشت آمده است: عرض کردم: فدایت شوم کسى که در شهرى دور از کربلا زندگى مى کند و امکان حضور در نزد قبر آن حضرت در چنین روزى (روز عاشورا) برایش وجود ندارد، چه ثوابى خواهد بود؟ فرمود: اگر چنین است به فضاى باز برود و به سوى آن حضرت اشاره کند و بر قاتلین

حضرتش نفرین فرستد و سپس دو رکعت نماز بجا آورد و زمانى را که براى این عمل انتخاب مى کند اوایل روز، پیش از ظهر باشد، آنگاه براى امام حسین(علیه السلام) سوگوارى کند و بر او بگرید و اهل خانه را نیز به عزادارى دعوت کند، و مجلس مصیبت و عزا برپا کند و وقتى (شیعیان آن حضرت) به هم مى رسند تسلیت بگویند، اگر چنین کنند من ضمانت الهى مى کنم که تمام آن ثواب ها (ثواب هایى که در صدر این روایت براى زیارت امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا از نزدیک بیان شده) براى او نوشته شود.

علقمه مى گوید: عرض کردم چگونه وقتى به هم مى رسند به یکدیگر تسلیت گویند؟ فرمود: مى گویند: «عَظَّمَ اللهُ اُجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلام، وَجَعَلَنا وَاِیّاکُمْ مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ، مَعَ وَلِیِّهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ آلِ مُحَمَّد عَلَیْهِمُ السَّلامُ» یعنى خداوند اجر ما را در مصیبت امام حسین(علیه السلام)فراوان دهد و ما وشما را توفیق جبران خون حضرتش به همراه ولیّش امام مهدى(علیه السلام) که از آل محمّد(علیهم السلام)است،عطا فرماید.

در ادامه این حدیث آمده است: اگر بتوانى در این روز کسب و کار را تعطیل کنى بهتر است; زیرا که روز نحسى است که کسب مؤمن در آن روز به نتیجه نمى رسد و اگر به نتیجه برسد، خیر و برکت در آن نخواهد بود، و نیز در چنین روزى، کسى از شما چیزى را براى خانه اش ذخیره نکند که اگر چنین کند براى اهلش مبارک نخواهد بود.(5)

و در بعضى از روایات استحباب غسل کردن براى زیارت روز عاشورا نیز آمده است(6)، و در سایر ایّام نیز همین اعمال را به قصد رجا به هنگام زیارت مى توان بجا آورد.

 ثواب زیارت امام حسین,متن زیارت امام حسین,حدیث زیارت امام حسین

زیارت امام حسین(ع) از راه دور نیز فضیلت بسیار دارد و روایات بسیارى در این رابطه وارد شده

  
 کیفیّت زیارت امام حسین(علیه السلام) از راه دور:
از مجموع روایات، زیارت آن حضرت از راه دور به یکى از عبارات زیر استفاده مى شود:

سه بار بگوید: «صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ».

بگوید: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ».(7)

در روایت حنّان بن سُدیر چنین آمده است:

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ وَ ابْنَ مَوْلاىَ، وَ سَیِّدى وَابْنَ سَیِّدى، اَلسَّلامُ
سلام بر تو اى مولاى من و اى فرزند مولاى من و اى آقاى من و اى فرزند آقاى من، سلام

عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ اَلشَّهیدُ بْنُ الشَّهیدِ، والقَتیلُ بْنُ الْقَتیلِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ
بر تو اى مولاى من شهید فرزند شهید و اى کشته فرزند کشته، سلام بر تو

وَرَحْمَةُ الله وَبَرَکاتُهُ، أَنَا زائِرُکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ بِقَلْبى وَ لِسانى
و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد، من زائر تو هستم اى فرزند رسول خدا با قلب و زبان

وَجَوارِحى، وَ إِنْ لَمْ اَزُرْکَ بِنَفْسى مُشاهَدَةً لِقُبَّتِکَ، فَعَلَیْکَ السَّلامُ یا
وتمام اعضا، هر چند تو را از نزدیک زیارت نکردم و بارگاه تو را ندیدم اما سلام بر تو اى

وارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللهِ، وَ وارِثَ نُوح نَبِیِّ اللهِ، وَ وارِثَ إِبْراهیمَ خَلیلِ اللهِ،
وارث آدم برگزیده خدا و وارث نوح پیامبر خدا و وارث ابراهیم خلیل الله

وَ وارِثَ موسى کَلیمِ اللهِ، وَوارِثَ عیسى رُوحِ اللهِ، وَ وارِثَ مُحَمَّد
و وارث موسى کلیم الله و وارث عیسى روح الله و وارث محمد

حَبیبِ اللهِ وَنَبِیِّهِ وَرَسُولِهِ، وَ وارِثَ عَلِیٍّ أَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَصِىِّ رَسُولِ اللهِ
حبیب خدا و نبى او و رسول او و وارث على امیرمؤمنان وصىّ رسول خدا

وَ خَلیفَتِهِ، وَ وارِثَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَصِىِّ أَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، لَعَنَ اللهُ
و جانشین او و وارث حسن بن على وصىّ امیرمؤمنان خدا لعنت کند

قاتِلیکَ، وَجَدَّدَ عَلَیْهِمُ الْعَذابُ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَة، أَنَا یا
کسانى که تو را شهید کردند و در این ساعت و در هر ساعت عذاب تازه اى بر آنها بفرست اى

سَیِّدى مُتَقَرِّبٌ إلَى اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ، وَ إِلى جَدِّکِ رَسُولِ اللهِ، وَ إلى أَبیکَ
آقاى من! به سوى خداوند متعال و جدّت رسول خدا وپدرت

أَمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَإلى أَخیکَ الْحَسَنِ، وَإلَیْکَ یا مَوْلاىَ، فَعَلَیْکَ السَّلامُ
امیرمؤمنان و برادرت حسن و به سوى تو اى آقاى من تقرّب مى جویم پس سلام

وَرَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ بِزِیارَتى لَکَ بِقَلْبى وَ لِسانی وَ جَمیعِ جَوارِحی،
و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد با زیارتى که تو را با قلبم و زبانم و جمیع اعضایم نمودم

فَکُنْ یا سَیِّدی شَفیعى لِقَبُولِ ذلِکَ مِنِّی، وَ أَنَا بِالْبَراءَةِ مِنْ أَعْدائِکَ
پس اى آقاى من! شفیع من براى قبول این زیارتم باش. من با بیزارى جستن از دشمنان تو

وَاللَّعْنَةِ لَهُمْ وَعَلَیْهِمْ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللهِ وَإِلَیْکُمْ أَجْمَعینَ، فَعَلَیْکَ صَلَواتُ اللهِ
ولعنت بر آنها به خدا و به همه شما تقرّب مى جویم پس درود و

وَ رِضْوانُهُ وَ رَحْمَتُهُ.
رضوان و رحمت خدا بر تو باد.

سپس به قبر على بن الحسین(علیهما السلام) (على اکبر) توجّه مى کنى و بر او سلام مى گویى، و در پایان آنچه دوست دارى از امور دنیا و آخرتت را، از خدا طلب مى کنى، آنگاه چهار رکعت نماز مى خوانى. سپس رو به قبله، به سوى قبر امام حسین(علیه السلام) و سایر شهدا متوجّه مى شوى و به قصد وداع مى گویى:

أَنَا مُوَدِّعُکَ یا مَوْلاىَ وَابْنَ مَوْلاىَ، وَ یا سَیِّدى وَابْنَ سَیِّدى، و مُوَدِّعُکَ
من با تو وداع مى گویم اى مولاى من و اى فرزند مولاى من و اى آقاى من و اى فرزند آقاى من و نیز با تو وداع مى کنم

یا سَیِّدى وَابْنَ سَیِّدى یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ مُوَدِّعُکُمْ یا ساداتی یا
اى آقاى من و اى فرزند آقاى من اى على بن حسین و با شما اى آقایان من و اى شهیدان کربلا

مَعاشِرَ الشُّهَداءِ، فَعَلَیْکُمْ سَلامُ اللهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ رِضْوانُهُ وَ بَرَکاتُهُ.(8)
نیز وداع مى کنم پس بر شما باد سلام و رحمت خدا و رضوان و برکاتش.


================================
1 کامل الزیارات، باب 71، صفحه 175، حدیث 8.
2. همان مدرک، باب 96، صفحه 286، حدیث 1.
3. همان مدرک، صفحه 287، حدیث 2.
4. کافى، جلد 4، صفحه 575، حدیث 2.
5. کامل الزیارات، باب 71، صفحه 175، حدیث 8 و بحارالانوار، جلد 98، صفحه 290، حدیث 1.
6. بحارالانوار، جلد 78، صفحه 17، حدیث 24 .
7. کامل الزیارات، باب 96، صفحه 287، حدیث 2.
8. کامل الزیارات، باب 96، صفحه 288، حدیث 7.

 

منبع: makarem.ir


ادامه مطلب

+ نوشته شده در دو شنبه 19 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - پاداش- زیارت امام حسین(ع) - راه دور-,

ساعت 8:0 توسط افشین |

+ نوشته شده در شنبه 17 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - حرم امام حسین کربلا محرم عاشورا بین الحرمین ریشه-,

ساعت 7:18 توسط افشین |

دعا برای رزق و روزی,دعا برای افزایش رزق و روزی

خدا روزی را برای هر کس بخواهد وسیع، و برای هر کس بخواهد تنگ قرار می ‌دهد

  

کلمه «رزق» که معادل فارسی آن «روزی» است؛ یعنی هر چیزى که موجودى دیگر را در بقاى حیات و زندگی ‌اش کمک نماید، و در صورتى که آن رزق، ضمیمه آن موجود و یا به هر صورتى ملحق به آن شود، حیاتش ادامه مى ‏‌یابد. [طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏18، ص 376]


با توجه به این معنای محدود، رزق تنها شامل مواد غذایى می ‌شود که چنین معنایی از رزق نیز در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است: «وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» [بقره، 233]  در این آیه لباس از مصادیق رزق شمرده نشده است.


آنچه از موارد استعمال رزق  به دست می ‌آید؛ این است که در معناى این کلمه نوعى بخشش و عطا هم خوابیده است. این معناى اصلى و لغوى کلمه بود، ولى بعدها در معناى آن توسعه دادند و هر غذایى را که به آدمى می ‌رسد، چه دهنده‌‏ اش معلوم باشد و چه نباشد رزق خواندند، گویا رزق بخششى است که به اندازه تلاش و کوشش انسان به او می‌ رسد، هر چند که عطا کننده آن معلوم نباشد. سپس توسعه دیگرى در معناى آن داده و آن ‌را شامل هر سودى که به انسان برسد نموده‌‏اند، هر چند که غذا نباشد، و به این اعتبار، همه مزایاى زندگى اعم از مال، مقام، فامیل، یاوران، زیبایی، علم و... را رزق خواندند. [المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏3، ص 12]


در قرآن کریم هم به این اعتبار آیاتى وارد شده است؛ مانند: «و مگر از ایشان مزد می ‌خواهى مزد پروردگارت بهتر است و او بهترین رازقین است.» [مؤمنون، 72]


خدا هم روزی رسان است هم روزی نرسان !
خدا هم روزی رسان است هم روزی نرسان. هم زیادی روزی از اوست هم کمی روزی. لذا اگر کسی پنداشته که خدا به همه روزی زیاد می‌ دهد، اشتباه از خود اوست که چنین اعتقاد نادرستی پیدا کرده است؛ خدای متعال هیچ گاه در قرآنش نگفته که ما به همه روزی زیاد می ‌دهیم؛ بلکه بر عکس فرموده است: «اللَّهُ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ: خدا روزی را برای هر کس بخواهد وسیع، و برای هر کس بخواهد تنگ قرار می ‌دهد؛ ولی آن ‌ها (کافران) به زندگی دنیا، خوشحال شدند؛ در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزی است.»


و باز فرمود: «إِنَّ رَبَّک یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیرا ـــــــ به یقین، پروردگارت روزی را برای هر کس بخواهد، گشاده یا تنگ می ‌دارد؛ او نسبت به بندگانش، آگاه و بیناست.»


و باز فرمود: «قُلْ إِنَّ رَبِّی یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِرُ وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ ــــــ بگو: پروردگار من روزی را برای هرکس بخواهد وسیع یا تنگ می ‌کند، (این ربطی به قرب در درگاه او ندارد)؛ ولی بیشتر مردم نمی‌ دانند.» 

دعا برای رزق و روزی,دعا برای افزایش رزق و روزی

خدا هم روزی رسان است هم روزی نرسان. هم زیادی روزی از اوست هم کمی روزی

 
آیات دیگری نیز به همین مضامین وجود دارند که به ذکر همین چند نمونه بسنده می‌ کنیم.


به برخی زیاد و به برخی کم می دهد
خلاصه آنکه اگر کسی عقیده دارد که خدا روزی دهنده است به این معنی که به همگان روزی زیاد می ‌دهد، عقیده‌ اش نادرست است. خود خدای متعال، تصریح نموده که به برخی‌ ها زیاد می ‌دهد و به برخی ‌ها کم می ‌دهد. البته نه کم دادنش لزوماً از روی غضب است نه زیاد دادنش لزوماً از روی رحمت؛ بلکه گاه کم دادن از سر رحمت  است و گاه زیاد دادن؛ کما اینکه کم دادن و زیاد دادن، گاهی هم از روی غضب است.


منظور از «مَنْ یَشاءُ؛ به هرکس بخواهد می دهد» چیست؟
1. بدیهى است که منظور از «مَنْ یَشاءُ» (هر کس را که بخواهد) این نیست که خداوند بدون هیچ علتى روزی بدون حساب  را به این و آن می‌ دهد، بلکه اراده و مشیت خداوند در همه جا با شایستگی‌‏ هاى افراد آمیخته است؛ یعنى هر کس را شایسته ببیند به او روزی بی ‌حساب می ‌دهد. به بیان دیگر، خواست و اراده او از روی گزاف نیست، بلکه آنچه انجام می ‌دهد از روى حکمت و عدالت است.


هر گاه مشیتش اقتضا نماید و هر کس را بخواهد، -البته از روى حکمت و نظام خلقت و آفرینش می ‌بخشد، نه از روی گزاف؛ زیرا که حق تعالى از کار عبث منزّه و مبرا است و نیز نسبت او به تمام موجودات یکسان است - او را به غیر حساب روزى می ‌دهد.


2. البته برخی می ‌گویند؛ منظور از «هر کس را بخواهد به غیر حساب روزی می ‌دهد، اهل بهشت ‌اند؛ زیرا خداوند بهشتیان را آن ‌قدر روزی می ‌دهد که به حساب نمی ‌آید و حد و مرز ندارد؛ به دلیل آن‌ که بهشت محدود و متناهى نیست و نهایت ندارد و آیه به این معنا مثل آیه شریفه است که می‌ فرماید: «فَاُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ» [آنها به بهشت در آیند و بی‌حساب روزى داده شوند]، [طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏2، ص 72]


روزی بدون حساب دادن یعنی چه؟


پیرامون معنای «بدون حساب» دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد که به آن اشاره می ‌شود:
1. توصیف رزق به صفت بی‌ حسابى، از این ‌رو است که رزق از ناحیه خداى تعالى بر طبق حال مرزوق صورت می ‌گیرد، نه عوضى در آن است و مرزوق نه طلبى از خدا دارد، و نه استحقاقى نسبت به رزق، آنچه مرزوقین دارند حاجت ذاتى، یا زبانى ایشان است که هم ذاتشان ملک خدا است، و هم حاجت ذاتشان، و هم احتیاجاتى که به زبان درخواست می ‌کنند، پس داده خدا در مقابل چیزى از بندگان قرار نمی ‌گیرد، و به همین جهت حسابى در رزق او نیست. [المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏3، ص 141]


2. هر کس را بخواهد بی ‌حساب روزى می ‌دهد؛ یعنى بدون بخل و  سخت ‌گیرى روزى می ‌دهد. این آیه مانند این مثال است که فلان کس بی ‌حساب انفاق  می ‌کند؛ یعنى خیلى سخاوتمندانه و خالى از بخل؛ زیرا عادت بخیل و سخت‌گیر از خرج، این است که در خرج و انفاق خیلى حسابگر و دقیق است. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 728]


3. گفته ‌‏اند که معناى آیه این است که بدون ترس از کمبود و نقصان دارایى خود می ‌بخشد و روزى می ‌دهد؛ چون قدرت و ملک خدا  حد و نهایت ندارد و آنچه از آن برداشته شود موجب نقصان آن نمی ‌گردد. [همان]


4. برخی نیز گفته‌ اند؛ یعنی نباید به کسی حساب پس دهد؛ زیرا بالاتر از وی احدی نیست. تا او را مورد حسابرسی  قرار دهد. [فخرالدین رازی، ابو عبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏8، ص 191]


منابع:
 اسلام کوئست
 حوزه

تبیان


ادامه مطلب

+ نوشته شده در چهار شنبه 14 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - -خدا - روزی-,

ساعت 7:41 توسط افشین |

شعر وداع امام حسین با خواهر

وداع امام حسین با قبر پیامبر

 

 وداع امام حسین (ع) با قبر جدش
امام حسین علیه السلام در شب دوّم به کنار قبر جدش (ص) شتافت در حالی که غمگین و اندوهناک بود تا از ستم ستمکاران نزد آن حضرت شکایت بَرَد. امام (ع) در برابر قبر شریف ایستاد، دو رکعت نماز خواند، بسیار متأثر و افسرده‌خاطر بود، آنگاه از محنت‌ها و گرفتاری‌هایی که بر آن حضرت وارد شده بود، شکایت کرد و گفت:
 
 «خداوندا! این قبر پیامبرت محمد است و من فرزند دختر محمد، ماجراهایی برایم پیش آمده که تو می‌دانی. خداوندا! من معروف را دوست می‌دارم و از منکر، بیزارم،‌ ای دارنده شکوه و عظمت، به حق این قبر و هر کسی که در آن است از تو می‌خواهم برای من آنچه را موجب رضایت تو و پیامبرت است، انتخاب فرمایی.»
 
امام حسین (ع) جدش را در خواب می‌بیند
حضرت حسین (ع) برای مدتی طولانی به قبر جدش نگاه کرد، در حالی که اطمینان یافته بود که دیگر آن را نخواهد دید، آنگاه به گریه افتاد.
 
هنوز سپیده صبح ندمیده بود که آن حضرت را خواب فرا گرفت، جدّش حضرت رسول (ص) را در خواب دید که با گروهی از فرشتگان آمده بود. آن حضرت، امام حسین (ع) را در آغوش گرفت و میان دو چشم وی را بوسید در حالی که به وی می‌فرمود: «ای پسرم! گویی که تو به زودی در کرب‌و‌بلا در میان جمعی از امتم، کشته شده و سربریده خواهی شد در حالی که تشنه خواهی بود و به تو آب نخواهند داد و تشنه‌کام خواهی بود اما سیراب نخواهی شد، آن‌ها با این وجود به شفاعتم در روز قیامت امید خواهند داشت، برای آنان در نزد خداوند، بهره‌ای نخواهد بود.
 
عزیزم! حسین! پدر، مادر و برادرت بر من وارد شده‌اند، آن‌ها مشتاق تو هستند، همانا برای تو در بهشت درجاتی است که جز با شهادت به آن‌ها دست نخواهی یافت...»
 
امام حسین (ع) برای مدتی طولانی به جدش (ص) نگاه کرد و عطوفت و مهربانی آن حضرت را نسبت به خود به یاد آورد. آنگاه، اشتیاقش فزونی یافت و محنت‌های بزرگی که از حکومت اموی بر او وارد می‌شد در نظرش مجسم گشت؛ زیرا وی یا باید با فاجر بنی‌امیه بیعت کند و یا کشته شود. آنگاه به جدش متوسل شد و با تضرع به او گفت: «ای جد من! نیازی به بازگشت به دنیا ندارم، مرا نزد خود ببر و مرا با خود به منزلت وارد کن.»

 پیامبر (ص) متأثر شد و به وی فرمود: «باید به دنیا باز گردی تا شهادت روزی‌ات شود و پاداش بزرگی که خداوند در آن برای تو قرارداده است، تو و پدر و عمو و عموی پدرت، روز قیامت در یک گروه محشور می‌شوید تا وارد بهشت گردید.»
 
حضرت حسین (ع) پریشان و مضطرب، از خواب برخاست، در حالی که امواجی از درد و غم بر او دست یافته بود و به یقینی که کوچک‌ترین شکی در آن راه نداشت، رسیده بود که حتماً شهادت روزی‌اش خواهد گشت، پس همه اهل خانه‌اش را جمع کرد و آن خواب غم انگیز را برایشان گفت، در آن روز در شرق زمین یا در غرب آن، هیچ کس بیش از اهل بیت رسول اللَّه (ص) غمگین و هیچ مرد و زنی بیشتر از آنان گریان نبود.

 وداع امام حسین با حضرت زینب

هنگامی که امام تصمیم به ترک مدینه گرفت، بانوان خاندان عبدالمطلب غرق در اندوه و غم شدند

 
 وداع امام حسین (ع) با قبر مادر و برادرش
حضرت حسین (ع) در تاریکی شب به سوی قبر مادرش، یادگار پیامبر (ص) و پاره تن آن حضرت رفت و مدتی در برابر قبر شریفش ایستاد، در حالی که نگاه‌های آخرین وداع را بر قبر می‌افکند و عواطف سرشار و مهربانی‌های فراوانش را به یاد می‌آورد، دوست می‌داشت که زمین باز شود تا مادر، وی را همراه خود به زیر خاک برد، آنگاه به گریه افتاد و با قبر، وداعی گرم نمود و سپس به طرف قبر برادر پاکش حضرت حسن (ع) رفت و با اشک خود، زمین قبر را سیراب کرد، در‌‌ همان حال درد‌ها و غم‌ها او را در بر گرفته بودند. پس از آن، غرق در اندوه و غم به خانه خود بازگشت.[۳]

 هراس بانوان بنی‌هاشم
هنگامی که امام تصمیم به ترک مدینه و پناه بردن به مکه گرفت، بانوان خاندان عبدالمطلب، در حالی که به شدت محزون و متأثر بودند جمع شدند؛ زیرا خبرهای بسیاری از رسول خدا (ص) در مورد کشته شدن فرزندش حسین (ع)، به آنان رسیده بود.
 
آن‌ها شروع به نوحه سرایی نمودند و صدایشان به گریه بلند شد. منظره‌ای هراس‌انگیز بود، حضرت حسین (ع) با اراده‌ای محکم، روی به آنان کرد و فرمود: «شما را به خدا! این کار را که معصیت خداوند و پیامبر است، آشکار نکنید.»
 
دل‌هایشان به درد آمد و فریاد زدند: «نوحه سرایی و گریه را برای چه کسی می‌خواهیم، امروز نزد ما همانند روزی است که رسول خدا (ص)، علی، فاطمه و حسن درگذشته بودند... خداوند ما را فدای تو قرار دهد،‌ ای محبوب نیکان...!»
 
یکی از عمه‌های آن حضرت به سوی او آمد در حالی که چهره‌اش برافروخته شده بود. با صدایی که از گریه مرتباً قطع می‌شد، گفت: هاتفی را شنیدم که می‌گفت:
 
وان قتیل الطف من آل هاشم
 اذل رقاباً من قریش فذلت
 
«آن کشته سرزمین طف، از خاندان ها

شم، گردنهایی از قریش را به ذلّت نشاند و آن‌ها خوار شدند.»
 
امام (ع) او را آرام کرد و دستور به شکیبایی داد‌‌ همان گونه که دیگر بانوان از خاندان عبدالمطلب را چنین امر فرموده بود.»

 

منبع: karbobala.com


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی -وداع- امام حسین (ع) - مدینه - تهدید- یزید - قتل-,

ساعت 8:9 توسط افشین |


پنجم محرم روز عبدالله بن الحسن

اشعار شهادت حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام

 

از غم بی کسی ات حوصله سر می آید

 

از غم بی کسی ات حوصله سر می آید

دست و پا میزنی و خون به جگر می آید

 

در قدوم تو سر انداختن و جان دادن

به خدا از من عاشق شده بر می آید

 

یادگار حسنت بی زره و بی شمشیر

سر یاری تو از خیمه به سر می آید

 

پاره گشته لب خشکیده ات از تیر بگو

کاری از دست من خسته اگر می آید

 

کوهی از نیزه و شمشیر به دورت بس نیست

هیزم و سنگ ز هر سو چقدَر می آید

 

آه از این همه زخمی که به پیکر داری

بیشتر سینه ی زخمت به نظر می آید

 

هر نفس از دهنت خاک برون میریزد

اشک از دیده نه خونابه جگر می آید

 

نیزه حالا که تنت را به زمین دوخته است

به هوای سر تو چند نفر می آید

 

تیر در حال فرود است گلویت ببُرد

عمو از بازوی من کار سپر می آید
 

دست من مثل سر اصغرت آویزه به پوست

یادم از کوچه و از آتش و در می آید

 

کاش با چادر خود عمه ببَندد چشم

مادری را که به دیدار پسر می آید

 

 

شهادت عبدالله بن الحسن

 

 

منبع:ghasemiyoon.ir

حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام



پنجم محرم روز عبدالله بن الحسن

اشعار شهادت حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام

 

از غم بی کسی ات حوصله سر می آید

 

از غم بی کسی ات حوصله سر می آید

دست و پا میزنی و خون به جگر می آید

 

در قدوم تو سر انداختن و جان دادن

به خدا از من عاشق شده بر می آید

 

یادگار حسنت بی زره و بی شمشیر

سر یاری تو از خیمه به سر می آید

 

پاره گشته لب خشکیده ات از تیر بگو

کاری از دست من خسته اگر می آید

 

کوهی از نیزه و شمشیر به دورت بس نیست

هیزم و سنگ ز هر سو چقدَر می آید

 

آه از این همه زخمی که به پیکر داری

بیشتر سینه ی زخمت به نظر می آید

 

هر نفس از دهنت خاک برون میریزد

اشک از دیده نه خونابه جگر می آید

 

نیزه حالا که تنت را به زمین دوخته است

به هوای سر تو چند نفر می آید

 

تیر در حال فرود است گلویت ببُرد

عمو از بازوی من کار سپر می آید
 

دست من مثل سر اصغرت آویزه به پوست

یادم از کوچه و از آتش و در می آید

 

کاش با چادر خود عمه ببَندد چشم

مادری را که به دیدار پسر می آید

 

 

شهادت عبدالله بن الحسن

 

 

منبع:ghasemiyoon.ir


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی -حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام-,

ساعت 8:6 توسط افشین |

,مرثیه طفلان حضرت زینب

اشعار طفلان حضرت زینب سلام الله علیهم

 

 

بعد از علی اکبر عوض شد کربلایت

 

بعد از علی اکبر عوض شد کربلایت

حتی عوض شد ناله هایت گریه هایت

 

غیر از زمانی که رقیه پیشت آمد

کمتر شنید اهل حرم حتی صدایت

 

دیدی سکوت تو حرم را زیر و رو کرد

دایی مگر مُردند خواهر زاده هایت

 

اصلا خدا ما را برایت آفریده

تا که کند ما را فدایت خاک پایت

 

مادر درون خیمۀ خود بغض کرده

می ترسد اینکه رد کنی ما را ، فدایت

 

زهرا به استقبال ما می آید امروز

به شرط اینکه پشت ما باشد دعایت

 

وقتی بنا باشد اسیر شمر باشیم

بهتر همان که جان دهیم اینجا برایت

 

حج تو با قربانی ما عاشقانه است

ما را پذیرا باش مولا در منایت

 

دایی حسین انگار دیگر مهلتی نیست

دیدار بعدی روی نیزه در هوایت

    

 

مرثیه طفلان حضرت زینب

 

    

 آسمان

 

الا اى آسمان عشق بنگر اختر خود را

بلا گردان اصغر کن دو طفل خواهر خود را

 

 

بیا و بر مگردان این کفن پوشان زینب را

که نزد فاطمه بالا بگیرد او سر خود را

 

 

تو هر جا رفتى و زینب کنارت بود و ما بودیم

ب دنبالت بِبَر بر نى سر دو یاور خود را

 

 

بدان غیرت ز حیدر ، رزم از عباس تو داریم

نظر کن رزم شاگردان میر لشگر خود را

 

 

ز نسل جعفریم و دستِ بسته روزى ما نیست

بده اذنى که نگشائیم این بال و پر خود را

 

 

وفاى مادر ما بعد از این بهتر عیان گردد

تو هرگز نشنوى آه و فغان خواهر خود را

 

 

مهدی مقیمی

سید محمد میرهاشمی

 منابع:

zaytoun.persianblog.ir
hosenih.mihanblog.com


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - اشعار- طفلان -حضرت زینب سلام الله علیهم-,

ساعت 8:4 توسط افشین |

دلهای شیطانی,دام شیطان

انسان  با دل دادن به شیطان او را به درون قلب خود راه می دهد

 

هر چند انسان نباید با دست خویش، خود را به اشغال دشمن حتمی(شیطان) درآورد؛ اما این جای امیدواری هست که خداوند متعال از تمام انسانها به «عبادی: بندگان من» یاد کرده است و تلویحاً به شیطان فهمانده است که اینها که تو تهدید به گمراه ساختنشان می کنی بندگان من هستند و من مدافع آنان ام.

این نوشتار به معارفی از خطبه ششم و هفتم امیرمۆمنان علیه السلام در کتاب شریف نهج البلاغه می پردازد و آن تصریح به مظلومیت علی (علیه السلام) از زبان خود حضرت است.

برخی بر این باورند که امام علی (علیه السلام) در فضای سیاسی پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تعاملی دوستانه با خلفای وقت داشته است و هیچ مشکلی بین او و آنها نبوده است. این را هم اضافه می کنند که چون رسول خدا صلی الله علیه و آله جانشینی برای خود معین نکرد، بنابراین حقی هم برای علی علیه السلام درباره خلافت وجود نداشت؛ پس با روی کار آمدن خلیفه اول و میدان ندادن به امیرمۆمنان علیه السلام، حقی از آن حضرت پایمان نشده است.

عده ای از این همین مدعیان، عدم تصریح امام علیه السلام به ضایع شدن حقی از ایشان در ماجرای خلافت را دلیل مهمی بر ادعایشان می گیرند و حال آنکه این تصریح وجود دارد و امام علیه السلام از اینکه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله دیگران مسند دار خلافت شدند و او را از حقش باز داشتند شکوه می کند؛ حقی که در غدیر خم، رسمی و عمومی بانگ آن بی واسطه و با واسطه به گوش همگان رسید:


وَ اللَّهِ مَا زِلْت مَدْفوعاً عَنْ حَقِّی مسْتَأْثَراً عَلَیَّ منْذ قَبَضَ اللَّه نَبِیَّه صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى یَوْمِ النَّاسِ هَذَا[1] : به خدا سوگند از لحظه ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت پیوسته مرا از حقم بازداشتند و دیگری را بر من ترجیح دادند.


کاری که شیطان با پیروانش می کند
اگر انسان به هشدارهای الهی مبنی بر پرهیز از پیروی شیطان، اعم از جنی و انسی توجه نکند؛ آن را جدی نگیرد و با تبعیت از شیطان و ارتکاب مکرر گناه، کم کم شیفته شیرینی ظاهری آن شود؛ از اینجا به بعد ترک آن برایش مشکل می شود؛ دلیل آنهم تسلط شیطان بر جان و جوارح اوست؛ مِلکی که این شخص با اختیار خودش فرمانروایی آن را به دست شیطان سپرد؛ او شد امیر و این کارگزار.

امیرمۆمنان علیه السلام در توصیف این گروه و تحلیل کاری که شیطان با آنها می کند فرمود: اتَّخَذوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً : شیطان را معیار كار خود قرار داده اند. او نیز در دلهای آنها تخم ریزی کرد، جوجه آورد، حرکت کرد و در دامنشان پرورش یافت.

یعنی ابتدا این انسان است که با دل دادن به شیطان او را به درون قلب خود راه می دهد. او که وارد شد به سرعت وسایل اقامت طولانی و تصاحب آن را فراهم می کند. (فباض و فرّخ فى صدورهم) او در درون سینه هاى آنها تخمگذارى كرده، سپس آن را مبدّل به جوجه می سازد.

در این تشبیه جالب امام (علیه السلام)، دلهای شیطان صفتان را آشیانه «ابلیس» و محل تخمگذارى او معرفى مى كند و به دنبال آن مى افزاید: «این جوجه هاى شیطانى در دلهاى آنها حركت كرده، پرورش می یابند (و دبّ و درج فی حجورهم).

این تعبیر ممكن است اشاره به این حقیقت باشد كه پرورش افكار و خوهاى شیطانى، در انسان معمولا به صورت ناگهانى نیست، بلكه به طور تدریجى صورت مى گیرد.

آنگاه می فرماید:  فَنَظَرَ بِأَعْینِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِم

كارشان به جایى می رسد كه شیطان با چشم آنها نگاه می کند و با زبانشان سخن می گوید.

یعنى سرانجام شیطانی که خود به او راه داده و به او اجازه تکثیر و پرورش دادند قدرتمند شده در تمام اعضاى آنها نفوذ مى كند به طورى كه ایشان در ظاهر شبیه انسان اند؛ امّا باطنشان شیطانى است؛ چشم و گوش و زبان و دست و پاى آنها همه به فرمان شیطان است.


 امام (علیه السلام)، دلهای شیطان صفتان را آشیانه «ابلیس» و محل تخمگذارى او معرفى مى كند و به دنبال آن مى افزاید: «این جوجه هاى شیطانى در دلهاى آنها حركت كرده، پرورش می یابند (و دبّ و درج فی حجورهم).

اینجاست که فرد می گوید: «می خواهم گناه نکنم؛ اما نمی شود و یا نمی توانم.» قرآن کریم از این مرحله به افسار زنی شیطان یاد می کند[2]؛ یعنی گناهان متراکم سبب شده که افسار انسان گنهکار به دست شیطان بیفتد و او بکشد و ببرد هر جا که خاطرخواه اوست. و چون تمام این مراحل با خواست و اختیار خود فرد صورت گرفته؛ بنابراین هیچ عذر و بهانه ای از او پذیرفته نیست و هر گناهی که از او صادر شود حق ندارد به گردن شیطان و یا دیگری بیندازد.

در نهایت مى فرماید: فَرَكِبَ بِهِم الزَّلَلَ وَ زَیَّنَ لَهم الْخَطَل [3] : هنگامى كه به اینجا رسیدند، شیطان «آنها را بر مركب لغزشها و گناهان سوار می کند (مركبى كه آنها را به سوى انواع گناهان كبیره، كفر و گمراهی مى كشاند) و سخنان فاسد و باطل را در نظر آنان زینت می بخشد» که هم شیطان بر این کار قسم یاد کرد و هم آن را عملی نمود:

لَأ زَیِّنَنَّ لَهمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأ غْوِیَنَّهمْ أَجْمَعین (حجر/39): بی تردید [همه كارهاى زشت را] در زمین براى آنان زیبا جلوه می دهم [تا ارتكاب زشتى ها براى آنان آسان شود] و مسلماً همه را گمراه مى كنم.

و وَ زَیَّنَ لَهم الشَّیْطان أَعْمالَهمْ فَصَدَّهمْ عَنِ السَّبیلِ فَهمْ لا یَهْتَدون (نمل/24) : شیطان، اعمال [زشتشان] را براى آنان بیاراست در نتیجه آنان را از راه [حق ] بازداشت به این سبب هدایت نمى شوند.

هر چند انسان نباید با دست خویش، خویشتن خود را به اشغال دشمن مسلّم «عَدوّ مبین»[4] درآورد؛ اما این جای امیدواری هست که خداوند متعال از تمام انسانها به «عبادی: بندگان من» یاد کرده است و تلویحاً به شیطان فهمانده است که اینها که تو تهدید به گمراه ساختنشان می کنی بندگان من هستند و من مدافع آنان ام.[5] راه توبه را هم برای بندگانش گشود تا آنان که لغزیدند و از راه جدا شدند بتوانند برگردند.[6] وعده نیز داده است که هر کس با هر گناه و هر اندازه گناه که برگردد آغوش گرم و مهربان الهی را گشوده و خدا بسیار بخشنده و مهربان خواهد دید.[7]

این وعده خداست و خدا از وعده اش تخلف نمى كند هر چند بیشتر مردم [نسبت به وفاى قطعى خدا در مورد وعده اش] معرفت و شناختی ندارند. وَعْدَ اللَّهِ لا یخْلِف اللَّه وَعْدَه وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمونَ (روم/6)


============================
پی نوشت:
1. نهج البلاغه، خطبه 6
2. شیطان به خدا عرض کرد: لَأَحْتَنِكَنَّ ذرِّیَّتَه إِلاَّ قَلیلاً (اسراء//62) : بی تردید تمام نسل آدم علیه السلام را افسار زده آنها را تحت امر خود در می آورم؛ مگر عده کمی.
3. نهج البلاغه، خطبه 7
4. إنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدوٌّ مبینٌ (یوسف/5) : بی تردید شیطان دشمن آشکاری برای انسان است.
 5.  اسراء/65
6. تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتوبوا إِنَّ اللَّهَ هوَ التَّوَّاب الرَّحیم (توبه/118) : خداوند به آنها توفیق توبه داد تا توبه کنند بی تردید خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.
7.  قلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفوا عَلى أَنْفسِهِمْ لا تَقْنَطوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِر الذّنوبَ جَمیعاً إِنَّه هوَ الْغَفور الرَّحیم (زمر/53) : بگو: اى بندگان من كه [با ارتكاب گناه] بر خود تجاوز كار بوده اید! از رحمت خدا نومید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را مى آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. 

 

منبع:تبیان


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - شیطان-پیروان-,

ساعت 8:1 توسط افشین |

ایمان به خدا,اعتقاد به خدا

به هنگام وقوع مشکلات باید به یک مرجع الهی رجوع کرد که بهترین راه حل ها از درونش کشف شود

 

امروزه به هنگام وقوع مشکلات، دست به دامن خیلی چیزها می شویم و امیدواریم که حالمان را بهتر کند. بعضی از این راه ها یک مقدار مؤثر است ولی بعضی از آنها هم حالمان را بدتر می کند، چنانکه گاه می آییم ابرویش را درست کنیم، چشمش را هم کور کرده ایم.

مثلاً وقتی کسی دچار مشکل مالی می شود، شروع به جستجو در فضای مجازی می کند یا افکارش به سمت کارهای خلاف می رود یا زمین و آسمان را در مشکلات مالی خودش مقصر می داند؛ از بقال سر کوچه گرفته تا بالاترین مقامات دولتی و کشوری. و البته نتیجه ای که عائدش می شود چیزی جز سیاهی، تشویش ذهنی و احساس فشار از همه طرف نیست.

یا کسی که با همسر و فرزندش به مشکلی بر می خورد از همه ی اطرافیانش همه جور توصیه ای را می پذیرد و شروع به اجرا در زندگی اش می کند و از این نکته غافل است که زندگی شخصی هرکس بالاترین داشته ی اوست و نمی شود با اجرا کردن خیلی حرف ها آن را به خطر انداخت.

وای از آن روزی که یک نفر شروع به درد و دل کند، انواع راه ها به او پیشنهاد می شود که خیلی از این راه ها از طرف خود پیشنهاد دهنده هم تجربه نشده است.

به نظر شما صحنه ی زندگی، قابلیت اجرای تجربه های خطرناک دیگران را دارد؟
از طرف دیگر یک سری پیشنهادها و راهکارها را نمی شود رد کرد. مثلاً زمانی که یک وسیله برقی خراب می شود، پیشنهاد و راهکار آقای تعمیرکار یا شرکت سازنده اش را رد نمی کنید، چون می دانید اگر دنبال به دست آوردن کارایی اولیه آن هستید، باید به آن پیشنهاد و راه فکر کنید، هزینه اش را بپردازید و به دستش بیاورید.

خدایا چه کنیم تو این شلوغی و ترافیک راه ها؟ خدایا چه کنیم با این همه کارشناس؟ این سؤالات تنها یک پاسخ بیشتر ندارد همین! یک پاسخ و آن هم از قرآن؛ (سوره تکویر آیه ی بیست و هشتم).

خدا انسان را خلق کرده و او را اشرف مخلوقات قرار داده، به او عزت داده و انواع امکانات مختلف را در اختیارش گذاشته، به نظر شما حکیم مطلقی به این بزرگی یادش می رود که برای ما راهنمایی قرار دهد که راه حل مشکلاتمان را پیدا کنیم؟

یادش می رود که ما در زندگی فراز و نشیب بسیاری داریم یا امکان دارد راه و رسم رسیدن به عاقبت به خیری، سعادت و کمال را پیدا نکنیم؟


عمر انسان ها کوتاه است قطعاً فرصتی برای آزمودن تمام راه ها وجود نداشته و ندارد بنابراین باید به یک مرجع الهی رجوع کرد که بهترین راه حل ها از درونش کشف شود.

بیایید به خودمان احترام بگذاریم و به سمت دنیای نور برگردیم. خداوند ما را با عشق خلق کرده این بدیهی است که بهترین ها را برای ما بخواهد و زیباترین زندگی را برایمان در نظر بگیرد:


ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند               تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

مقدمه استفاده از مواهب و راهنمایی های الهی، توکل و تصمیم گیری است بیایید؛ همه باهم به دنیای نور و خوبی ها وارد شویم که هیچ سایبانی فرح بخش تر از سایه امن الهی نیست و هیچ ریسمانی محکم تر از ریسمان پروردگار متعال وجود ندارد.

تمامی نیروها و قدرت ها، به عناوین و وسایل مختلف و متعدد بسیج شده اند تا انسان را از راه صحیح و درست گمراه کرده و دچار روزمرگی و شهوت های آنی کنند اگر این شیاطین انسان نما آدمی را سرگرم سیب و گندم دنیا نکنند و او به ندای فطرت و درون خود گوش فرا دهد، راه هدایت و سعادت را پیدا کرده و به شقاوت دچار نمی شود، اما اصل خود انسان است خدای مهربان او را آزاد آفریده است تا با قدم های خودش راه را بپیماید و انتخاب نماید

الان در کشور های توسعه یافته یا در حال توسعه قرآن را تجزیه و تحلیل می کنند؛ بهترین ها را انتخاب می کنند و به آن عمل می کنند و در بسیاری از رشته ها موفق می شوند.

اصلاً ربطی به اسلام و غیر اسلام هم ندارد، همگان می توانند از این نسخه شفا بخش مدد و کمک بگیرند و بهترین ها را برای خودشان داشته باشند.

سید جمال الدین اسد آبادی می گوید: به غرب رفتم اسلام را دیدم ولی مسلمان ندیدم.

ایمان داشته باشیم که نسخه ی تمام دردهایمان در این کتاب هست، فقط باید در این دنیای حکمت غوطه ور شویم و نگاه کنیم که چطور خیلی از دغدغه های فکریمان نابود می شود.

انسان گرسنه میل به غذا پیدا می کند، دنبالش می گردد و سعی می کند آن را بدست بیاورد. حال اگر آدمی گرسنه بوده و در اطرافش هم غذای کافی وجود داشته باشد ولی استفاده نکند، آیا نباید در عقلش شک کرد؟

یگانه ی مهربان برای ما سفره ای از نور، صفا و صمیمیت، آرامش دنیوی و اخروی گسترانیده اگر استفاده نکنیم کمبود، متوجه خودمان است.

در حال حاضر تمامی نیروها و قدرت ها، به عناوین و وسایل مختلف و متعدد بسیج شده اند تا انسان را از راه صحیح و درست گمراه کرده و دچار روزمرگی و شهوت های آنی کنند اگر این شیاطین انسان نما آدمی را سرگرم سیب و گندم دنیا نکنند و او به ندای فطرت و درون خود گوش فرا دهد، راه هدایت و سعادت را پیدا کرده و به شقاوت دچار نمی شود، اما اصل خود انسان است خدای مهربان او را آزاد آفریده است تا با قدم های خودش راه را بپیماید و انتخاب نماید.

این در راستای قدرت لایتناهی خداوند است؛ خودش خواسته که انسان آزاد باشد و راه درست و نادرست را از هم تشخیص دهد.

خدایا می دانیم که پیدا کردن راه حق نیازمند عنایت و مهربانی توست، پس دستمان را بگیر که پناهی جز تو نداریم که راه بسی سخت و دشوار است.

منبع:tebyan.net


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - راه حل- تمام مشکلات-,

ساعت 7:57 توسط افشین |

,نماز صبح,زمان خواندن نماز صبح

 کسی که نماز صبح نخواند قرآن از او بیزار است

 

نماز در حقیقت فرصتی است تا انسان با خدای خویش صحبت کند، و این توفیقی است که از جانب حضرت دوست، نصیب بندگانش می شود تا بتوانند در طول شبانه روز دقایقی را با معبود خویش به مناجات بپردازند؛ (طه، 14) لذا درخواست پیامبران و اولیای الهی همواره از خداوند متعال این بود که پروردگارا

ما را توفیق ده تا در زمره نمازگزاران باشیم.
قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) چنین نقل می کند: «رَبِّ اجْعَلْنی مقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذرِّیَّتی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دعاءِ»؛ (ابراهیم، 40) پروردگارا، مرا برپا کننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)، پروردگارا دعاى مرا بپذیر.


این مسئله آن قدر برای ابراهیم (علیه السلام) اهمیت دارد که بعد از درخواست از خدا، دوباره می فرماید این درخواست مرا اجابت کن.

در جایی دیگر خداوند از ویژگی منافقان را تنبلی در نماز می داند: إِنَّ الْمنَافِقِینَ یخَادِعونَ اللَّهَ وَهوَ خَادِعهمْ وَإِذَا قَاموا إِلَى الصَّلاَهِ قَاموا کسَالَى یرَاءونَ النَّاسَ وَلاَ یَذْکرونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِیلاً (نساء:۱۴۲)-همانا منافقان، خدا را فریب می دهند در حالی که خداوند، آنان را فریب می دهد. و هنگامی که برای نماز بر می خیزند با سستی و تنبلی، و برای نشان دادن مردم، نماز می خوانند. و خدا را فقط اندکی یاد می کنند.

در این میان توجه به نماز صبح در آیات و روایات نیز مشاهده می شود؛ چنانچه قرآن کریم می فرماید: «أَقِمِ الصّلاةَ لِدلوكِ الشّمْسِ إِلى غَسَقِ اللّیْلِ وَ قرْآنَ الْفَجْرِ إِنّ قرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهودًا»؛ ( اسراء، 78 )


نماز را از زوال خورشید، تا نهایت تاریکی شب، (نیمه شب) بر پادار و همچنین قرآن فجر (نماز صبح ) را؛ چرا که قرآن فجر، مورد مشاهده (فرشتگان شب و روز) است.

طبق روایاتی در ذیل آیه شریفه وارد شده است، مقصود از «قرآن الفجر» نماز صبح است و این روایات را دانشمندان شیعه و اهل تسنن نقل کرده اند.

در بیانی رسول خدا صلی الله و علیه وآله می فرمایند: کسی که نماز صبح نخواند قرآن از او بیزار است.

هرکه نماز ظهر بجا نیاورد پیامبران الهی از او بیزارند.، هرکه نماز عصر را ترک کند فرشتگان از او بیزار است. هر که نماز مغرب نخواند دین از او بیزار است و هر که نماز عشارا ترک کند خدای جهان از او بیزار است. (اسرار الصلوه/ص۳۴)

حضرت مهدی (علیه السّلام) به یکی از مشتاقان دیدارش که به زیارت آن حضرت موفق شده بود دوباره فرمود: از رحمت خدا دور است کسی که نماز صبح را چندان تاخیر بیندازد تا ستاره ها ناپدید شوند و نماز مغرب را به حدی تاخیر بیندازد تا ستاره ها ظاهر شوند. (حق الیقین/ص۳۰۲)

حال در این میان این سؤال پیش می آید که برای اینکه صبح برای نماز بتوانیم راحت بلند شویم و این فریضه به بهترین شکل انجام شود چه کنیم؟

خواندن نماز صبح در اول وقت آن شاید از نمازهای دیگر مشکل تر باشد؛ چرا که کندن از رختخواب گرم و لذت خواب در ابتدای راه سخت است ولی نماز گزار می تواند با کمی تمرین و ممارست از منافع سحر و صبح بهره مند گردد و از فیض نماز اول وقت (بالاخص نماز صبح) بی نصیب نماند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هیچ بنده ای نیست که به اوقات نماز و مواضع خورشید اهتمام ورزد مگر اینکه آسودگی در هنگام مردن و از بین رفتن غم و اندوه ها و نجات از آتش را برایش ضمانت کنم . (میزان الحکمه / ج 7 / ص 3129)

یکی از راه هایی که می توان با توجه کردن به آن از خواب صبح دل بکنیم و توجه ویژه به نماز بالاخص نماز صبح پیدا کنیم این است که کمی فکر کنیم و در مورد نعمت های خداوند بیاندیشیم ... یکی از نعمت هایی که به ما ارزانی شده است خواب است ... اگر چیزی به نام خواب وجود نداشت، چه اتفاقی می افتاد!! خواب و استراحت یکی دیگر از نعمت های خداوندی است که ما از آن غافل هستم. امیدواریم خداوند توفیق شکر گذاری نعمت هایش را به ما عنایت بفرماید.


چنانچه قرآن کریم در مورد شب و استراحت در آن می فرماید:" وَ جَعَلْنَا نَوْمَکم سبَاتًا وَ جَعَلْنَا الَّیلَ لِبَاسًا؛ و خواب شما را مایه آرامشتان قرار دادیم ، و شب را پوششى (براى شما) ".(نبأ، 10)

اگر انسان واقعا نسبت به الطاف و نعمت های خداوند توجه داشته باشد و بداند که کسی که قرار است به هنگام نماز با وی صحبت کند همانی است که ما را از نیستی به دنیا آورده و تمامی نعمت های خود را نیز بر ما ارزانی داشته تا به نهایت کمال و درجات بالای بهشتی دست پیدا کند. او همانی است که اختیار کمی و زیادی روزی ما را دارد؛ همانی است که مرگ و زندگی ما در ید قدرت اوست و... با این حال آیا نسبت به نماز با بی حالی برخورد خواهیم کرد و یا آنکه سر از پا نشناخته و با تمام وجود به اقامه نماز عاشقانه خواهیم پرداخت؟

سؤالی که بی پاسخ می ماند
من از شما سوال می کنم آیا در مواقعی که قرار است صبح زود از خواب بلند شویم نیز نمی توانیم از خواب بلند شویم؟

مانند مواقعی که برای رفتن به کوه و گردش با دوستان خود صبح زود برنامه ریزی کرده ایم!  یا مثلا امتحان داریم! آیا تاکنون فکر کرده اید چرا وقتی با دوستمان قرار داریم فوراً بیدار می شویم و چه بسا بدون کوک کردن ساعت و از مدت ها قبل از ساعت قرار خود به خود بیدار می شویم و هیچ چیزی مانع بیدار شدن ما نمی شود اما هنگامی که می خواهیم نماز بخوانیم و با خدا صحبت کنیم و قرار ملاقات با خدا داریم اینطور نیستیم و هر کاری می کنیم بیدار نمی شویم و اگر بیدار شویم دوباره می خوابیم؟

می دانید مشکل ما چیست؟ مشکل این است که ما به قراری که با دوستمان داریم بیشتر معرفت داریم و بیشتر ایمان داریم و رابطه با دوستان را بیشتر دوست داریم تا نسبت به خداوند.

از رابطه با دوست لذت می بریم اما از رابطه با خدا لذت نمی بریم. وقتی یاد دوست را در ذهن خود کوک می کنیم بدون ساعت بیدار می شویم ولی وقتی یاد خدا را در خود کوک می کنیم نمی توانیم بیدار شویم. این یک مشکل فنی ایمانی است. تمام کسانی که صبح بیدار می شوند و کسانی که حتی قبل از صبح بیدار می شوند و نماز شب می خوانند اینها با ساعت بیدار نمی شوند. ساعت کمک می کند ولی ساعت به انسان انگیزه نمی دهد.

دستگاه انگیزشی انسان را فقط و فقط خدا تحریک می کند. تا معرفت و محبت خدا در دل انسان کوک نشود انسان نمی تواند بیدار شود. ما اگر می خواهیم صبح بیدار شویم اول باید عشق خدا را در خودمان کوک کنیم و بعد البته رعایت مواردی هم می تواند کمک کار باشد.

راهکارها و دستور العمل هایی در ضمن روایات از سوی پیامبر (صلی الله و علیه وآله) و ائمه (علیهم السلام) به ما رسیده است که آنها نیز بهترین راهکار برای به موقع بیدار شدن جهت اقامه نماز صبح خواهند بود.

امام صادق (علیه السلام) از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه وآله) نقل می کند: «هر کس که بخواهد شب برای عبادت برخیزد؛ چون در بستر خود خوابید بگوید: (بسم اللَّه) بار خدایا مرا از مکرِ خود آسوده مدار، یاد خودت را از خاطرم مبر و مرا در گروه غافلان قرار مده، من در فلان ساعت برخیزم. محققاً خدای متعال برای او فرشته اى می گمارد که او را همان ساعت بیدار کند. [کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 540]

در ادامه به بیان نکاتی در این امر می پردازیم:
هیچ کس نیست که (آیه) آخر سوره کهف (قلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلکمْ یوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهکمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا) را هنگام خوابیدن بخواند، مگر این که در هر ساعتى که بخواهد از خواب بیدار شود.»

1- هر چه معده در هنگام خواب شب سبک باشد، به هنگام صبح راحت تر می توانید از خواب برخیزید.

حضرت عیسی علیه السلام می فرماید: ای بنی اسرائیل! پرخوری نکنید؛ زیرا هر که زیاد بخورد، زیاد می خوابد و هر که زیاد بخوابد، کمتر نماز می خواند و هر که کمتر نماز بخواند، در زمره غافلان قلمداد می شود. (اسرار نماز، محسن قرائتی)

2- بدن انسان به خصوص در شب به خواب کافی نیاز دارد و اگر این نیاز برطرف نشود در کار روزانه و... ایجاد خلل می کند. شب نشینی ها و خوابیدن دیر هنگام در بیدار نشدن برای نماز و یا کسالت در آن بسیار مؤثر است. معمولا ً کسانی که تا دیر وقت بیدارند، نمی توانند نماز صبح را بجا آورند. اگر هم بیدار شوند طبیعی است که نمازی با کسالت و خواب آلودگی بخوانند .

حضرت علی علیه السلام درباره ی آیه ی " ای کسانی که ایمان آورده اید در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه می گویید " پرسیدم فرمودند: شما را از خواب آلودگی و چرتی است که نمی گذارد بدانید در رکوع و سجود و تکبیرتان چه می گویید. (همان/ ج 7 / ص 3129). بنابر این دیر خوابیدن در شب ما را از درک لذت های معنوی در سحر و نماز محروم می کند.

3-همان طور که انجام عبادت ایمان را افزایش می دهد، گناه نیز ایمان فرد را سست کرده و توفیق عبادت را از فرد می گیرد. بر این اساس باید انسان از گناه خود توبه حقیقی نماید تا به انجام عبادت موفق شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و سلم می فرمایند: نیکی را نور دل و آرایه (زیبای و روشنای) رخسار و نیروی کار یافتم و بدی و گناه را سیاهی دل و سستی در کار و زشتی چهره .(میزان الحکمه/ج3/114)

آیه ای که معجزه می کند
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هیچ کس نیست که (آیه) آخر سوره کهف (قلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلکمْ یوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهکمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا) را هنگام خوابیدن بخواند، مگر این که در هر ساعتى که بخواهد از خواب بیدار شود.» [همان].

منبع:tebyan.net


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - روش - قضا - نماز صبح-,

ساعت 7:54 توسط افشین |

معنی سوره یس,تفسیر سوره یس

هر چیزى، قلبى دارد و قلب قرآن سوره یس است

 

پرسش
این‌که می‌گویند «سوره یس قلب قرآن است، و در خود این سوره آیه‌ای وجود دارد، که قلب سوره یس است. و در آن عدد مشخصی معیّن شده است که اگر آن آیه را به آن تعداد بگوییم چیزهایی مشاهده می‌کنیم»، آیا چنین چیزی در حدیثی آمده است؟ اگر آمده؛ آن آیه کدام آیه است و تعداد آن چقدر است؟


پاسخ اجمالی

در روایت به این نکته اشاره شده است ‌که سوره «یس» قلب قرآن است؛ چنان‌که امام صادق(ع) می‌فرماید: «هر چیزى، قلبى دارد و قلب قرآن سوره یس است».[1]


برخی اندیشمندان اسلامی نیز آیاتی را به عنوان قلب سوره یاسین معرفی کرده‌اند:


1. آیه پایانی سوره یس: «بنابراین [از هر عیب و نقصى‏] منزّه است خدایى که مالکیّت و فرمانروایى همه چیز به دست اوست، و به سوى او بازگردانده می‌شوید».[2] این آیه شریفه بر این‌که خداوند صاحب ملکوت و هرچه در آن است، تأکید می‌کند؛ از این‌رو قلب این سوره معرفی شده است.[3] این را از کلام ابن عبّاس برداشت کرده‌اند که گفت: «من نمی‌دانستم چگونه این فضیلت‌ها به قرائت سوره یس اختصاص یافته است، تا این‌که دانستم به خاطر این آیه است».[4]


2. قلب سوره یس آیه «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»،[5] است.[6]


در منابعی که این آیات را به عنوان قلب سوره یس معرفی کرده‌اند، چیزی درباره خواص و تعداد خواندن آن چیزی نگفته‌اند.


همچنین؛ در مورد آنچه درباره قلب بودن این آیات گفته شد؛ روایتی از پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نیافتیم و شاید این موضوع، تفسیری استحسانی از جانب مفسران باشد یا مستند به روایتی باشد که به دست ما نرسیده است.


 ======================


[1]. صدوق، محمد بن على‏، ثواب الاعمال و عقاب الأعمال، ص 111، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق؛ نیز ر. ک: «ثواب خواندن سوره یس»، سؤال 37699.
[2]. یس، 83.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ‏3، ص 400، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش؛ حقی بروسوی،  اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ‏7، ص 442، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
[4]. تفسیر جوامع الجامع، ج ‏3، ص 400؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، ج ‏4، ص 275، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.
[5]. «بر آنها سلام [و درود الهى] است این سخنى است از سوى پروردگارى مهربان»؛ یس، 58.
[6]. بونى (م 622ق)، احمد بن على، شمس المعارف الکبرى، ص 175، بیروت، موسسة النور للمطبوعات، چاپ دوم، 1427ق؛ بقاعی(م 885ق)، إبراهیم بن عمر، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، قاهره، دار الکتاب الإسلامی، بی‌تا؛ ابن عجیبه، احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق: قرشی رسلان، احمد عبدالله، ج ‏4، ص 557، نشر حسن عباس زکی، قاهره، 1419ق.


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - قلب سوره یاس- آیه‌-,

ساعت 7:52 توسط افشین |

فواید قرآن کریم,تفسیر قرآن کریم

تلاوت قرآن كريم، مسير هدايت و تكامل معنوي را هموار مي‌سازد

 

قرآن کریم برترين و مهمّ ترين نعمتي است كه خداوند به انسان ارزاني داشته است. چنان كه در آيات نخستين سوره ي الرّحمن مي فرمايد: « الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الإنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ.»[1]


انسان تنها در سايه تعليم خداوند و دريافت و تلقّي قرآن به كمال نهايي خود مي‌رسد.[2] چون قرآن سرچشمه همه ي مواهب و وسيله ي وصول به هر نعمت اعمّ از مادّي و معنوي است و با اين كه در واقعيّت و نظام خلقت، انسان بر نزول قرآن تقدّم دارد ولي خداوند به خاطر اهميّت قرآن كريم در اين آيات آن را مقدّم داشته است.[3]


يكي از اساسي‌ترين مأموريت‌هاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ تلاوت قرآن بر مردم است.[4] تا از فروغ آن شعله گيرند و از چشمه آب حياتش جرعه‌ها نوشند. بنابراين اوّلين مرحله ي بهره‌مندي از قرآن كريم قرائت و تلاوت آيات آن است. در اين مقال به اختصار به پاره‌اي از خواص تلاوت قرآن كريم اشاره مي شود:

1. تكلّم با پروردگار:
قرآن کریم نامه پروردگار است و راه انس با او، خواندن نامه اوست، زيرا به فرمايش امام صادق ـ عليه السّلام ـ : خداوند خود را در كلامش به مردم نشان داده است.[5]

2. بهره گيري از هدايت ‌هاي قرآن کریم:
تلاوت قرآن كريم، مسير هدايت و تكامل معنوي را هموار مي‌سازد. زيرا به وسيله ي قرائت و تلاوت قرآن كريم، با اوامر و نواهي و دستورات خدا آشنا شده و سعي مي‌كند به آن چه فرموده است عمل كند و از آن چه نهي كرده است، دوري جوييد. مؤمنان راستين قرائت و تلاوت قرآن كريم را مقدمه ي عمل مي‌دانند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ تلاوت راستين را عبرت گيري از قرآن کریم، گردن نهادن به اوامر و عمل كردن به احكام آن مي‌دانند.[6]

3. تشويق به كسب ويژگي‌هاي لازم جهت بهره‌وري از قرآن:
قرآن كريم هدايت ويژه خود را مخصوص تقوا پيشگان مي داند.[7]


اين پروا پيشگان آراسته به صفتي چون شب زنده‌داري، خشوع در عبادت، صبر در سختي ها، عفو و گذشت، امانت‌داري و ... شاكر نعمت‌هاي الهي هستند.[8]


تلاوت كننده ي قرآن كريم، با خواندن اين صفات و تفسيرشان در روايات امامان ـ عليهم السّلام ـ آراسته شدن به اين خصال را طلب مي‌كند.

4. تصميم بر ترك گناهان:
انسان در پرتوي تلاوت قرآن كريم ، لذّت فهم آيات آن را مي جشد و هنگام مواجهه با موانع فهم قرآن كريم، بر رفع آن عزم خود را مصمم مي كند. يكي از اساسي ترين موانع فهم قرآن كريم، آلوده بودن دل انسان به زنگار گناه است، بنابراين انسان با تلاوت قرآن كريم از گناه نيز دوري مي كند.

5. استجابت دعا:
انس دائم با قرآن كريم، براي قاري، شرافتي را فراهم مي‌آورد و به حرمت اين همنشيني و رفاقت، نيازهاي معيشتي و مادّي او را بر طرف مي كند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ از قول خداوند مي‌فرمايد: « هر كس به جاي درخواست از من، به ذكر من مشغول شود به او بالاترين مقداري را مي بخشم كه به هر كه از من درخواست نمايد مي دهم.[9]

6. عامل نورانيّت:
تلاوت قرآن كريم، باعث نورانيّت انسان و ملكوتي شدن او مي‌شود «رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سفارشي به ابوذر مي‌فرمايد: « عليك بتلاوه القرآن و ذكر الله كثيراً فانّه ذكرٌ لك في السماء و نورٌ لك في الارض؛ بر تو باد به تلاوت قرآن و زيارت در ياد خدا، زيرا تلاوت قرآن باعث ياد تو در ملكوت و مايه نوراني شدن تو در زمين است.» [10]


شفا بخشي و شفاعت و ده ها كاركرد ديگر مي تواند از جمله فوائد و كاركرد قرائت و تلاوت قران كريم باشد.


==========================
پي نوشت ها:
[1] . الرحمن: 55/1 ـ 4.
[2] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مركز نشر اسراء، چاپ سوم، 1381، ج13، ص23؛ و مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، چاپ بيستم، سال 1376، ج21، ص219.
[3] . ر.ك: همان.
[4] . جمعه: 62/2.
[5] . مكارم شيرازي، ناصر، همان، ج 11، ص 402.
[6] . ر.ك: طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، مؤسسه الاعلمي، 1417ه‍ ، ج اوّل، ص262.
[7] . بقره: 2/2.
[8] . براي آشنايي با صفات پروا پيشگان رجوع كنيد به نهج البلاغه، خطبه 193.
[9] . ر.ك: نقي پورفر، ولي الله، پژوهشي پيرامون تدبر در قرآن، انتشارات اسوه، 74.
[10] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم، مركز نشر اسراء، چاپ دوّم، 1379، ص248.

 

منبع:andisheqom.com


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی -فوائد -تلاوت- قرآن کریم-,

ساعت 7:50 توسط افشین |

شیطان,دوری کردن از شیطان,افکار شهوانی

هر گاه وسوسه هایى از شیطان متوجّه تو گردد، از خدا پناه بخواه که او شنوده و داناست

 

 

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّه هوَ السَّمیع الْعَلیم»؛ «و هر گاه وسوسه هایى از شیطان متوجّه تو گردد، از خدا پناه بخواه که او شنوده و داناست!» [فصلت، آیه 36]


بنابراین، بهترین کار این است که در آن لحظه به جای پناه بردن به شیطان و انجام گناه، به خدای متعال پناه برد و از او یاری بجوییم. البته برای این که بتوانید در آن لحظات بحرانی واقعا از خداوند یاری بجویید، لازم است که در زمان های دیگر هم مراقبت کنیم و اهل ذکر باشیم. شیطان هیچ وقت دست بردار انسان نیست، پس باید همواره مراقب بود و با ذکر کثیر، دل و جان خود را به سوی بندگی خداوند سوق داد: «یا أَیّهَا الَّذینَ آمَنوا اذْکروا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً»؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید.» [احزاب، آیه۴۱]

استغفارهایی هم که برای طول روز بیان شده انجام دهید. این استغفارها موجب می شود که هر روزه خود را شستشو دهید و اجازه ندهید که شیطان به شما نزدیک شود: (بعد از نماز صبح، صد بار بعد از نماز عصر، هفتاد بار قبل از خواب، صد بار) .افکار انسان ها مانند اتومبیلی است، که اگر کنترل نشود ممکن است به هر طرف برود، اما یک راننده ماهر می تواند آن را در یک مسیر صحیح به حرکت در آورده و به سر منزل مقصود برساند. برای کنترل و هدایت افکار سعی و تلاش زیادی لازم است تا دچار وسوسه های شیطانی نشود. اگر انسان اثرات و عواقب افکار ناپسند را در نظر داشته باشد سعی خواهد کرد فکر خود را در مسیر صحیح هدایت کند.

از طرفی این نکته را یادآور می شویم كه فكر گناه تا به مرحله عمل نرسیده، اگر چه ممكن است زمینه گناه را فراهم آورد و از این نظر باید به شدت از آن احتراز شود، ولی در عین حال خود آن گناه نیست؛ برخلاف نیت و فكر كار نیك كه اگر به وسیله مانعی به مرحله عمل هم نرسد، در نزد خدا به منزله همان عمل خوب شمرده می شود. این نکته را هم نباید فراموش کرد که ستیز و مجاهده با شیطان كارى مستمر و دایمى است و تا انسان در این عالم زنده است و زندگى مى كند ادامه دارد. و دام هاى شیطان براى انسان هاى با تقوا و داراى كمال و شناخت بیشتر، ظریفتر و پیچیده تر و مخفى تر است. نخستین گام در مبارزه با شیطان این است كه اطاعت از او را به تدریج كم نموده و به آهستگى از شبكه هاى دام او خارج شویم هر چند در این مبارزه ممكن است پاى انسان بلغزد و در مواردى فریب او را بخورد.

هر چقدر ارتباط انسان با خداى متعال و معرفت نسبت به او عمیق تر و گسترده تر باشد، تسلط شیطان بر او كمتر است. چنانچه خداى متعال در این مورد مى فرماید: إِنَّه لَیْسَ لَه سلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلونَ : شیطان تسلطى بر كسانى كه مومن بوده و بر پروردگارشان توكل مى كنند ندارد [نحل، آیه 99] و نیز مى فرماید: إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سلْطَانٌ: تو (شیطان) بر بندگان خاص من تسلط و نفوذى ندارى [اسراء، آیه 65]


به طور كلى كار شیطان وسوسه كردن است و با پناه بردن دائمى به خداوند و ارتباط پیوسته با او و توسل و ربط با اولیاى الهى (علیهم السلام) مى توان از این وسوسه ها رها شد و یا آن را به حداقل رسانید و شیطان را تسلیم نمود، چنانچه در روایت داریم كه پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله و علیه وآله) فرمودند: شیطان من به دست من مومن و رام گردید. پس بهترین راه حل، توجه كامل و دایمى به خداوند متعال و اولیائش و خود را در قلعه استوار و نفوذ ناپذیر او و اولیاى پاك او درآوردن و رعایت كامل تقواى الهى كردن است.

بعضی از راه های کنترل غرایز جنسی و افکار شیطانی و شهوانی که به تدریج می توانند راهگشا باشند عبارتند از:

1- خرد ورزی
یکی از راه های مهار احساسات و افکار ناپسند و متعادل ساختن غریزه جنسی استفاده از نیروی خرد و عقل است؛ امام علی (علیه السلام) می فرماید:« به درستی که از برای دلها اندیشه ها و خواهش های بدی باشد و عقل ها منع می کند از آنها ». [خوانساری، آقا جمال الدین، شرح بر غررالحکم ، ج 2ص 500]

بنابراین، عقل نگهبان خیر خواهی است که مانع طغیان غرایز می شود؛ کسی که عقل را راهنمای خود قرار دهد، لذت آنی و لحظه ای را بر لذت دائمی ترجیح نمی دهد و با در نظر گرفتن مفاسد و نتایج شهوت رانی و بی بند و باری، از پیروی بی قید و شرط تمایلات و افکارنفسانی و شیطانی پرهیز می کند. البته عقل ضعیف و ناتوان هرگز قادر به مهار احساسات تند و سرکش دوران جوانی نیست، بلکه باید عقل را نورانی کرد و آن فقط با انجام اعمال نیک و با توکل به خدای تعالی و توسل به امامان معصوم (علیهم السلام) میسر است؛ امام علی (علیه السلام) فرمودند:« ذکر و نام ما اهلبیت موجب شفای بیماری روحی، روانی و جسمی خواهد شد ». [مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج2، ص145، حدیث 10]

2. خدا محوری
قرآن مجید می فرماید:« پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطانى که پیرامون وجود آنها در گردش است مى شوند به یاد خدا مى افتند و بینا مى گردند ». [اعراف، 201] پس، اگر کسی توجّه کند که خدا کارش را مى بیند و حرفش را مى شنود، همین توجّه به حضور خداوند، سبب ترک گناه مى شود. چنانکه امام صادق (علیه السلام) درباره این آیه فرمود: « وسوسه گناه به سراغ بنده مى آید، او به یاد خداوند مى افتد، متذکّر شده و انجام نمى دهد». [عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج2، ص112، حدیث شماره 414] 

شیطان,دوری کردن از شیطان,افکار شهوانی

پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطانى  مى شوند به یاد خدا مى افتند

 
3. دوری از خیال پردازی و فکر کردن در مسائل شهوانی
برای پیشگیری از انحراف جنسی باید اندیشه را از نفوذ شیطانی دورنگه داشت؛ زیرا گام نخست در انحراف، فکر کردن درباره آن است. امام علی (علیه السلام) می فرماید:« کسی که در اطراف گناه بسیار بیندیشد، سر انجام به آن کشیده خواهد شد ». [خوانساری آقا جمال الدین، شرح غررالحکم ، ج 5، ص 321، حدیث 8561]

4. پر کردن اوقات فراغت
یکی از راه های مهار احساسات و افکار ناپسند و متعادل ساختن غریزه جنسی استفاده از نیروی خرد و عقل است؛ امام علی (علیه السلام) می فرماید:« به درستی که از برای دلها اندیشه ها و خواهش های بدی باشد و عقل ها منع می کند از آنها

یکی از عوامل پیدایش افکار شهوانی و انجام گناه، بیکاری است. سعی کنید همیشه مشغول به کارهای مفید باشید ( مطالعه کتاب های غیر شهوت انگیز- ورزش سنگین و...) و به یاد داشته باشید بیکاری مساله ای است که اگر از آن دوری نکنید ممکن است شما را به هر چیزی وادارد. چنانچه پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) می فرماید:« دو خصلت برای بسیاری از مردم مایه فتنه است: سلامت بدن و بیکاری ». [تحف العقول، ترجمه: جنتی، احمد، ص 65]

5. كنترل حواس
گرچه ذهن انسان این توانایی را دارد كه حتی بدون استفاده از حواس ظاهری افكاری را تولید كند ولی عمده آن چیزهایی كه انسان در مورد آن فكر می كند اعم از چیزهای خوب یا بد، داده های حواس ظاهری او است. لذا باید مجاری ورودی ذهن را كه همان حواس ظاهری است كنترل كرد. یعنی چشم، گوش، زبان و لامسه و... . قرآن در این زمینه می فرماید: «ولا تقف ما لیس لك به علم ان السمع والبصر والفواد كل اولئك كان عنه مسوولا؛ و هرگز آنچه را علم و اطمینان به آن نداری دنبال مكن كه (در پیشگاه حكم خدا) چشم و گوش و دل، همه مسئولند (سوره مبارکه اسراء، آیه شریفه 36). بنابراین یكی از مهمترین راه های كنترل فكر، كنترل حواس ظاهری است.

به قول یكی از بزرگان که فرموده بود : شاید انسان بتواند روزی سپری برای جو زمین اختراع كند تا هیچ شهابی به آن نخورد ولی هر گز نمی تواند كاری كند كه حتی فكر بد هم به ذهنش خطور نكند، مگر معصومین علیهم السلام و كسانی كه به مقام مخلصین رسیده باشند ( كه قطعاً هیچ كدام از ما جزء این دو گروه نیستیم). بنابراین شخصی كه وسواس فكری دارد و نمی تواند از چنگال آن رهایی یابد، نباید سعی كند كه افكار وسوسه گونه را با فشار آوردن به ذهنش فراموش كند. چرا كه خود این كار به مرور زمان باعث تضعیف اعصاب و تقویت این افكار می شود، بلكه سعی كند آنها را همچون آب رودخانه ای ببیند كه می آید و می رود.

در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم : هر مومنى قلبش دو گوش دارد ، گوشى كه در آن وسواس خناس (شیطان) می دمد ، و گوشى كه فرشته در آن مى دمد ، خداوند مومن را به وسیله فرشته تقویت مى كند ، و این همان است كه مى فرماید : و ایدهم بروح منه .

6. جایگزین سازى اعمال و عادات نیكو؛
«إنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (هود، آیه 114)؛ خوبى ها سرانجام میدان را بر بدى ها تنگ خواهند كرد و آنها را از بین خواهند برد. به امید آنکه بتوان با تلاش و جدیت و کمک خدای مهربان و اهل بیت علیهم السلام از شر وسوسه های شیطان در امان باشیم.

 

منبع:tebyan.net


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی -راه نجات - افکار- شیطانی-,

ساعت 7:46 توسط افشین |

آموزش نماز جمعه,روش خواندن نماز جمعه

نماز جمعه یک عبادت بزرگ دسته جمعى است

 

صدای کوبیدن طبل و دائره و سازهای طرب انگیز به گوش نمازگزاران رسید؛ این صدایی بود که کاروانی از تجار مدینه برای اعلام ورود خود و جلب توجه مردم به سمت خود، به راه انداخته بودند.

عده ای از مردم صف های نماز را رها کردند و با وجود اینکه پیامبر صلی الله و علیه و آله در حال ایراد خطبه بود، از جمع نمازگزاران پراکنده شده و به جمع تجار و کالاهایشان پیوستند و بدین ترتیب تعداد اندکی در مسجد باقی ماندند.

ظهر جمعه بود، مردم در صفوف به هم پیوسته نماز مشغول گوش دادن به خطبه نماز جمعه بودند. خطیب نماز جمعه کسی نبود جز پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلوات الله علیه و آله.


در همین حین صدای کوبیدن طبل و دایره و سازهای طرب انگیز به گوش نمازگزاران رسید؛ این صدایی بود که کاروانی از تجار مدینه برای اعلام ورود خود و جلب توجه مردم به سمت خود، به راه انداخته بودند.


عده ای از مردم صف های نماز را رها کردند و با وجود اینکه پیامبر صلی الله و علیه و آله در حال ایراد خطبه بود، از جمع نمازگزاران پراکنده شده و به جمع تجار و کالاهایشان پیوستند و بدین ترتیب تعداد اندکی در مسجد باقی ماندند. (تفسیر المیزان و البرهان)


در این زمان بود که خداوند آیه 11 سوره مبارکه جمعه را نازل فرمودند: وإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ.

نماز جمعه، قبل از هر چیز یك عبادت بزرگ دسته جمعى است و اثر عمومى عبادات را كه تلطیف روح و جان، و شستن دل از آلودگی هاى گناه و زدودن زنگار معصیت از قلب مى باشد در بردارد

و مردم چون تجارتی یا لهو و لعب ببینند به سوی آن می شتابند و تو را ترک می کنند، در حالیکه تو قائم ماندی.  بگو که آنچه نزد خداست، برای شما خیلی بهتر است از لهو و لعب و تجارت ای دنیا، و خداوند بهترین روزی دهنده خلایق است.


این آیه نازل شد تا مردم آگاه شوند که آنچه از نزد خدا به آنها برسد، قطعاً از طبل و دهل و تجارت بهتر است. آنچه از شنیدن خطبه پیامبر در نماز جمعه نصیب مردم می شود، هم مفید دنیای آنها هست و هم مفید برای آخرت آنهاست و هم اینکه خداوند به آنها از جانب خود ثوابی حقیقی و دائمی عنایت می کند.


مراقب سودهای خیالی باشیم
تجارت کالاهای دنیوی هر چند ظاهراً سودمند برای دنیای انسان است اما اگر بهای آن، از دست دادن خطبه نماز جمعه ی پیامبر باشد، جز خسران چیز دیگری نیست و در واقع سودی خیالی و غیر دائمی می باشد. چه بسا خشم خدا را نیز در پى داشته باشد، همچنان كه لهو همیشه خشم خداى تعالى را در پى دارد.


دقت در ادبیات آیه ما را متوجه این مطلب می کند که خداوند در این آیه مردمی که خطبه نمازِ پیامبر را رها کردند مورد خطاب قرار نمی دهد با اینکه خطاب معنایی آیه آنها هستند. در واقع خداوند مى خواهد بفهماند این مردمی كه از شرافت و افتخار گوش دادن به سخنان شخصى چون خاتم انبیاء اعراض مى كنند، قابلیت آن را ندارند كه پروردگارشان روى سخن به ایشان كند؛ به همین دلیل به پیامبر می گوید که به آنها بگوید: قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ...


همان طور که آشکار است در این آیه شریفه به دو مطلب اشاره شده است که به هر کدام می پردازیم: ١ـ اهمیت نماز جمعه ٢ـ رزاق بودن خداوند


اهمیت نماز جمعه
بهترین دلیل بر اهمیت این فریضه بزرگ اسلامى قبل از هر چیز آیات همین سوره است، كه به همه مسلمانان و اهل ایمان دستور مى دهد به محض شنیدن اذان جمعه به سوى آن بشتابند، و هر گونه كسب و كار و برنامه مزاحم را ترك گویند.


در احادیث اسلامى نیز تأكیدهاى فراوانى وارد شده است از جمله در خطبه اى كه موافق و مخالف آن را از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل كرده اند آمده: «خداوند نماز جمعه را بر شما واجب كرده هر كس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روى استخفاف یا انكار ترك كند خداوند او را پریشان مى كند، و به كار او بركت نمى دهد، بدانید نماز او قبول نمى شود، بدانید زكات او قبول نمى شود، بدانید حج او قبول نمى شود، بدانید اعمال نیك او قبول نخواهد شد تا از این كار توبه كند»! البته باید توجه داشت كه مذمت هاى شدیدى كه در مورد ترك نماز جمعه آمده در صورتى است كه نماز جمعه واجب عینى باشد. (تفسیر نمونه)

دلیل دیگر بر اهمیت نماز جمعه فلسفه عبادى سیاسى آن است. نماز جمعه، قبل از هر چیز یك عبادت بزرگ دسته جمعى است و اثر عمومى عبادات را كه تلطیف روح و جان، و شستن دل از آلودگی هاى گناه و زدودن زنگار معصیت از قلب مى باشد در بردارد.


و اما از نظر اجتماعى و سیاسى، یك كنگره عظیم هفتگى است كه بعد از كنگره سالانه حج، بزرگترین كنگره اسلامى مى باشد، و به همین دلیل در روایتى از پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده كه: «نماز جمعه حجّ كسانى است كه قادر به شركت در مراسم حجّ نیستند.»


در حقیقت اسلام، به سه اجتماع بزرگ اهمیت مى دهد:

اجتماعات روزانه كه در نماز جماعت حاصل مى شود.
اجتماع هفتگى كه در مراسم نماز جمعه است.
و اجتماع حجّ كه در كنار خانه خدا هر سال یك بار انجام مى گیرد.
نقش نماز جمعه در این میان بسیار مهم است به خصوص این كه یكى از برنامه هاى خطیب در خطبه نماز جمعه، ذكر مسائل مهم سیاسى و اجتماعى و اقتصادى است. (تفسیر نمونه)


رزاق بودن خداوند
پاره اى از مردم و از جمله بازرگانان از بیم زیانمندى یا از ترس آن كه روزیشان از دستشان برود پایبند شعائر دینى نیستند، ولى خداوند عكس این امر را براى آنان تأكید مى  كند و آن این است كه نماز و به ویژه نماز جمعه رزق و روزى مى آورد، از آن رو كه در نماز و به طور خاص نماز جمعه، پیوند انسان به ضامن و بخشنده رزق و بلكه به بهترین رازقان و روزى رسانان بر قرار می شود. (تفسیر هدایت)


پس باید به این مردم و تجار گفت که تجارت تنها راه به دست آوردن رزق نیست، بلکه اگر خداوند بخواهد از غیر آن هم رزق نصیب انسان می شود. در واقع خداوند با این آیه شریفه، روزی نمازگزاران جمعه را تضمین کرده است. (تفسیر نور)


کلام آخر
این نکته مهم را یادآور می شوم که عبارت (وَ تَرَكُوكَ قَائِماً) در آیه شریفه این معنا را می رساند که به جای انتقاد از ترک خطبه و نماز، از تنها گذاردن پیامبر، انتقاد می کند ضمیر «کَ» در « تَرَكُوكَ » به پیامبر برمی گردد زیرا شکستن حرمت رهبر آسمانی از شکستن خطبه و نماز مهم تر است. و این گوشزد و تلنگری است به همه مسلمانان در هر دوره و زمان که رهبر و امام خویش را به بهای اندک رها نکنند. (تفسیر نور)

 

منبع:tebyan.net


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - اهمیت- نماز جمعه-,

ساعت 7:45 توسط افشین |

درمان کاهلی نماز,کاهلان نماز,کاهل نماز

نماز عملی عبادی است که انجام آن پنج بار در شبانه روز واجب است

 

 خدا درباره‌اش فرموده است: «إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیرا»؛ ما تو را به حق، براى بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم، در آیه دیگری چنین آمده است: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین»؛ ما تو را جز رحمت براى جهانیان نفرستادیم.
 
بر اساس آنچه که در قرآن کریم بیان شده است، هیچ گاه رفتار و سیره پیامبر گرامی اسلام(ص) بدون اذن وحی نبوده، همان گونه که گفتار آن جناب این چنین بوده است و محاورات روزمره و عادی زندگی پیامبر(ص) هم از روی هوی و هوس نبوده است، در واقع محال بوده که بر دامن آن جناب در این وادی گرد گناه و خطا نشسته باشد.

 بر همین اساس برخی با استناد به اطلاق آیه 3 و 4 سوره نجم «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»؛ و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏‌گوید آنچه مى‏‌گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست، معتقدند که تمام سخنان و رفتار و کردار پیامبر(ص) از وحی ناشی شده است. از این رو، هرگز احتمال کذب و خطا در آن نیست و باید مطیع آن باشیم و به آن عمل کنیم.
 
حالا این پیامبری که سخنانش این گونه وحی است و سخنانش از روی هوا و هوس نیست، در روایتی زیبا امت خود را با ملاک اهتمام به نماز به چهار گروه تقسیم کردند، در واقع پیامبر(ص) یک شاقول را به ما معرفی کرده که باید هر کسی آن را روی اعمال و رفتار خودش قرار دهد تا اعمالش را بر اساس دقیق کند، بیاییم خودمان را بسنجیم و ببینیم در کدام گروه قرار می‌گیریم؟

 
پیامبر(ص) در این باره امتش می‌فرمایند: «امت من چهار گروه هستند:
 
*ساهلان در نماز
پیامبر(ص): «صنفٌ یُصَلون، وَلکِنَهُم فِی صَلوتِهِم ساهُون، فکانَ لَهُم الوَیل، وَ الوَیلُ اِسمُ دَرکةٍ مِن دَرکاتِ جَهَنَم»؛ گروهی نماز می‌خوانند، ولی در نمازشان سهل انگارند. پس «ویل» برای آنهاست، و «ویل» نام یکی از طبقات زیرین جهنم است، خداوند می‌فرماید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون»؛ پس واى بر نمازگزارانى که در نماز خود سهل‌‏انگارى مى‌‏کنند.

 «ساهون» از ماده «سهو» در اصل به معنى خطایى که از روى غفلت سر زند، خواه در فراهم کردن مقدماتش مقصر باشد یا نه، البته در صورت اول معذور نیست، و در صورت دوم معذور است، ولى در اینجا منظور سهو توأم با تقصیر است.
 
باید توجه داشت که خداوند در آیه نمى‏‌فرماید «در نمازشان سهو مى‌‏کنند» زیرا سهو در نماز به هر حال براى هر کسی واقع مى‏‌شود، بلکه مى‏‌فرماید «از اصل نماز سهو مى‏‌کنند» و کل آن را به دست فراموشى مى‌‏سپرند.
 
بنابراین «ساهون» عده‌ای از مسلمانان هستند که نماز را قبول دارند؛ ولی سهل‌انگاری می‌کنند، اینها از نمازشان غافلند و اهتمامى به امر نماز ندارند و از فوت شدنش باکى ندارند، چه اینکه به کلى فوت شود و چه اینکه بعضى از اوقات فوت شود و چه اینکه وقت فضیلتش از دست برود و چه اینکه ارکان و شرایطش و احکام و مسائلش را ندانند و نمازى باطل بخوانند.
 
در آیه شریفه تکذیب‏‌گر روز جزا به چنین نمازگزارانى تطبیق شده، چون حرف «فاء» که بر سر جمله آمده مى‌‏فهماند جمله مزبور نتیجه تکذیب روز جزا است «أَرَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّین» و مى‏‌رساند چنین نمازگزارانى خالى از نفاق نیستند، چون تکذیب روز جزا تنها به این نیست که به کلى آن را منکر شود، کسى هم که تظاهر به ایمان مى‏‌کند و نماز مسلمانان را مى‏‌خواند، اما طورى مى‏‌خواند که عملاً نشان مى‏‌دهد باکى از روز جزا ندارد، او نیز روز جزا را تکذیب کرده.
 
«ویل» برای این دسته است. یعنی در طبقات زیرین جهنم جای می‌گیرند.
 
*ضایع‌کنندگان نماز
پیامبر(ص): «وَ صِنف یُصَلونَ اَحیاناً، وَلایُصَلون اَحیاناً، فَکانَ لَهُم الغَیُّ، وَالغیّ اِسمَ دَرکةٍ مِن دَرکات جَهنَم»؛ گروهی گاهی نماز می‌خوانند و گاهی نمی‌خوانند، پس «غی» مال آنهاست، و «غی» نام یکی از طبقات پایین جهنم است. خداوند متعال فرمود: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا»؛ سپس جانشین آن مردم خداپرست قومی شدند که نماز را ضایع کرده و از شهوات پیروی کردند، و اینها به زودی در «غی» افکنده خواهند شد.
 
این آیه کریمه نشان می‌دهد که اولاً، ضایع کردن نماز با پیروی از شهوت‌ها رابطه مستقیمی دارد، همان طور که نماز انسان را از فحشاء و منکر باز می‌دارد و مانع ارتکاب گناهان می‌شود، ضایع کردن نماز هم، سبب پیروی از شهوت‌ها و خواهش‌های نفسانی که سرچشمه فحشا و منکر است، می‌شود.
 
از پیامبر اسلام(ص) نقل است که در تفسیر آیه «فخلف من بعدهم» می‌فرمایند: «شصت سال بعد از من، افرادی روی کار می‌آیند که نماز را ضایع می کنند و در شهوت‌ها غوطه‌ور می‌شوند و به زودی نتیجه گمراهی خود را خواهند دید»، حال اگر مبدأ شصت سال را هجرت پیامبر در نظر بگیریم، این پیش بینی بر زمان بنی امیه و حکومت یزید، منطبق می‌شود.
 
ثانیاً، نقطه حساس حفظ سلامت نسل و تداوم پاکی در نسل‌های بعدی، پای بندی به ارتباط مستمر با خداوند است و ضایع کردن این رابطه، پاکی و طهارت را از سلسله فرزندان بشر می‌رباید، آنچه که باید در رابطه با این گروه مورد توجه قرار گیرد، معنای «ضایع کردن و انواع آن» است. باید دید که چگونه نماز ضایع می شود؟

 ضایع کردن یک عمل، یعنی آن را به نحوی انجام دهی که نتیجه و اثر واقعی آن ظاهر نشود به طوری که بود و نبودش و انجام دادن و ندادنش، مساوی باشد، علامه طباطبایی در تفسیر آیه می‌گوید: «مقصود از اضاعه نماز تباه کردن نماز است، همراه با سستی در امر نماز و خوار شمردن آن و به بازی گرفتن و تغییر ایجاد کردن در آن و ترک نماز بعد از گرفتن و قبول آن».
 
می‌توان گفت: بد نماز خواندن و نماز را بدون آرامش و با سرعت به جا آوردن از مصادیق ضایع کردن نماز است، نقل شده که روزی پیامبر گرامی اسلام(ص) وارد مسجد شدند، شخصی را دیدند که با شتاب‌زدگی نماز می‌خواند و با رکوع و سجود ناقص، آن را انجام می‌دهد، فرمودند: عمل این شخص مانند نوک زدن کلاغ بر زمین برای برچیدن دانه است. «لَئِنْ مَاتَ هَذَا وَ هَکَذَا صَلَاتُهُ لَیَمُوتَنَّ عَلَى غَیْرِ دِینِی‏»؛ اگر این شخص با چنین نمازی بمیرد، قطعاً خارج از دین (اسلام) مرده است.
 
حجت‌الاسلام ابوترابی(ره) می‌گوید: بعثی‌ها در اردوگاه می‌گشتند تا ببینید رهبر فکری اسرای ایرانی چه کسی است؟ 150 نفر از اسرا را به عنوان رهبران فکری جدا کردند و به یک شهری بردند و شروع کردن به شکنجه کردن آنها تا اعتراف بگیرند. یک شب من را به همراه عده‌ای برای شلاق زدن بردند. آن شب دو نفر از اسرا را چنان زدند که چشمشان از حدقه درآمد و همان جا کور شدند! بقیه را هم در حدی می‌زدند که خون تمام زمین را گرفته بود. ما آن شب خیلی کتک خوردیم. هوا مهتابی بود. برای نماز بلند شدیم و در حالی که دستمان را به دیوار گرفته بودیم، نماز خواندیم. نماز را خواندیم و افتادیم. بعد متوجه شدیم که این مهتاب برای صبح نبوده است. آن شب هوا مهتابی بوده است. اما ما خیال کردیم که صبح شده است. دوباره صبح که شد، بلند شدیم و نماز خواندیم.

 آری اسرا و شهدا آن شبی که کتک خوردند تا حدی که چشم برخی آن‌ها از حدقه بیرون آمد، دوبار نماز صبح می‌خوانند. اما بعضی از افراد راحت از کنار نماز می‌گذرند؟ مغازه‌اش را نمی‌بندد برای اینکه یک مشتری یک کیلو نخود بخرد. واقعاً وقتی آدم نگاه می‌کند می‌بیند که بعضی‌ها از چه چیزهایی گذشتند، ولی بعضی‌ها از هیچ چیز نمی‌گذرند!
 
وقتی امامان ما صدای اذان را می‌شنیدند، رنگشان می‌پرید. سر نماز آنچنان محکم می‌ایستادند که جز باد، عبای اینها را تکان نمی‌داد. امامان ما این چنین حضور قلب داشتند. تازه وقتی نماز می‌خواند، می‌گوید: «إِلَهِی إِنْ کَانَ فِیهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُکُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا فَلَا تُؤَاخِذْنِی وَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ بِالْقَبُولِ وَ الْغُفْرَانِ»؛ اگر در رکوع یا در سجود نماز من خلل و نقصی دیدی، خدایا به بزرگی خودت قبول کن‌، پس برای کسانی که نماز را ضایع کنند، یعنی نسبت به انجام آن سست باشند و نماز را خوار بشمارند و آن را به بازی بگیرند، جایگاهشان در یکی از طبقات پایین جهنم به نام «غی» است.
 
*تارکان نماز
پیامبر(ص): «وَ صِنف لایُصَلون اَبداً فَکانَ لَهُم سَقَر، وَ سقر اِسم دَرَکات جَهَنَم»؛ گروهی که هیچ وقت نماز نمی‌خوانند، «سقر» برای آنهاست، «سقر» هم نام یکی از طبقات زیرین جهنم است. (سقر سخت‌رین و پر جمعیت‌‏ترین درکات دوزخ است) خداوند متعال فرمود: «ما سَلَکَکُمْ فی‏ سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»؛ اهل بهشت از اهل جهنم سؤال می‌کنند: چه چیزی شما را به «سقر» کشاند؟ در جواب می‌گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.



زهی روی سیاه بی‏‌نمازان/زهی حال تباه بی‌‏نمازان‏
عجب دارم اگر آتش نبارد/ز شومی گناه بی‏‌نمازان‏

 
ترک نماز، کوتاهی در مهم‏‌ترین دستور الهی و انجام ندادن بزرگ‏ترین وظیفه و برنامه زندگی است و این مساوی است با ناشکری، ناسپاسی و کفران نعمت‏‌های الهی و برداشتن عمود و ستون دین؛ زیرا نماز پایه و ستون اصلی دین است.

درمان کاهلی نماز,کاهلان نماز,کاهل نماز

نماز، نخستین عبادتی است که بر پیامبر(ص) و پیروانش در مکه واجب شد

 
اما تارکان نماز را می‏‌توان به چهار دسته تقسیم کرد:
 دسته اول: ترک نماز از روی انکار: یعنی نماز را که یکی از ضروریات دین است، واجب ندانسته و خود را موظف و مکلف به انجام آن نمی‏‌داند، چنین شخصی کافر است.
 
دسته دوم: ترک نماز از روی سهل‌انگاری و بی‏‌اعتنایی: این قبیل افراد با ترک نماز، مرتکب گناه کبیره شده و فاسق می‌‏گردند.
 
دسته سوم: ترک نماز در بعضی اوقات: این اشخاص در اثر ضعف ایمان بی‌‏توجهی به آخرت، گاهی نماز خوانده و گاهی ترک می‏‌کنند و یا اینکه نماز را در وقتش بجا نمی‏‌آورند، اینان هر چند مانند دو قسم دیگر نیستند، لکن از روایات این گونه استفاده می‌‏شود که از ضایع کنندگان نمازند، چنانکه امیرالمؤمنین(ع) می‌‏فرماید: «هیچ عملی به پیشگاه خداوند محبوب تر از نماز نیست، پس چیزی از امور دنیا، شما رااز خواندن نماز اول وقت باز ندارد، زیرا خداوند تعالی مذمت نموده قومی را و فرموده: وای بر آن نماز گزارانی که از نمازشان غفلت کنند و در انجام آن در اول وقت مسامحه ورزند و عمداً تاخیر اندازند».

 دسته چهارم: ترک واجبی از واجبات نماز: یعنی نماز می‌‏خواند، اما نه آن نمازی که از او خواسته‏‌اند، بلکه نمازی که در لباس یا مکان غصبی خوانده شده و یا قرائت و اذکار واجبی را غلط می‏‌خواند. از ظاهر روایات چنین احتمال می‌‏رود که این قبیل افراد نیز از ضایع‌کنندگان نماز به شمار می‏‌روند. رسول خدا(ص) فرمودند: «دزدترین دزدها کسی است که از نمازش بدزدد، گفته شد: یا رسول الله، چگونه از نمازش می‏‌دزدد؟ فرمود: رکوع و سجود آن را تمام انجام نمی‏دهد».
 
اما در عواقب ترک نماز به ذکر چند مورد بسنده می کنیم:

دوری از امان خدا و رسول
رسول خدا(ص) فرمودند: «مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»؛ کسی که نماز را عمداً و بدون علت ترک کند از امان خدا و رسولش دور خواهد بود.

 حبط اعمال
رسول خدا(ص) فرمودند: «مَنْ تَرَکَ صَلَاتَهُ حَتَّی تَفُوتَهُ مِنْ غَیرِ عُذْرٍ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ»؛ کسی که نمازش را بدون عذر ترک کند (نخواند) تا وقت آن بگذرد، عمل او نابود شده است.

 ویرانی دین
پیامب (ص) در حدیث دیگری فرمودند: «الصَّلَاةُ عِمَادُ الدِّینِ فَمَنْ تَرَکَ صَلَاتَهُ مُتَعَمِّداً فَقَدْ هَدَمَ دِینَه»؛ نماز ستون دین است، هر کس از روى عمد نماز خود را ترک کند، دینش را ویران کرده است.

  *خاشعان در نماز
پیامبر(ص): «وَ صِنف یُصَلون اَبداً وَ هُم صَلوتهم خاشِعُون»؛ گروهی همیشه نماز می‌خوانند و در نمازشان خشوع دارند. خداوند متعال فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»؛ مؤمنان رستگار شدند، آن‌هایی که در نمازشان خشوع دارند.
 
«افلح» از ماده «فلح و فلاح» در اصل به معنى شکافتن و بریدن است، سپس به هر نوع پیروزى و رسیدن به مقصد و خوشبختى اطلاق شده است، البته فلاح و رستگارى معنى وسیعى دارد که هم پیروزی‌هاى مادى را شامل مى‌‏شود، و هم معنوى را، و در مورد مؤمنان هر دو بعد منظور است.

 پیروزى و رستگارى دنیوى در آن است که انسان آزاد و سربلند، عزیز و بى‌نیاز زندگى کند، و این امور جز در سایه ایمان امکان پذیر نیست، و رستگارى آخرت در این است که در جوار رحمت پروردگار، در میان نعمت‌هاى جاویدان، در کنار دوستان شایسته و پاک و در کمال عزت و سربلندى به سر برد.
 
در اذان این چنین دیگران را به نماز دعوت می‌کنیم «حی علی الفلاح» این جمله به صورت اجمالی یکی از اسرار نماز را بیان می‌‌کند که رستگاری در نماز است و بشتابید برای رستگار شدن.
 
آیت‌الله بهجت می‌فرماید: «هر قدر که امور نمازت منظم باشد امور زندگیت هم تنظیم خواهد شد! مگر نمی‌دانی که رستگاری و سعادت با نماز قرین گشته است؟! «حی علی الصلاة حی علی الفلاح».
 
نماز در جبهه‌ها هم سبب رستگاری رزمندگان شد و هم سبب سربلندی و پیروزی کشور ایران، حسین احمد آبادی یکی از آزادگان سرافراز جنگ تحمیلی نقل کند: یکی از برادرانی که در آسایشگاه با ما به سر می‌برد، خیلی به نماز اهمیت می‌داد و هیچ وقت نماز اول وقت را ترک نمی‌کرد. او تنگی نفس داشت و بسیاری اوقات نفسش می‌گرفت، به قلبش فشار می‌آمد. بعد از این حالت به زمین می افتاد.
 
بارها اتفاق افتاده بود که او هنگام خواندن نماز آن‌قدر سرفه می کرد که نقش بر زمین می‌شد، مدتی نگذشت که حالش وخیم شد و متوجه شدیم که او مبتلا به سرطان ریه شده است. دائم خون بالا می آورد. دیگر نمی‌توانست راه برود. وقتی می‌خواست وضو بگیرد دو نفری زیر بازوانش را می‌گرفتیم.
 
یک روز موقع نماز مغرب می خواست از جایش بلند شود. هر چه تلاش کرد میسر نشد. یکی از بچه‌ها که شاهد این صحنه بود، با حالتی دلسوزانه و از روی شفقت گفت: امیر جان با این وضع، مگر مجبوری نماز بخوانی؟ او با عصبانیت پاسخش را داد و گفت: به خدا قسم اگر بمیرم، باز هم جنازه‌ام نماز می‌خواند.
 
امیدواریم خداوند متعال همه ما را از گروه چهارم قرار دهد و ما را مشمول دعای حضرت ابراهیم(ع) که در قرآن آمده قرار دهد: «رَبِّ اجْعَلْنی‏ مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ»؛ خدایا! مرا و نسل و فرزندان مرا اقامه گر نماز قرار بده.خدایا، دعایم را بپذیر.

 

منبع:farsnews.com


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - شلوغ- جهنم-,

ساعت 7:42 توسط افشین |

بهام مرگ, ترس منطقی از مرگ

مرگ ارزش های راستین را آشکار می کند

 

آدمی در طول زندگی در این دنیا، همه چیز را از آن خود می داند و به آن ها دل می بندد؛ در حالی که مالک حقیقی خداست. این دلبستگی ها سبب می شود از مرگ غافل شده و اگر هم به آن بیندیشد، از آن بترسد. وقتی دنیا و نعمت هایش، مهار دل آدمی را به دست گیرد، در حقیقت دل را که از نظر مرتبه وجودی بالاتر است، به حد خود تنزل داده است.

بدون فهم حقیقت «پل زندگی» که مرگ نامیده می شود و بدون شناخت جایی که پس از عبور از این پل باید بدان جا وارد شد، حقیقت زندگی روشن نخواهد شد. حقیقت مرگ مانند تپه، دامنه های گوناگونی دارد و مانند منشور، زوایایی متعدد که از هر برش آن بنگریم، با چهره جدیدی از آن آشنا می شویم.

مرگ ارزش های راستین را آشکار می کند. ما در این دنیا، خلق را می بینیم و حق را نمی بینیم. با مجاز آشناییم و با حقیقت بیگانه؛ از این رو ارزش ها و ارزش گذاری های ما بر اساس معیارهای حیات مادی و دانش محدود دنیوی است.


ابهام مرگ
ناآگاهی درباره مرگ و ذهنیت نادرست در مورد آن و نیز نشناختن دنیای پس از آن، در رأس همه عوامل ترس از مرگ قرار دارد؛ همچنان که امام حسن (علیه السلام) فرموده است: «تَخَافُ مِنَ الْمَوْتِ لِأَنَّكَ لَا تَعْرِفُه ؛ از مرگ می هراسی چون آن را نمی شناسی».(1). در پس زمینه ذهنی افراد، مرگ به معنای نیستی است؛ در حالی که مرگ، آغاز یک راه تازه و بسیار طولانی است.

تمایل انسان به جاوید بودن یکی از نیازهای فطری اوست که می باید پاسخی در عالم هستی داشته باشد و از آنجا که این نیاز و میل درونی در این دنیا تحقق نمی یابد، برای تحقق آن، عالمی دیگر را می باید جست که حیات انسان در آن برقرار و بر دوام باشد. همین نیاز فطری و درونی انسان به جاوید بودن و همین اندیشه و نگرانی درباره آینده، نشان آن است که عالمی دیگر و حیاتی دیگر که پایدار و باقی است، برای او در نظر گرفته شده است و او پس از مرگ بدان جا منتقل می شود. اگر انسان با یاد مرگ و اندیشه درباره آن، نگرشی صحیح به آن پیدا کند، نه تنها از آن اکراه نخواهد داشت؛ بلکه با آرامش از آن استقبال می کند و دیدار معبود و زندگی در سایه سار محبت او را در ورای مرگ می بیند و مرگ را بخش دوست داشتنی از حیات خود می داند.(2)

امام علی (علیه السلام) درباره اشتیاق آگاهانه برای پذیرش مرگ می فرماید: «واللَّه مَا فَجَأَنِی مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ ولا طَالِعٌ أَنْكَرْتُهُ و مَا كُنْتُ إِلّا كَقَارِبٍوَرَدَ و طَالِبٍ وَجَدَ وَ مَا عنْد اللَّه خَیرٌ لِلأَبْرار؛ به خدا که با مردن چیزی به سر وقت من نیامد که آن را نپسندم و نه چیزی پدید آمد که آن را نشناسم؛ بلکه چون جوینده آب به شب هنگام بودم که ناگهان آب به دریا رسد یا خواهانی که آن چه را خواهان است، بیابد و آنچه نزد خداست، نیکوکاران را بهتر است».(3)


دلبستگی به زندگی و نعمت ها
آدمی در طول زندگی در این دنیا، همه چیز را از آن خود می داند و به آن ها دل می بندد؛ در حالی که مالک حقیقی خداست. این دلبستگی ها سبب می شود از مرگ غافل شده و اگر هم به آن بیندیشد، از آن بترسد. وقتی دنیا و نعمت هایش، مهار دل آدمی را به دست گیرد، در حقیقت دل را که از نظر مرتبه وجودی بالاتر است، به حد خود تنزل داده است. به عبارتی دیگر آدمی خود را در قبال نعمت ها ارزان فروخته و دنیا و نعمت هایش را گران خریده است. از همین روست که امام (علیه السلام) هشدار می دهد: «إِیاكَ أَنْ ینْزِلَ بِكَ الْمَوْت وَ قَلبُكَ مَتعلِّقٌ بِشَى ءٍ مِنهَا فَتُهلِکَ؛ بترس که مرگ در حالی به تو وارد شود که دلت به چیزی از دنیا گرفتار است که در این صورت هلاک خواهی شد».(4)

از همین روست که مرگ برای آدمی بسیار تلخ و ناگوار است؛ زیرا از یک سو او را از دل بستگی ها و محبوب های پوشالی اش جدا می کند و از دیگر سو، مرگ او را به حضور معبود حقیقی ای می برد که عمری از او غافل بوده و قلب را که حریم او بوده، عرصه اغیار گردانیده و اینک می باید در برابر او با دستی تهی و رویی زرد حاضر شود.(5) 

بهام مرگ, ترس منطقی از مرگ

فرصت ها با مرگ به پایان می رسد، بنابراین باید توشه فراوان تدارک دید

 
ترس منطقی از مرگ
برخی افراد از مرگ آن چنان می هراسند که با یاد مرگ، دچار اضطراب و تشویش می شوند و در نهایت به نفرت می رسند. اما در مقابل افرادی نیز هستند که مشتاق مرگ هستند. امام علی (علیه السلام) با ارائه تصویر ترس منطقی از مرگ می فرماید: «احْذَرِ الْمَوْتَ وَ أَحْسِنْ لَهُ الِاسْتِعْدَادَ تَسْعَدْ بِمُنْقَلَبِك ؛ در مورد مرگ هشیار باش و برای آن به نیکی آماده شو تا در بازگشت گاه خود نیک بخت و سعادتمند شوی».(6)

در سخن دیگری نیز می فرماید: «غَایةُ الْمَوْتِ الْفَوْت ؛ فرصت ها با مرگ به پایان می رسد».(7) بنابراین باید توشه فراوان تدارک دید؛ آن هم نه برای یک روز یا دو روز، بلکه برای بی نهایت راهی که در پیش است. باید پیش از زمستان برای آن آماده شد؛ زیرا امروز روز عمل است و حسابی نیست، اما فردا روز حساب است و دیگر نمی توان کاری کرد: «إِنَ الْیوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل ».(8)


دلشوره برای مرگ
وقتی آدمی برای رسیدن مرگ آماده نشده و اندیشه صحیحی نسبت به آن نداشته باشد، رخدادش او را به هم می ریزد و از مواجهه با آن یکه می خورد؛ زیرا انتظارش را نداشته است و فکر می کند مرگ، پایان زندگی است، اما امام علی (علیه السلام) درباره آمادگی در مواجهه با مرگ می فرماید: «فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَی ؛ ترسی ندارم. می خواهد مرگ بر من داخل شود یا من بر مرگ فرود آیم».(9)


وقتی آدمی اندیشه ای صحیح نسبت به مرگ داشته باشد، با یاد آن آرام می شود. با شناخت تازه از خود، خدا و هستی است که ایمان در دل شکل می گیرد، تحولی در عشق ها و علاقه ها به وجود می آید و دنیا در کام انسان تلخ می شود: «ثَمَرَةُ الْإِیمَانِ الرَّغْبَةُ فِی دَارِ الْبَقَاء؛ نتیجه ایمان، گرایش به سرای پایدار است».(10) این جوشش ایمان در دل، همراه درک تلخی ها و تنگی ها در دنیا و شهود شیرینی ها و دیدارهای دوست داشتنی در آخرت، زمینه نفرت از ماندن و شوق پرکشیدن را بیشتر فراهم می کند و بر شعله های اشتیاق انسان می دمد؛ چنان که امام (علیه السلام) می فرماید: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ؛ به خدا قسم! پسر ابی طالب به مرگ مأنوس تر است از طفل شیرخوار به پستان مادرش».(11) این اشتیاق امام تا آن جاست که درباره متقین می فرماید: «لَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِی كُتِبَتْ عَلَیهِمْ لَمْ یسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَبْدَانِهِم ؛ اگر سرپوش مرگ نبود، آن ها یک لحظه هم در این فشار متراکم قرار نمی گرفتند».(12)

آن ها که از فریب دنیا به رهایی روی آورده اند و به دار خلود دل بسته اند، برای مرگ آماده می شوند و پیش از، از دست رفتن فرصت ها، کمرها را می بندند و با شتاب گام برمی دارند که فرصت تنگ است. امانت ها را به امانت داران دیگر می سپارند: «وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ فَیوَافِیكَ بِهِ غَداً حَیثُ تَحْتَاجُ إِلَیهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِیاهُ وَ أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیهِ فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فِی حَالِ غِنَاكَ لِیجْعَلَ قَضَاءَهُ لَكَ فِی یوْمِ عُسْرَتِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ عَقَبَةً كَئُوداً الْمُخِفُّ فِیهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِل ؛ و اگر از مستمندان کسی را پیدا کردی که از طرف تو توشه ای به قیامت ببرد و در آن روز در موقع احتیاج آن را به تو برساند، وجود او را غنیمت بشمار و بار را به او بسپار و هر چه بتوانی در فراوان کردن زاد و توشه  او بکوش. شاید روزی جستجویش کنی و او را نیابی؛ و هر کس که از تو وامی بخواهد و تو توانایی آن را داشته باشی، وجود او را غنیمت بشمار و نیازش را برطرف کن تا در روز دشواری آن را به تو ادا کند و بدان پیش رویت گردنه ای است رنج زا، در عبور از این گرده حال مردم سبکبار بهتر است از سنگین باران».(13)


============================
پی نوشت:
1.  صدوق، معانی الاخبار، ص 290.
2. ر.ک: محمدجواد فدایی، یاد مرگ، ص 231 230.
3.  نهج البلاغه، نامه 23.
4. تمیمی آمدی، غررالحکم، ص 143.
5.  یاد مرگ، ص 235.
6.  شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم، ج2، ص 281.
7. غررالحکم، ص 468.
8.  نهج البلاغه، خطبه 42.
9.  همان، خطبه 54.
10. غررالحکم، ص 329.
11.  نهج البلاغه، خطبه 5.
12. همان، خطبه 193.
13. همان، نامه 31.

 

منبع:tebyan.net


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - ترس -مرگ-,

ساعت 7:38 توسط افشین |

سنجش اعمال انسان در قیامت, سنجش اعمال در روز قیامت

ملاک برتری و بر حق بودن، از نظر خدای متعال کسی است که خدا ترس باشد

 

هر چیزی برای خود میزانی دارد و با آن میزان، کیفیت و ارزش آن سنجیده می شود. همانطور که کارکردهای افراد یک کشور، نسبت به قانون آن کشور سنجیده می شود و افراد نباید برای قانون، تعیین تکلیف نمایند.

در خوب بودن و بد بودن افراد، ملاکی وجود دارد. این ملاک از نظر قرآن، تقوای الهی است، آن تقوای الهی که با پیروی از معصومین (علیه السلام) و عقل سلیم مطابقت دارد.


میزان و ملاک حقیقی، تقوای الهی
قرآن کریم آیه ای دارد که میزان و ملاک برتری حقیقی انسان را نشان می دهد. «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛[حجرات/13] اى مردم! ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاك امتیاز نیست،) گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است». [1]


پیام آیه این است که در میان نژادها و افراد انسانی کره ی خاکی، عامل و ملاک برتری، خداترسی است. امکان دارد یک قومی و کشوری از لحاظ یک یا چند فناوری برتری داشته باشند، اما این ملاک برتری حقیقی نیست و باید این فناوری را در خدمت انسانیت و فطرت قرار داد. این خدا ترسی به معنی بسته بودن دست و پای آدمی نیست بلکه برعکس، انسان را هویت می بخشد و او در چارچوب مشخصی رهنمون میشود.


علی (علیه السلام) ملاک حق است
از آنجا که باید افرادی باشند تا طریقه ی تقوای الهی در همه ی شئون زندگی را به مردم آموزش دهند؛ خداوند پیامبران و اوصیاء ایشان را برای تعلیم تقوا به مردم در نظر  گرفت، چنانکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) وصی خود، علی بن ابیطالب (علیه السلام) را ملاک و میزان حق (تقوای الهی) معرفی می کند: «عَلِیٌ مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَه؛ [2] علی (علیه السلام) با حق است و حق با ایشان»، بنابر این تا زمانی که ما در مسیر زندگی، سخنان امیرالمومنین (علیه السلام) را که سخنان پیامبر و رسول خداست؛ فراروی خود سازیم؛ در جاده ی حق هستیم.
یکی از کارهای مهمی که متاسفانه امروز نسبت به اشخاص، آن را می سنجند؛ بحث نماز است. تا می گویی: آقا نماز بخوان، می گویند: آیا مثل فلانی و فلانی نماز بخوانیم که ظاهری نماز می خواند؟ و ...، در حالی که ملاک نماز خواندن، باید علی بن ابیطالب (علیه السلام) باشد که در محراب عبادت به شهادت رسید.


در بحث های دیگر هم کم و بیش همین است. شخصی که به کارهای ناشایستی مثل دزدی و ... می پردازد؛ عمل جامعه را ملاک عمل قرار داده و ملاک اصلی را که قرآن و دین باشد نادیده می گیرد.


البته کسی منکر این نیست که کارهای نامطلوب دیگران، افراد را در ملاکهایشان دچار تردید می کند، ولی به فرمایش امام علی (علیه السلام) باید حق را بشناسیم تا در تطبیق ملاک اصلی بر موارد خارجی، تردید به خود راه ندهیم. «إنّ دین اللّه لا یعرف بالرجال بل بآیة الحقّ، فاعرف الحقّ تعرف أهله؛

[3] همانا دین خدا با عمل مردان (اشخاص) شناخته نمی شود بلکه با نشانه های حق شناخته می شود. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی».


کسی که حق را شناخته باشد، افراد را با حق می سنجد نه برعکس، در سالهای اخیر که تکفیری های به ظاهر مسلمان، خود را به عنوان نماینده ی اسلام معرفی نموده، متاسفانه از کشورهای مسلمان، کسانی که دستشان از ملاک حق کوتاه بود، به تکفیری های ظاهر الصلاح پیوستند و آرزوی دشمنان اسلام را در معرفی نمودن اسلام به عنوان دین خشونت و تروریست برآورده ساختند، در حالی که این تکفیری های بی رحم و خشن، فرسنگ ها از اسلام حقیقی فاصله دارند.


تردید حارث بن حوت، در ملاک حق
در جنگ جمل، یکی از یاران حضرت علی (علیه السلام) به نام حارث بن حوت، از حضرت پرسید: آیا طلحه و زبیر و عایشه ناحقند؟ حضرت در جواب او فرمودند: «یَا حَارِثُ إِنَّكَ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ فَحِرْتَ إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ [أَهْلَهُ ] وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ؛ [4] ای حارث تو به زیر پایت نگاه کردی (نگاهت در سطح پایین است) و به بالا نگاه نکردی (ژرف اندیش نیستی) برای همین سرگردانی، تو حق را نشناختی تا اهلش را بشناسی و باطل را نیز نشناختی تا اهلش را بشناسی».


چند سال قبل در سیمای ملی، در یکی از برنامه ها چند کارشناس به سوالات دینی عده ای عمدتا جوان پاسخ می دادند، یکی از حضار راجع به رعایت حجاب خانمها (خودش خانم بود) انتقاداتی داشت و ملاک را روی افرادی می برد که شاید آنطور که باید باشند؛ نیستند، در مقابل این، یک خانم دیگری برخاست و گفت: ملاک ما باید حجاب مورد نظر قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) باشد نه پرداختن به این مصادیق کوچه و بازار چنانکه در عبارات فوق هم گفته شد؛ عملکرد منفی افراد، ممکن است ملاک اصلی (حق و حقیقت) را در نظر ما از ابهت بیندازد، ولی کسی برنده است که با ژرف نگری و تعمق، نسبت به ملاک حق، بدبین نگشته و فکری برای رفع تردیدهایش پیدا کند.


باز برایتان مثال می آورم:
سنت قرض الحسنه یکی از کارهای خوب است ولی عملکرد منفی افراد در باز پرداخت قسط قرض الحسنه، بعضیها را از خیر این کار منصرف می سازد. در اینجا انسان می داند که قرض الحسنه خیلی هم خوب است و خداپسندانه (حق)، ولی از ترس عواقب آن، از اینکار دست می کشد. از این مثالها متاسفانه فراوان است. راهکارش هم این است که همگان به ملاک حق و حقیقت پایبند باشیم. در همین مثال قرض الحسنه، هم باید قرض گیرنده در بازپرداخت قسطش سهل انگاری نکند و هم طرف مقابل که قرض دهنده است سعه صدر بیشتری از خود نشان دهد.


پاسخ به یک پرسش
امام علی (علیه السلام) در حدیثی می فرمایند: «خُذِ الْحِکْمَةَ مِمَّنْ أَتَاکَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَال ؛ [5] حکمت را از کسى که آن را برای تو می آورد، بگیر و به آنچه گفته است، بنگر و به شخصیت گوینده نگاه نکن». در این حدیث، ملاک را حق بودن گرفته نه افراد و اشخاص، اما در روایت دیگری از امام جواد (علیه السلام) می خوانیم که ملاک شخص گوینده است، اگر حق گفت فبها و گرنه انسان با باطل همراهی نموده است: «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ»؛ [6] هر کس به سخن سخنرانى گوش دهد، او را پرستش کرده است. پس اگر او از خدا سخن بگوید، خدا را پرستیده است، و اگر از زبان ابلیس سخن بگوید، ابلیس را عبادت کرده است».


این دو روایت نه تنها تعارض و تنافی با یکدیگر ندارند، بلکه به بخشی از ابعاد مهم تربیتی انسان اشاره می کنند و او را نسبت به پیچیدگی های زندگی اش آگاه می نمایند. در روایت اول؛ سفارش به تدبّر و تفکّر در سخنان شده است (اُنظر) و انسان را از قضاوت های سطحی و بدون تأمل برحذر می دارد، اما در روایت دوم؛ تمایل و توجه به سخن گوینده مطرح است، که نوعی تبعیّت و همراهی با وی را بدون تفکر و تأمل در پی دارد (اصغی) و این، گاهی می تواند خطرناک باشد؛ زیرا پیروی از کسی که سخنی از جانب خداوند نمی گوید امکان انحراف و نهایتاً تباهی وجود دارد.


سخن آخر
ملاک برتری و بر حق بودن، از نظر خدای متعال کسی است که خدا ترس باشد. معصومین (علیهم السلام) الگوهایی هستند که در خدا ترسی و سایر سجایای انسانی، شاخص و معیار هستند.  هر چند عملکرد افراد در پر رنگ شدن و کم رنگ شدن خیلی از کارها، نقش بسزایی دارد، ولی ملاک خوبی و بدی، حق و حقیقت است که قرآن و معصومین (علیهم السلام) آن را برای ما تبین فرموده اند.


=============================
پی نوشت ها:
[1] ترجمه مکارم، ص517
[2] التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری علیه السلام، ص 628
[3] كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 1 ، ص 157
[4] نهج البلاغة (للصبحی صالح) ، ص 521  
[5] ]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، محقق و مصحح: حسنی بیرجندی، حسین، ص 241، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1376ش
[6] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 6، ص 434، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

 

منبع:tebyan.net


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی -امیرالمومنین -سنجیده شدن-,

ساعت 7:36 توسط افشین |

حدیث غدیر,غدیر در قرآن

واقعه غدیر خم در آخرین سال زندگی رسول گرامی اسلام (ص)  رخ داد

 

حارث بن نعمان فهرى پس از مخالفت آشكار خطاب به رسول خدا صلی الله و علیه وآله گفت: "اى محمد! ما را به خدا خواندى پذیرفتم، نبوت خود را مطرح كردى، لااله الاالله و محمد رسول الله گفتیم، ما را به اسلام دعوت كردى اجابت كردیم، گفتى، نماز در پنج وقت بخوانید خواندیم، به زكات و روزه و حج و جهاد سفارش كردى اطاعت كردیم، حال پسر عموى خود را امیر ما ساختى كه نمى دانیم این حكم از طرف خداست یا با اراده شخصى شما پیدا شده است؟"

رسول خدا صلی الله و علیه وآله پاسخ داد سوگند به خدا كه جز او پروردگارى نیست، این دستور از طرف اوست.


حارث بن نعمان فهرى با غروری که تمام وجودش را فرا گرفته بود تقاضاى عذاب كرد. بیچاره فکر می کرد قدرتى وجود ندارد تا او را كیفر دهد.

سر به آسمان بلند كرد و گفت: "خدایا اگر آنچه را كه محمد صلوات الله علیه درباره على علیه السلام مى گوید از طرف تو است و به امر توست، سنگى از آسمانى بر من فرود آید و مرا عذاب كند" هنوز سخنانش به پایان نرسیده بود كه از آسمان سنگى بر او فرود آمد و او را به هلاكت رساند كه آیات 1 و 2 سوره معراج نازل شد. (تذكره الخواص ص 19: ابن جوزى حنفى و تفسیر المنارج ج 6 ص 464)

در حقیقت مخالفان غدیر در هیچ برهه و زمانی از حرکت و تلاش باز نایستاده اند و همیشه در همه ی زمان ها به فراخور موقعیت های مختلف به نقشه کشی پرداخته اند.


اگر بخواهیم مخالفان غدیر را بشناسیم در دو جبهه می توان آن ها را توصیف کرد:


جبهه ی اول
در اولین جبهه که مخالفین بر روی غدیر کار کردند، این بود که اصل روایت غدیر، به فراموشی سپرده شود. کار به جایی می رسد که وقتی معاویه به ابن عباس می گوید: شنیدم فضایل علی را می گویی، شنیدم غدیر می گویی، بترس و از این کار بپرهیز.


ابن عباس می گوید: من فقط قرآن می خوانم، آیات ولایت را بیان می کنم.


معاویه می گوید: آیات را بخوان، امّا تفسیر آیات برای تو ممنوع است.


وقتی جوّ جامعه این می شود که حتّی آیات قرآن تفسیر نشود، پیدا است که روایت غدیر به چه سرنوشتی گرفتار می شود.


جبهه ی دوم
در این جبهه سعی کردند محتوا را از میان بردارند. می گویند: به فرض، حدیث غدیر را قبول کردیم و قول راویان را و این همه عدد را پذیرفتیم و تسلیم شدیم، امّا غدیر چیز تازه ای ندارد و سخن فقط از محبت علی است، سخن از یار و یاور علی بودن است؛ یعنی علی دوست شما است، علی یار و یاور شما است.

و این مخالفان همیشه در مقابل انبوهی از سؤالات قرار می گیرند که باید جواب بدهند؛ از جمله  «یا اَیهَا الرَّسول بَلِّغْ ما انْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه وَاللَّه یعْصِمکَ مِنَ النَّاسِ»

مفسّران اسلام که به این آیه می رسند خودشان را در مقابل دو سؤال مهم می بینند:


سؤال اوّل
چه برنامه ی تبلیغی بوده که تا آخر عمر پیغمبر صلی الله علیه وآله زمین مانده بود و لازم بوده است ابلاغ بشود که با کلمه ی «بلّغ» اصرار شده است.

کلمه ی «بلّغ» که به تأکید اشاره دارد، فقط یک بار در قرآن مجید آمده است.


چه برنامه ای بوده که خداوند با این لحن داغ به پیامبر صلی الله علیه وآله می گوید: «إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه» اگر ابلاغ نکنی، رسالت خدا را ابلاغ نکرده ای.


سؤال دوّم
چه برنامه ای بوده که ابلاغش ترس آور بوده است تا خداوند بفرماید: «وَاللَّه یعْصِمکَ مِنَ النَّاسِ» پیغمبر! غم به خود راه مده و از کسی نترس. تو در حفظ الهی هستی، پس برنامه را تبلیغ کن.
تمام مفسّران اهل سنت در مقابل این دو سؤال مانده اند که چه جواب بدهند. آیا مسأله ی گوشت های حلال و حرام بوده که در سوره ی مائده مطرح شده است؟ آیا مسأله ی مهم دیگری بوده، اگر جهاد بوده است که سالیان دراز مسلمانان جهاد می کردند. اگر اصل مسأله ی توحید و یگانگی خدا بوده که رسول خدا صلی الله علیه وآله 23 سال روی آن زحمت کشیده و تبلیغ کرده بود. پس چه پیام مهمّی بوده که «إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه»؟

چه حادثه ی مهمی بوده که عده ای مخالفش بودند و ممکن بود برای پیامبر صلی الله علیه وآله توطئه بچینند که خداوند پیغمبرش را در امن و امان خودش قرار می دهد؛ «وَاللَّه یعْصِمکَ مِنَ النَّاسِ»؟


تا به امروز جواب این سؤالات باقی مانده. چرا؟ برای این که ریشه ی مطلب که داستان غدیر است، یا از نظر روایت یا از نظر محتوا و معنا پوشانده شد.


این بخش عظیم از تاریخ اسلام، وقتی در تاریکی فرو رفت، سؤال های مربوط به آیات قرآن بدون جواب باقی ماند.

باید بگوییم اگر همه ی عالم را بگردیم، تمام آیات و روایات را ببینیم و تمام تاریخ اسلام را بررسی کنیم تا داستان غدیر را در کنار آیه 67 مائده قرار ندهیم، تفسیر این آیه برای ما غیر ممکن است. (به نقل از سخنان آیة الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله) 


به راستی اگر مخافان غدیر با خلافت امیر المؤمنین علیه السلام مخالفت نمی كردند ، چه می شد؟


در کتب اهل سنت به روشنی آمده است كه با كوچكترین دقت معلوم می شود كه اگر چنان كه حضرت امیر علیه السلام خلیفه می شد چه اتفاقی می افتاد ...  اینك به برخی از این روایات اشاره می كنیم:


1 - هدایت مردم به صراط مستقیم و بهشت :
به اقرار اهل سنت و طبق روایات ایشان در صورتی که امیر مومنان علیه السلام را به خلافت می رساندند ، مردم را به راه راست و به سوی بهشت هدایت می نمودند.


ابن مسعود از رسول خدا صلی الله و علیه وآله نقل کرده است که فرمودند: گمان می کنم که مرگ من نزدیک شده است؛ عرضه داشتم: ای رسول خدا صلوات الله علیه، آیا ابوبکر را به جانشینی تعیین نمی کنید؟ پس از من روی برگرداندند و چنین به نظر من رسید که ایشان با این کار موافق نیستند ؛ پرسیدم :آیا عمر را تعیین نمی کنید ؟ باز روی از من برگرداندند و چنین به نظر من رسید که با این کار موافق نیستند ؛ گفتم : ای رسول خدا، آیا علی را به جانشینی تعیین نمی فرمایید ؟ پاسخ دادند : همین است قسم به خدایی که جز او نیست ؛ اگر با او بیعت کنید و از او اطاعت نمایید همه شما را به بهشت رهنمون خواهد ساخت . ( المعجم الكبیر ج10/ص67)


به رسول خدا صلی الله و علیه وآله عرض کردند: ای رسول خدا ، آیا علی علیه السلام را به عنوان جانشین تعیین نمی فرمایید ؟ فرمودند : اگر علی علیه السلام را به عنوان سرپرست قبول کنید او را هدایت کننده و هدایت شده خواهید یافت که شما را به راه راست می کشاند. (حلیة الأولیاء ج1/ص64)


2 - رهنمود مردم به راه روشن هدایت :
بعد از دور شدن مردم از انتخاب امیر مومنان علیه السلام به خلافت ، در مورد راه راست نظرات مختلفی پیش آمده و هر گروه خود را بر راه راست می پندارد ؛ در این زمینه اهل سنت روایات جالبی دارند : 

حدیث غدیر,غدیر در قرآن

واقعه غدیر خم، یکی از مسلّم ترین مسائل تاریخ اسلام است

 

روایت ابن ابی الحدید از ابن عباس است که عمر به او گفته بود :
! أما إن ولى أمرهم حملهم على المحجة البیضاء والصراط المستقیم : آگاه باش که اگر حاکم شود مردم را به راه روشن هدایت و راه راست هدایت خواهد کرد. (شرح نهج البلاغة: 52/12)


3 - رهنمود جامعه به سوی حق
عمر در مورد اصحاب شوری گفته است : اگر این کار را به شخص کم مو بسپارند ایشان را به حق وادار می کند اگر چه بر گردنش شمشیر برگیرد . پس به او گفتم این را از او می دانی و او را خلیفه نمی کنی؟ ... (تاریخ مدینة دمشق ج42/ص428)


شبیه این مضامین در الكامل فی التاریخ ج2/ص460 و تاریخ الطبری ج2/ص580 و تاریخ الإسلام ذهبی ج3/ص639 و... و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 13 ص 260 آمده است .


4 - احیای سنت پیامبر اكرم (صلوات الله علیه و آله)
یکی از فوایدی که بر انتخاب امیر مومنان علیه السلام مترتب می گشت، احیا شدن تمامی سنت های رسول خدا صلی الله و علیه و آله بود ؛ امیر مومنان بعد از به دست گرفتن خلافت ظاهری سعی در از بین بردن بدعت های خلفا نمودند، که این قضیه با مخالفت مردم ناکام ماند؛ اما اگر از همان ابتدا حق به حضرت داده می شد حضرت سنت رسول خدا صلوات الله علیه را زنده می گردانیدند :


عمر به ابن عباس گفت : إنّ أحراهم إن ولیها أن یحملهم على كتاب اللّه  وسنّة نبیّهم صاحبك،  یعنی علیّاً.


سزاوار ترین شخص برای وادار کردن مردم بر کتاب خدا و سنت رسول خدا صاحب تو (علی علیه السلام) است. (تاریخ المدینة المنورة: 883/3)


5 - موجب اتحاد جامعه اسلامی
مهمترین عامل تفرقه در بین مسلمانان، اختلاف ایشان در مورد دین است ؛ و به همین جهت اگر کسی می توانست این اختلاف را از بین ببرد همه مسلمانان با یکدیگر متحد شده و همگی به ریسمان محکم الهی چنگ می زدند و از تفرقه دوری می کردند .


در این زمینه در کتب اهل سنت روایات بسیاری نقل شده است که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمودند : علی علیه السلام است که برای امت من آنچه را در آن اختلاف می کنند بیان می کند؛ بنابراین اگر به ایشان فرصت بیان دین داده می شد دیگر کسی در دین اختلاف نمی کرد :


از انس بن مالک روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امیر مومنان علیه السلام فرمودند: تو هستی که بعد از من برای امتم آنچه را در آن اختلاف کردند بیان می کنی. (المستدرك: ج 3 ص 122)


منبع:tebyan.net


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - غدیر-,

ساعت 7:34 توسط افشین |

احادیث محرم,حدیث در مورد محرم,حدیث درباره محرم

 
 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
 اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
 پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :
 براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود .
منبع : کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 13 مهر 1390برچسب:پاتوق نارنجی - حدیث - محرم- امام حسین (ع)-,

ساعت 7:12 توسط افشین |


امام صادق(ع) می‌فرماید: همانطور که سوراخ کردن کشتی توسط جناب خضر(ع) و کشتن پسربچه، بر جناب موسی(ع) مکشوف نبود تا وقتی که خواستند از هم جدا شوند، سرّ غیبت ولیّ زمان نیز بر احدی روشن نخواهد شد تا خودش ظاهر شود.

به گزارش مشرق،آیت‌الله سیدمحمد ضیاءآبادی از اساتید برجسته اخلاق در شهر تهران است. در ادامه پای سخنان ارزشمند این مفسر قرآن کریم می‌نشینیم:

از حضرت امام صادق(ع) پرسیدند: سرّ غیبت چیست؟‌ فرمود: «لامر لم یؤذن لنا فی کشفه؛ سرّی دارد که ما مأذون به کشف آن نیستیم»!

«هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ؛ این کار از کارهای پنهان خدا و سرّی از اسرار نهان خداست».

«و متی علمنا انه عز و جل حکیم صدقنا بان افعاله و اقواله کلها حکمه و ان کان وجهه غیر منکشف لنا؛ وقتی ما معتقد به این شدیم که خداوند عز و جل حکیم است، تصدیق می‌کنیم که تمام گفتارها و کردارهایش براساس مصلحتی حکیمانه است؛ هر چند رمز حکمتش برای ما معلوم نباشد.»

«اصبغ بن نباته» گفته است: روزی بر امیرالمؤمنین(ع) وارد شدم و دیدم روی زمین نشسته و با انگشت خود روی زمین خطی می‌کشد و فکر می‌کند. سلام کردم و گفتم: مولای من! چرا متفکرید؟! آیا به زمین رغبتی پیدا کرده‌اید؟! فرمودند: نه! به خدا قسم من یک روز هم به زمین و آنچه در دنیا هست رغبتی نداشته‌ام؛ اینکه به زمین نگاه می‌کنم؛ می‌اندیشم درباره‌ فرزندی که از صلب من خواهد آمد! او یازدهمین فرزند من مهدی است که این زمین را پر از عدل و داد می‌کند؛ همانگونه که از ظلم و جور پر شده است. او غیبت طولانی خواهد داشت و اقوامی در غیبت او، گمراه و اقوام دیگری راه یافته خواهند شد!

آری، در سرّ غیبت فرموده‌اند: تا زمان ظهور حضرت مهدی موعود(ع) راز اصلی غیبت آشکار نمی‌شود و امام صادق(ع) فرموده‌اند، همانطور که سوراخ کردن کشتی توسط جناب خضر(ع) و کشتن پسربچه، بر جناب موسی(ع) مکشوف نبود تا وقتی که خواستند از هم جدا شوند، سرّ غیبت ولیّ زمان نیز بر احدی روشن نخواهد شد تا خودش ظاهر شود.

غیبت امام، ابتدا موقت و محدود بود؛ هفتاد سال بیش نبود، در این مدت که غیبت صغری نامیده می‌شود، چهار نفر از بزرگان شیعه که نواب خاص امام شناخته شده‌اند به نوبت در میان امام واسطه بودند و مردم به وسیله‌ آنها خدمت امام عرض حاجت می‌کردند و امام نیز ابراز عنایت می‌فرمودند، تا آخرین نایب که «علی بن محمد سیمری» است، نامه‌ای از طرف امام به دستش رسید که مرقوم فرموده بودند: «ای علی بن محمد سیمری! خدا اجر برادرانت را درباره‌ تو بزرگ گرداند. از وقتی که نامه‌ من به تو برسد، تا شش روز دیگر خواهی مرد. آماده‌ رفتن باش و احدی را برای جانشینی خودت [به نیابت خاص از من] بعد از وفاتت معین نکن چرا که زمان غیبت تامه فرا رسید. دیگر ظاهر نخواهم شد مگر بعد از اذن خداوند تعالی آن هم پس از گذشت زمان دراز و قسی گشتن دل‌ها و پر شدن زمین از جور و ستم».

آنگاه در پایان نامه مرقوم فرموده‌اند: ««وَ سَیَأْتِی إِلَى شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ»؛ پس از این از میان شیعه‌ من کسانی پیدا می‌شوند که ادعا می‌کنند مرا دیده‌اند».

«الا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو کذاب مفتر؛ توجه! پس هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه [هر دو از علایم نزدیک ظهور است] ادعا کند که مرا دیده است، او دروغ گفته و افترا بسته است».

البته این مربوط به نیابت خاصه است که کسی ادعا کند مرا دیده و شخصاً از جانب من به نیابت برگزیده شده است. این دروغ و افترا است. من احدی را شخصاً به نیابت از خودم برنگزیده‌ام ولی بسیارند نیک‌بختانی که در زمان غیبت کبری به شرف زیارت و مشاهده‌ جمال نورانی آن نور الهی مشرف شده‌اند و هنیئاً لارباب النعیم نعیمهم.

منبع: فارس

ادامه مطلب

+ نوشته شده در شنبه 10 مهر 1395برچسب:پاتوق نارنجی - درس اخلاق -آیت‌الله ضیاءآبادی- غیبت امام زمان(عج) -,

ساعت 8:0 توسط افشین |

 

برخیز که حجت خدا (عج) می‌آید

رحمت ز حریم کبریا می‎‌آید

از گلشن عسکری (ع) گذر کن که سحر

بوی گل نرگس (ع) ز فضا می‌آید

سحر از دامن نرگس (س) برآمد نوگلی زیبا
گلی کز بوی دلجویش، جهان پیر شد برنا
به صبح نیمه‌ی شعبان تجلی کرده خورشیدی
که از نور جبینش شد منوّر دیده‌ی زهرا (س)
***
ای منتظران گنج نهان می‌آید
آرامش جان عاشقان می‌آید
بر بام سحر طلایه‌داران ظهور
گفتند که صاحب‌الزمان (عج) می‌آید


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 19 مرداد 1395برچسب:پاتوق نارنجی - امام زمان(عج)-,

ساعت 6:55 توسط افشین |

 سخن امام رضا(ع) درباره خصلتهایی که نشانه کمال عقل است
گزارش بلاغ، امام هشتم حضرت رضا علیه السلام فرمودند: 
عقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد:
1ـ از او اميد خير باشد
2ـ مردم از بدى او در امان باشند
3ـ خير اندك ديگرى را بسيار شمارد
4ـ خير بسيار خود را اندك شمارد
5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود
6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود
7ـ فقر در راه خدايش از توانگرى محبوبتر باشد
8ـ خوارى در راه خدايش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد
9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد
سپس فرمود: دهمین و چيست دهمین؟ به او گفته شد: چيست؟ 
فرمود: احدى را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است.
 
 
متن حدیث:
 
لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَكُونَ فيهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، وَ يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ، وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ. 
ثُمَّ قالَ عليه السلام: أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قيلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ عليه السلام: لا يَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ أَتْقى».
 
 
 
"تحف العقول، صفحه 443

ادامه مطلب

+ نوشته شده در یک شنبه 17 مرداد 1395برچسب:پاتوق نارنجی - حدیث-,

ساعت 7:31 توسط افشین |

با توجه به پیشرفت تسلیحاتی دنیای امروز و سلاح های کشتار جمعی، ممکن است این سوال مطرح شود که امام زمان(ع) چگونه با این سلاح ها مقابله خواهد کرد.

"ناپلئون بناپارت" از بزرگ ترین فرماندهان نظامی تاریخ و امپراتوری است که بیشتر اروپا را فتح کرد، اسمی در تاریخ که تنها با بردن نامش کافی بود یک جنگ به پیروزی برسد.
 

 

 

تفت

ادامه مطلب


امام صادق علیه السلام هشت تسبیحی که مادرشان حضرت زهرا (س) به تعلیم جبرئیل می گفتند را بیان کردند.
تسبیحات   تسبیحات ۸ گانه حضرت زهرا (س) بعد از نماز
 

 

 

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ كَانَتْ لِأُمِّي فَاطِمَةَ (ع) رَكْعَتَانِ تُصَلِّيهِمَا عَلَّمَهَا جَبْرَئِيلُ (ع) فَإِذَا سَلَّمَتْ سَبَّحَتِ التَّسْبِيحَ وَ هُوَ «سُبْحَانَ ذِي الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنِيفِ سُبْحَانَ ذِي الْجَلَالِ الْبَاذِخِ الْعَظِيمِ سُبْحَانَ ذِي الْمُلْكِ الْفَاخِرِ الْقَدِيمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَةَ وَ الْجَمَالَ سُبْحَانَ مَنْ تَرَدَّى بِالنُّورِ وَ الْوَقَارِ سُبْحَانَ مَنْ يَرَى أَثَرَ النَّمْلِ فِي الصَّفَا سُبْحَانَ مَنْ يَرَى وَقْعَ الطَّيْرِ فِي الْهَوَاءِ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَكَذَا وَ لَا هَكَذَا غَيْرُهُ».

 

امام صادق عليه السلام فرمود: مادرم فاطمه عليها السلام دو ركعت نماز مى‏خواند كه جبرئيل عليه السلام آن را به او ياد داده بود و چون سلام مى‏ داد، تسبيح را اين گونه مى‏ گفت:

 

منزه است خداوندگارِ شُكوه و بلندمرتبه و باعظمت!

 

منزه است خداوندگار عزّت و والامقام و بارَفعت!

 

منزه است پادشاه سرفراز ديرين!

 

منزه است خداوندگار بهجت و زيبايى!

 

منزه است آن كه رداى روشنايى و وقار پوشيده است!

 

منزه است آن كه ردّ پاى موران بر تخته ‏سنگ!

 

منزه است جايگاه فرود آمدن پرندگان هوا را مى ‏بيند!

 

منزه است آن كه اين گونه است و جز او اين گونه نيست!».

 

جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، ص: 263، سیدبن طاووس.

 

 


ادامه مطلب

صدایت میکنم آقا
همین جایم خودم تنها
از این پایین به آن بالا، صدایم می رسد آقا؟
نگاهم در زمین گیر است؛ خودم هم خوب میدانم
بســـــــی دیر است، بســــــی دیر است برای پر زدن اما
امیدم را نگیر آقا
از این سقف گناهانم دعا بالا نمی آید، دعا آنجا نمی آید
دعایم را ببر بالا، شفاعت کن مرا آقـــــــــــا
شما را میدهم سوگند
به حق مادرت زهرا، نگاهت را نگیر آقا…

ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 25 اسفند 1394برچسب:پاتوق نارنجی - امام زمان -,

ساعت 22:50 توسط افشین |

 

 
زمین هیچگاه از حجت خالی نمی‌ماند، حجت خدا یا ظاهر و آشکار است یا خائف و پنهان

به گزارش جام نیوز، امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: زمین هیچگاه از حجت خالی نمی‌ماند، حجت خدا یا ظاهر و آشکار است یا خائف و پنهان،‌ تا حجت‌ها و برهان‌های خدا باطل نشود. بنابراین همواره باید انسان کامل در زمین وجود داشته باشد.


 وداع با دنیا
یکی از اصول اساسی مکتب تشیع این است که جهان هستی و زمین هرگز بی‌امام نخواهد بود، چه آنکه بدون وجود امام و خلیفه الهی و واسطه فیض، جریان فیض الهی در قلمرو تکوین و تشریع قطع می‌شود، در حقیقت، حیات و بقاء آن در این عالم وجود ظلی دارد و فقط در سایه وجود مقدس امام در هر عصر امکان پذیر خواهد بود، این مسأله به قدری حائز اهمیت است که امام صادق(ع) فرمود: اگر تنها دو نفر در جهان وجود داشته باشند، یکی از آن دو امام خواهد بود و آخرین کسی که می‌میرد امام است.(1)

در همین رابطه مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در پاسخ به این سؤال که از کجا بدانیم که امام زمان(عج) وجود دارد؟ به چه دلیلی می‌توان استدلال کرد، می‌نویسد:

مبنای این اصل امور ذیل‌اند:


الف)امام واسطه فیض تکوین است
اگر امام نباشد، فیض هستی قطع شده جهان هستی فرو می‌پاشد. محمد بن فضیل می‌گوید از حضرت رضا(ع) پرسیدم: آیا روزی روی زمین بی‌امام خواهد بود؟ فرمود: نه، گفتم از امام صادق(ع) روایت شده که اگر روزی زمین بی‌امام باشد، زمین یا بندگان مورد خشم خداوند قرار می‌گیرد. فرمود: نه اصلاً زمین و بشری نمی‌ماند، همه از بین می‌رفتند.(2)

از این رو بی‌وجود امام(ع) و حجت الهی، کائنات بی‌امداد فیض الهی خواهند بود و بدون این امداد همه چیز عدم محض خواهند بود.

ب)امام مخاطب و حامل قرآن و الهام است
چون قرآن کتاب همیشگی و زنده انسان‌ها است، پس مخاطب حقیقی آن نیز باید همیشه وجود داشته باشد و این مخاطب حقیقی که قلب و روحش بستر و جایگاه وحی است، بعد از پیامبر اکرم(ص) جزء ائمه نمی‌تواند باشد.

جریان زنده و مستمر و بقای استمرار قرآن و شب با برکت قدر جز با پذیرش وجود کسی که حامل و مهبط و مخاطب آن ها باشد، قابل تصور نیست و چنین شخصی همان امام زمان خویش است.

 

اگر امام نباشد، فیض هستی قطع شده جهان هستی فرو می‌پاشد

 

ج)امام واسطه دائمی و عامل دوام فیض معرفت است
چنان که خداوند متعال که فیاض مطلق است، هرگز فیض هستی را دریغ نمی‌دارد فیض معرفت را هم دریغ نخواهد داشت، بنابراین استمرار و دوام فیض معرفت، مستلزم آن است که در هر عصری، کسی که از بالاترین درجه کمالات بهره‌مند است، گیرنده و واسطه این امر باشد و این واسطه همان وجود مقدس امام زمان(عج) در هر عصری است.(3)

بر این اساس وجود امام در هر زمانی لازم است، اما از آنجا که بنابر دلایل موثق و شواهد قطعی تاریخی یازده امام از این جهان رخت بر بسته‌اند، و بنا بر دلایل معتبر و مستند تاریخی شیعه و سنی، امام دوازدهم(عج) پا به عرصه وجود نهاده است، حضور و وجود آن بزرگوار و استمرارش لازم و ضروری است که فعلاً در پرده غیبت به سر می‌برد.

پس آفرینش انسان مکلف و بقاء نظام هستی در روی زمین بدون وجود انسان کامل که مظهر و واسطه فیض الهی است معنا ندارد و این است معنای کلام امیرالمؤمنین(ع) که فرمود: زمین هیچگاه از حجت خالی نمی‌ماند، حجت خدا یا ظاهر و آشکار است و یا خائف و پنهان،‌ تا حجت‌ها و برهان‌های خدا باطل نشود.(4)

از این رو همواره باید انسان کامل در زمین وجود داشته باشد و از آنجا که شرایط جهان به جایی رسید که حاکمان و مردمان، حضور امام معصوم در جامعه را نشناختند تنها راه وجود انسان کامل و استمرار فیض و کشته نشدن ولی و نیز علل دیگری که بر ما پوشیده است، غیبت او بود تا زمانی که زمینه ظهور امام زمان(عج) فراهم شود.

مرحوم علامه طباطبایی می‌گوید: برای هر انسانی یک حجت باید باشد، زیرا خلقت او بدون غایت نمی‌شود و اگر حجت نباشد، یعنی غایت ندارد و صدور چنین فعلی از خداوند متعال محال است، بنابراین بازگشت این مسأله به این است که فعل خداوند متعال غایت می‌خواهد.

به عبارت دیگر عالم انسانی که خلقت انسان است، دارای کمال خاصی است که باید به آن کمال هدایت شود و هدایت حجت (هادی) می‌خواهد و اگر حجت (امام) از بین برود (و یا نباشد) باید غایت از بین برود و اگر غایت از بین برود، فعل خدا (خلقت) بی‌غایت می‌شود و لغویت در خلقت لازم می‌آید و صدور چنین امری از خدای (حکیم) محال است. خداوند متعال می‌فرماید:(5) ما آسمان و زمین و موجودات میان آن دو را جز به حق و هدف دار نیافریدیم.(6)

بنابراین گذشته از ادله نقلی و روایات معتبر و فراوانی که از رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) دلالت صریح بر وجود امام زمان و استمرار وجود مقدس آن بزرگوار در تمام اعصار دارد، ادله عقلی و وجدانی که به گوشه‌ای از آن اشاره شد، ضرورت وجود و استمرار وجود مقدس امام زمان(عج) را به اثبات می‌رسانند.

 

========================

پی‌نوشت‌ها:
۱-محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه حاج سیدجواد مصطفوی، ح۴۵۷.
۲-همان: ح۴۵۲.
۳-یثربی، سیدیحیی، فلسفه امامت، ص۱۱۲ـ۱۲۷.
۴-اصول کافی، همان، ج۱، باب ان الارض لاتخلو من حجه.
۵-در محضر علامه طباطبایی، ص۸۸ـ۸۹.
۶-حجر/۸۵.

 

فارس


ادامه مطلب

+ نوشته شده در جمعه 11 دی 1394برچسب:پاتوق نارنجی - صاحب الزمان (عج) | کشکول | امیرالمؤمنین(ع) | مذهبی | امام | -,

ساعت 23:42 توسط افشین |

 

 

 نماز آیات چند رکعت است؟
نماز آیات دو رکعت است و در هر رکعت پنج رکوع دارد، نماز آیات به دو روش خوانده میشود.

 

طریقه خواندن نماز آیات:

اولین روش خواندن نماز آیات: بعد از نیت و تکبیرة الاحرام، حمد و سوره خوانده شود و به رکوع برود، سپس سر از رکوع برداشته و دوباره حمد و سوره را بخواند و به رکوع رود و باز سر از رکوع بردارد و حمد و سوره بخواند و به رکوع رود و سپس سر از رکوع بردارد و همین طور ادامه دهد تا یک رکعت پنج رکوعى که قبل از هر رکوعى حمد و سوره خوانده است انجام دهد، سپس به سجده رفته و دو سجده نماید و بعد براى رکعت دوم قیام کند و مانند رکعت اول انجام دهد و دو سجده را بجا آورد و بعد از آن تشهد بخواند و سلام دهد.

 

قرائت نماز آیات به صورت دیگر: بعد از نیت و تکبیرةالاحرام، حمد و یک آیه (البته احتساب بسم‌الله به عنوان یک آیه خلاف احتیاط است) از سوره ‏اى را قرائت کرده و رکوع کند، سپس سر از رکوع بردارد و آیه دیگرى از آن سوره را بخواند و به رکوع رود، و بعد سر از رکوع برداشته و آیه دیگرى از همان سوره را قرائت نماید و همین طور تا رکوع پنجم ادامه دهد تا سوره‏اى که پیش از هر رکوع، یک آیه از آن را قرائت کرده، قبل از رکوع آخر تمام شود.

 

سپس رکوع پنجم را بجا آورد و به سجده رود، و پس از اتمام دو سجده، براى رکعت دوم قیام نماید و حمد و آیه ‏اى از یک سوره را بخواند و به رکوع برود و همین طور مانند رکعت اول ادامه دهد تا تشهد بخواند و سلام دهد و چنانچه بخواهد براى هر رکوعى به یک آیه از سوره‏ اى اکتفا کند، نباید سوره حمد را بیش از یک مرتبه در اول آن رکعت بخواند.

 

احكام نماز آيات عبارتند از:

به هنگام زلزله و رعد و برق هولناك خواندن نماز آيات واجب است

 

1- ثبوت خورشيد گرفتگي، ماه گرفتگي يا زلزله با حسّ و مشاهده شخصي يا شهادت دو نفر عادل و يا وسائل و متخصصين رصدخانه ها و زلزله سنج در صورت اطمينان،نماز آیات باید خوانده شود.

 

2- تنها بر اهالي آن منطقه اي كه اين حوادث به وقوع مي پيوندد يا قابل رؤيت باشد، نماز آيات واجب مي شود.

 

3- زمان خواندن نماز آیات كسوف و خسوف از آغاز گرفتن خورشيد و ماه است تا آغاز باز شدن و از اين رو بايد از وقتي كه خورشيد يا ماه گرفتگي آغاز مي شود شروع به نماز آيات كرد و اگر در همان وقت نماز آیات خوانده نشود، بعداً به قصد قربت بدون نيّت أدا و قضاء آن را به جا آورد مگر در صورت كسوف و خسوف جزئي كه شخص تا باز شدن از آن اطلاع نيابد.

 

4-زمان خواندن نماز آيات هنگام زلزله و رعد و برق هولناك است که باید بلافاصله خوانده شود و ترك آن معصيت بوده تا آخر عمر واجب خواهد بود و هر وقت خوانده شود به صورت اداء است.

 

5- با تكرار اين حوادث نماز آيات نيز تكرار بايد گردد.

 

 حكمت های نماز آیات:

از دلایل خواندن نماز آیات يادآوري تاريكي، زلزله و .. قبل از قيامت است

 

الف) از حکمت های نماز آیات توجه دادن مردم از خرافات به طرف خداوند متعال، تا بدانند كه خسوف و كسوف و هر آيت ديگر الهي ارتباطي با اژدها، مار، قهر كردن خورشيد و … ندارد؛ بلكه اين خداوند است كه خالق و مدير افلاك است.

 

ب) یکی از دلایل خواندن نماز آیات يادآوري تاريكي، زلزله و .. قبل از قيامت.

 

ج) از آن جا كه بسياري از مردم در هنگام نعمت، خدا را فراموش مي كنند و تنها در گرفتاري ها به ياد خدا مي افتند؛ در حال زلزله و آيات ديگر الهي و ديدن آثار مرگ، با خواندن نماز آیات توجه بيشتري پيدا مي كنند و به فكر توبه از گناه و جبران گذشته خود مي افتند.


ادامه مطلب

+ نوشته شده در جمعه 11 دی 1394برچسب:پاتوق نارنجی - آموزش - نماز آیات -,

ساعت 23:41 توسط افشین |

 

این پست به دلیل اشتراک نگذاشتن قسمت 7 باز نشر شد

کثرت تسبیحات

پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند :

یا علی ! سیدالاعمال ثلاث خصا : انصافک الناس من نفسک ، و مواساتک الاخ فی الله - عز و جل - و ذکرک الله - تبارک و تعالی - علی کل حال

ای علی ! سرور و سید اعمال سه خصلت است : رفتار منصفانه با مردم ، رعایت مواسات با برادران ایمانی و یاد خداوند در همه حال

( اصول کافی ، ج 5 ، ص 361)

توضیحات :

1: انصاف : یکی از سخت ترین کارها برای هر کسی داشتن انصاف در حق دیگران می باشد و دستیابی به آن ، زمینه کسب مراتب معنوی را فراهم می آورد . از این رو قضاوت منصفانه در خصوص مردم می تواند باعث دوری شیطان از ما شود

2: مواسات در حق برادر

معنا مواسات چیست ؟

بد خواستن برای دیگران : حسادت

آرزوی چیزهای خوب دیگران : غبطه خوردن

دادن داشته های خود به دیگران و گذشتن از خود برای دیگران : ایثار

چیزی را من دارم و تو نداری و نمی توانم به تو دهم اما چون تو نداری من هم مصرف نمی کنم مواسات

3: ذکر و یاد خداوند در هر حال :

ذکر خفی مانند لا اله الا الله : ذکر جلی مانند : استغفار و اذان و ذکر دیر حالی : یعنی در هر حال ذکر می گوییم حتی زمان غذا خوردن ، حتی خواب این زمانی است که ما حال ما به امضای امام زمان (عج) رسیده و مورد تایید ایشان می شود این در مواقعی است که با نیت کسب انرژی برای کار در راه امام زمان (عج) می خوابیم و یا غذا می خوریم در این صورت تمام مدت انجام این کار برای انجام دهنده آن ثواب محسوب شده و این معجزه همان نیت است

امام صادق (ع) فرمودند :

هر چیزی را حدی است که بدان پایان می پذیرد ، مگر ذکر و یاد خدا که برای آن حدی وجود ندارد مثال : خداوند نمازهای پنجگانه را واجب ساخت که به جا آوردن آن ها حد آن هاست . هم چنین روزه ماه رمضان را واجب کرد که روزه داری حد آن است همین طور حج را واجب کرد که روزه داری حد آن است . همین طور حج را واجب گردانید که گزاردن آن ، حد آن است جز یاد خدا که از آن به کم راضی نگشت و برایش حدی مقرر نفرمود : سپس حضرت آیه را تلاوت کرد : یا ایها الذین آمنوا اذکر و الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکره و اصیلا ، ای گروه مومنان ، خدای را بسیار یاد کنید و او را در بامدادان و شبانگاهان تسبیح نمایید

آن گاه فرمود : پدرم که درود خدا بر او باد خدای را بسیار یاد می کرد هنگامی که با او راه می رفتم او مشغول ذکر خدا بود با او غذا می خوردم او به یاد خدا بود با مردم سخن می گفت ولی هیچ گاه سخن گفتن ، او را از یاد خدا باز نمی داشت ، و من خود می دیدم که زبنش به کامش چسبیده و یک سره لا اله الا الله

بین الطلوعین ما را جمع می کرد و دستور می داد تا بر آمدن خورشید ذکر بگوییم و یاد خداوند باشیم هر یک از ما را که قرایت قرآن می دانست به تلاوت قرآن دستور می داد و کسی را که قرای قآن نمی دانست به ذکر و یاد خداوند امر می فرمود

( اصول کافی ، ج 5 ، ص 361 )

دایره طلایی ترک گناه

ترک یک گناه باعث آسان تر شدن گناه بعدی می شود ، زیرا وجدان بیدارتر شده و از درون به ما کمک می کند وقتی فردی هدایت را بخواهد یعنی یک قدم به سمت خداوند برود ، خدا ده قدم به سوی او می آید و او را هدایت می کند و ترک گناه بعدی آسان تر می شود و این باعث رشد تدریجی انسان می شود

صخره نوردی :

صخره نوردان موفق و حرفه ای ضمنحرکت در مسیر خود از میخ های مختلف برای محکم ساختن جای پای خود استفاده می کنند زیرا صخره نوردی که میخی نزند و یا میخ خود را محکم در جای مناسب ثابت نکند اگر پایش بلغزد سقوط کرده و به پایین می افتد اما صخره نوردی که میخ خای خود را محکم و درست کوبیده حتی اگر جایی از مسیر سقوط کند میخ قبلی او را نگه داشته و مانع مرگ او می شود

حرکت در مسیر ترک گناه و کسب فضایل اخلاقی نیز مانند صخره نوردی می باشد بدین معنا که وقتی سراغ کسب فضایل اخلاقی می رویم تا یک چیزی را محکم نکردیم نباید به سراغ کسب فضیلت بعدی رفت

اولین فضیلتی که باید با آن شروع کنیم نماز اول وقت می باشد و دومین آن احترام به والدین

علت شروع کسب فایل با نماز این آیه شریفه قرآن است :

ان الصلاه تنهی عن الفحشاء

امام زمان (عج) در همین زمینه می فرمایند : هیچ چیز مانند نماز ، بینی شیطان را به خاک نمی مالد

( بحار الانوار ، ج 53 ، ص 182 )

یعنی نماز سرآغاز تلاش ما برا دور شدن شیطان از ماست

اهل معنا ، بر این اعتقادند که برای کسب این فضایل باید نیت چهل روزه کرد و به تعبیری ( چله گرفت )

اگر دیدیم جای پای ما با یک چله محکم نشد ، چله دیگر بگیریم و این کار را تا جایی ادامه بدهیم که جای پای ما در انجام هر کدام از فضایل و ترک رذایل محکم شود و سپس به مرحله بعد حرکت کنیم


ادامه مطلب

+ نوشته شده در دو شنبه 30 آذر 1394برچسب:پاتوق نارنجی - گناه-,

ساعت 8:1 توسط افشین |

مقتضای‌ قواعد عقلی‌ و شرعی‌ این‌ است‌ که‌ جانشین‌ پیامبر اکرم(ص) و پیشوای‌ جامعه‌ اسلامی‌ پس‌ از او، همانند پیامبر از صفت‌ عصمت‌ برخوردار باشد تا مورد وثوق‌ و اعتماد کامل‌ امت‌ قرار گیرد.

خبرگزاری فارس: حقیقت عصمت چیست؟
 

 

اشاره‌

بحث‌ دربارهِ‌ عصمت‌ امام‌ یکی‌ از مهم‌ترین‌ و پر چالش‌ترین‌ بحث‌های‌ امامت‌ به‌ شمار می‌رود. در میان‌مذاهب‌ اسلامی، امامیه‌ و اسماعیلیه‌ عصمت‌ را از اساسی‌ترین‌ صفات‌ امام‌ می‌دانند؛ در حالی‌ که‌ مذاهب‌ دیگر لزوم‌ چنین‌ صفتی‌ را برای‌ امام‌ انکار کرده‌اند.

در این‌ نوشتار پس‌ از تبیین‌ ماهیت‌ عصمت، دلایل‌ عقلی‌ امامیه‌ بر لزوم‌ عصمت‌ امام‌ را بررسی‌ خواهیم‌ کرد.

هم‌ چنین‌ ضمن‌ بررسی‌ این‌ ادله، به‌ اشکالاتی‌ که‌ منکران‌ مطرح‌ کرده‌اند پاسخ‌ خواهیم‌ داد.

حقیقت‌ عصمت‌

عصمت‌ در لغت‌ به‌ معنی‌ امساک، حفظ‌ و منع‌ است. چنان‌ که‌ ابن‌ فارس‌ گفته‌ است:

عَصَم‌ یدل‌ علی‌ اِمساک و منع‌ و ملازمه`، والمعنی‌ فی‌ ذلک کله‌ واحد، من‌ ذلک ان‌ یعصم‌ اللّه‌ تعالی‌ عبده‌ من‌ سوء یقع‌ فیه1

کلمهِ‌ عَصَم‌ بر نگهداری، مانع‌ شدن‌ و ملازم‌ بودن‌ دلالت‌ می‌کند و معنای‌ این‌ واژگان‌ یک‌ چیز است، و این‌ که‌ خداوند بندهِ‌ خویش‌ را از امر ناگواری‌ که‌ بر او وارد شود نگه‌ می‌دارد، از این‌ باب‌ است.

ابن‌ منظور نیز گفته‌ است:

العصمه` فی‌ کلام‌ العرب‌ المنع، و عصمه` اللّه‌ عبده‌ ان‌ یعصمه‌ مما یوبقه.2

عصمت‌ در کلام‌ عرب‌ به‌ معنی‌ منع‌ است، و عصمت‌ خداوند بندهِ‌ خود را به‌ این‌ است‌ که‌ او را از آن‌چه‌ موجب‌ هلاکت‌ او است‌ باز دارد. 

وی‌ در ادامه‌ گفته‌ است:

الاعتصام‌ الاِمتساک بالشیء، و منه‌ شعر ا‌بی‌ طالب: ثمال‌ الیتامی‌ عصمه` للا‌رامل، ای‌ یمنعهم، من‌ الضیاع‌ والحاجه`.

اعتصام‌ به‌ معنی‌ تمسک‌ نمودن‌ به‌ چیزی‌ است، و شعر ابوطالب‌ از این‌ باب‌ است‌ (که‌ در وصف‌ پیامبر(ص) گفته‌ است: پناهگاه‌ یتیمان‌ و نگهبان‌ بیچارگان‌ است؛ یعنی‌ آنان‌ را از این‌ که‌ در اثر فقر و بیچارگی‌ نابود شوند حفظ‌ می‌کند.

راغب‌ اصفهانی‌ نیز گفته‌ است: عَصم‌ به‌ معنی‌ امساک‌ و نگهداری‌ است. وی‌ سپس‌ به‌ آیه‌ کریمهِ‌ )لاعاصم‌ الیوم‌ من‌ امر اللّه(3 اشاره‌ کرده‌ و گفته‌ است:

مقصود این‌ است‌ که‌ چیزی‌ مانع‌ از تحقق‌ امر خداوند نخواهد شد (یعنی‌ پناه‌ بردن‌ فرزند نوح‌ به‌ کوه‌ نمی‌تواند او را از طوفان‌ نجات‌ دهد).4

عصمت‌ در اصطلاح‌ متکلمان‌ و حکمای‌ اسلامی‌ معنای‌ لغوی‌ منع‌ و حفظ‌ را در بر دارد. آنان‌ معمولاً عصمت‌ را نسبت‌ به‌ گناه‌ می‌سنجند؛ یعنی‌ معصوم‌ کسی‌ است‌ که‌ از ارتکاب‌ گناه‌ مصون‌ و محفوظ‌ است. در این‌ که‌ منشأ‌ صیانت‌ و حفظ‌ معصوم‌ از گناه‌ ارادهِ‌ الهی‌ است‌ اختلاف‌ و تردیدی‌ وجود ندارد، اما از آن‌ جا که‌ دیدگاه‌ آنان‌ دربارهِ‌ نحوهِ‌ تأ‌ثیرگذاری‌ ارادهِ‌ خداوند در حوادث‌ و رخدادهای‌ جهان‌ متفاوت‌ است، در بارهِ‌ استناد عصمت‌ معصومان‌ به‌ ارادهِ‌ الهی‌ نیز تفسیرها و تعبیرهای‌ متفاوتی‌ ارایه‌ شده‌ است.

متکلمان‌ اشعری‌ که‌ نظام‌ اسباب‌ و مسببات‌ را نپذیرفته‌ و به‌ استناد بی‌ واسطهِ‌ حوادث‌ به‌ ارادهِ‌ الهی‌ اعتقاد دارند، عصمت‌ را به‌ <نیافریدن‌ گناه‌ در معصوم‌ از جانب‌ خداوند> تعریف‌ کرده‌اند. چنان‌ که‌ قاضی‌ عضدالدین‌ ایجی‌ گفته‌ است:


ادامه مطلب

+ نوشته شده در یک شنبه 22 آذر 1394برچسب:پاتوق نارنجی - حقیقت -عصمت-,

ساعت 7:59 توسط افشین |

 

جریان روشنفکری براساس مبانی لیبرال سکولار ادعا میکند همه نهادها و سازوکارهای جامعه از جمله دین و سیاست باید همسو با دمکراسی تفسیر شود.

خبرگزاری فارس: روحانیت اصیل؛ اقامه دین در تمام ساحتهای زندگی
 

تعریف روحانیت اصیل و بایسته های آن

یکی از موضوعات مطرح در حیات سیاسی فرهنگی جامعه ایران، تعریف روحانیت اصیل است؛ چرا که نهاد روحانیت در ایران از قدیم الایام همچون کلیسا و از حین شکلگیری حوزههای علمیه رابطهای تشکیلاتی نبوده است. به همین دلیل گروههایی با طرز تفکرهای مختلف در کسوت روحانیت ظهور و بروز پیدا کردهاند. با ورود فرهنگ غربی به ایران و شکلگیری جریانهای روشنفکری، آنان نیز مطابق با آموزههای غربی درصدد برآمدند تا تعریفی از روحانیت اصیل ارائه دهند و با این کار، گروهی دیگر از روحانیت را از صحنه اجتماعی و سیاسی جامعه حذف کنند. بر این اساس میتوان تعریفهای متعددی از روحانیت اصیل براساس نگاههای مختلف فوق ارائه داد.

تعریف اول: تعریف روشنفکری

جریان روشنفکری براساس مبانی لیبرالسکولار ادعا میکند همه نهادها و سازوکارهای جامعه از جمله دین و سیاست باید همسو با دمکراسی (مردمسالاری) تفسیر شود. از دید برخی از آنان دین از سیاست جداست و بر این پایه، روحانی اصیل کسی است که به رغم برخورداری از آگاهیهای دینی، در عرصه سیاست دخالت نمیکند و سخنی هم از دیدگاه دین درباره سیاست و اجتماع ندارد.

برخی دیگر از آنان به جدایی نهاد دین و نماد قدرت معتقدند و در نتیجه، روحانیت را متعلق به نهاد دین میدانند. از نظر آنها، وظیفه نهاد دین، پژوهش درباره دین و آموزش دین است اما کارکرد نهاد قدرت، تولید و توزیع قدرت است و باید این دو نهاد مستقل باشند، یعنی روحانیت اصیل کسی است که مستقل از سیاست و نقد قدرت به پژوهش و آموزش در مورد دین بپردازد، البته این تلاش نباید به تشکیل حکومت دینی بی‌نجامد.

از دیدگاه اینها اگر فعالیت روحانیت به حکومت دینی بینجامد، به دین حکومتی منتهی میشود و روحانیت به توجیه کنندگان قدرت و صاحبان آن تبدیل و تمام رفتار دولت به عنوان دین توجیه میشود. از منظر اینان نیز روحانی اصیل، فردی است که به پژوهش و آموزش دینی میپردازد اما رفتارش در این حوزه موجب شکلگیری حکومت دینی نمیشود. تشویقکننده به تشکیل حکومت دینی، دیگر روحانی اصیل نیست بلکه آخوند درباری است! حضرت امام(ره) در مقدمه وصیتنامه خود تفکر این جریان را به نقد میکشد وتصریح میکند که این جریان به دنبال حذف دو عنصر از جامعه است که تمام کجیهای عالم از کنار گذاشتن این دو عنصر در جامعه پدید آمده است:

1. عنصر مفهومساز و برنامه‌ساز (قرآن و سنت)

2. عنصر ساختارساز (ولایت)

حضرت امام میفرماید: هرچه این بنیان کج (یعنی عقیده جدایی دین از سیاست یا نهاد دین از سیاست) جلو آمد کجی‌ها و انحراف‌ها افزون شد کجیها و انحرافها افزون شد تا آنجا که قرآن کریم که برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلکه عائله بشری از مقام شامخ احدیت به کشف تام مجدی جدا تنزّل کرد که بشریت را به آنچه که باید برساند برساند و این ولیده علم الاسماء (انسان) از شر شیاطین و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل برساند و حکومت را به دست اولیاءالله (عنصر ساختارساز) معصومین (علیهم صلوات‌الله الاولین و الآخرین) پس زند تا آنان به هر که به صلاح بشریت است بسپارند چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد...

چنانکه دیدید اگر کسی (روحانیت) دم از حکومت اسلامی بر میآورد و از سیاست که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار (صلی‌الله علیه و آله و سلم) و قرآن و سنت مشحون آن است سخن میگفت گویی بزرگترین معصیت را مرتکب شده و کله آخوند سیاسی موازن با آخوند بیدین شده بود و اکنون نیز هست.

این جملات حضرت امام بدین معنا است که جریانهایی میخواهند تعریف روحانیت را تحریف کنند و حتی گاهی با ادبیات قداستبخشی به آنها روحانیان و دین را از عرصه سیاست و اجتماع جدا سازند. امام هشدار میدهند که این همان خواست نظامهای استکباری جهانی است.

نکته مهم دیگر در مورد دو نظریه مذکور، تعریف مبتنی بر یک نگاه بیرون دینی به روحانیت است؛ یعنی تعریفی که این جریان از روحانیت ارائه میکند، مستند به متون دینی نیست بلکه مأخوذ از فرهنگ سکولار غربی است؛ به همین دلیل نمیتواند تعریف خود را از روحانیت اصیل با متون دینی تطبیق دهد.

در کجای متون دین آمده است که روحانیت باید به دور از قدرت فقط به پژوهش دینی بپردازد، و این در سیره انبیا و رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) دیده نمیشود. آیات بسیاری از قرآن بر دخالت انبیا در حوزه سیاست از منظر دین دلالت دارد. حضرت سلیمان(ع)، حضرت داوود(ع)، حضرت موسی(ع) و حضرت رسول اکرم(ص)، اقدام به تشکیل و یا برخورد با طواغیت کرده اند، و اساساً براساس ادبیات قرآنی، هر حکومتی که دینی نباشد و رهبری آن به دست فردی روحانی نباشد(روحانیت براساس ادبیات دینی) حکومتی طاغوتی به شمار می‌آید و وظیفه همه مردم، اجتناب از این نوع حکومت است: «و اجتنبوا الطاغوت».

جریان دوم: نگاه التقاطی به روحانیت اصیل

جریان دوم که در تعریف روحانیت اصیل می توان مشاهده کرد، جریانی است که به دلیل متغیرهای سیاسی تعریف خود را از روحانیت اصیل تغییر میدهد؛ به عبارتی، زمانی روحانیت اصیل را روحانیتی تعریف میکند که به دنبال فقه پویا است و در زمانی دیگر روحانی اصیل را کسی میداند که قائل به قرائتهای مختلف از دین میباشد و به همین دلیل فقه را قابل پویا شدن نمیداند و ادعا میکند روحانیت اصیل کسی است که قائل به جریان دادن فقه در تمام ساختهای مختلف زندگی نیست؛ بنابراین از آن جایی که فقه به دلیل قرائتپذیریاش توان اداره جامعه را ندارد چارهای جز اداره جامعه براساس خواست اکثریت مردم نیست! و اگرچه بر دمکراسی غربی ایراداتی وارد است اما چارهای جز پذیرش آن وجود ندارد! همانطورکه شخصی از آنان در مجلس دوره ششم تصریح کرد: «دمکراسی غربی ایراداتی دارد اما من بدیلی برای آن نمی‌شناسم»

از منظر ایرانیان تنها روحانیتی اصیل است که میتواند در گرفتن پستهای سیاسی از مجاری مردمسالارانه اولویت یابد و اداره جامعه را نیز براساس مردمسالارانه دنبال کند نه از مجاری فقه و جریان دادن دین در ساحتهای مختلف جامعه.

این تفکر نیز همچون تفکر جریان اول تعریف خود از روحانیت اصیل را مستند به متون دینی نمیکند و همچون تعریف اول، صرف به تن داشتن لباس مرسوم روحانیت را برای روحانی بودن کافی میداند؛ به عبارتی، تعریفی از روحانیت براساس متون دینی ارائه نمیکندو تمام افراد با لباس روحانیت را روحانی میشمارد و بعد به تفکیک روحانیت اصیل از غیر اصیل میپردازد و مبتنی بر برداشتهای التقاطی، روحانیت اصیل را کسی میداند که قائل به جریان فتنه در ساحتهای مختلف زندگی بشری نباشد! این جریان التقاطی به دو دسته تقسیم میشود: یک دسته روحانیت اصیل را روحانیت لیبرالی میدانند، دسته دوم روحانیت را سوسیال میدانند و میخواهند از روحانیت اصیل تعریفی سوسیالیستی ارائه کنند که نمونه بارز آن را در تفکرات دکتر علی شریعتی میتوان مشاهده کرد. آنچه برای این جریان اهمیت دارد، مبارزه کردن است، روحانیت اصیل روحانیتی عملگرا و پراگماتیست انقلابی است آن هم در جهت اهداف سوسیالیستی!

تعریف روحانیت اصیل از دیدگاه اسلام ناب

بنابر دیدگاه اسلام ناب، زندگی یک پدیده بسیار باعظمت است که در دسترس بودن آن موجب شده تا ساده‌لوحان آن را یک پدیده معمولی تلقی نمایند، در حالیکه زندگی پرارزشترین پدیده عالم است که خداوند متعال آن را به مخلوقاتش افاضه کرده است. از منظر اسلام ناب؛حیات، امری مستمر و بینهایت است که جلوهای ممتاز از مشیت خداوندی به شمار میآید. هدف حیات نیز سیر به سوی خدا و قرب ربوبی است: و الی الله تصیرالامور (شوری،35 ) و الی الله ترجع الامور (آل‌عمران،109 ) جهان آفرینش بازیچه نیست، بلکه جدّیترین موضوع عالم حرکت جهان به سوی آن مقصد نهایی(قرب‌الهی) است؛ چرا که مقصد نمی‌تواند پایینتر و پستتر از نقاطی باشد که جهان در حین سیر، از آنها عبور میکند و همچنین نمیتواند مساوی همان نقاطی باشد که از آن ها عبور کرده؛ از همین روست که پایان و هدف همه حرکتها و گردیدنها قرب الهی است.

با توجه به مراتب فوق از دید اسلام ناب، حیات انسانی و نحوه سیر آن باید جدیترین موضوع برای انسان باشد؛ انسانی که حیاتش دارای دو بعد است: بعد مادی و بعد معنوی. توجه به زندگی مادی محض نه‌تنها او را از روحانیت بلکه از حیطه انسانیت نیز خارج میکند. زندگی بدون معنویت زندگی حیوانی است و افرادی که در آن غوطهورند به تنازع بقا مشغولند و تنها به اشباع غرایز سیریناپذیر خود میپردازند و ابعاد مثبت وجود انسانی را فراموش میکنند.

از منظر اسلام ناب انسان باید با توجه به بعد مادی و دنیوی زندگی، آن را در مسیر بعد معنوی قرار دهد. این نوع از زندگی است که مورد نظر پیامبران الهی بوده و ما را به آن دعوت کردهاند. انبیا آمده‌اند تا به انسان بیاموزند که میتواند با دو بال معرفت (علم) و عمل صالح، زندگی دنیوی را در مسیر زندگی معنوی (کمال) به جریان بیندازد. این بدان معناست که انسان در پهنه حیات مادی و با تصرف در عالم به صورت صحیح میتواند تکامل پیدا کند و اگرچه فعالیتهای انسانی جنبه مادی دارد ولی حقیقت و باطن آن میتواند جنبه معنوی داشته باشد و همه لحظه‌ها و ساحتهای زندگی را در بر گیرد. در اسلام ناب، تلاش میشود همه استعدادهای عالی بشر به فعلیت برسد و در جهت هدف نهایی هستی به کار گرفته شود به گونهای که فرد و جامعه انسانی بر بعد مادی و معنوی زندگی اشراف و تسلط یابد و در عین ارتباط عقلانی با خود، رابطه خویش را با خدا و جهان هستی و دیگران و تمام ساحتهای زندگی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... به صورت عقلانی تنظیم کند.

به همین دلیل است که از دید اسلام ناب، در این دنیا که میدان مسابقه برای خیرات است، کار و کوشش و تسلط بر محیط مهمترین عنصر تلقی میشود و روحانی اصیل کسی است که میکوشد افزون بر خود در دیگران نیز اقامه دین کند. از این منظر، روحانیت اصیل انسانی است که به کار و تلاش فکری و عضلانی مفید میپردازد. در واقع او می داند که هر چیزی آیتی الهی است و او با آیات الهی سر و کار دارد؛ بنابراین هرگونه تلاش در مسیر تنظیم و اصلاح امور مادّی و معنوی خود با دیگران را عبادت میداند. از همین روست که روحانیت اصیل از دیدگاه ایمانی کسی است که موجب پیوند و اتحاد افراد در جامعه براساس معنویت میشود و بر خلاف آنانکه روحانیت اصیل را در برکناری از جامعه تعریف کرده اند ـ به گونهای که گویی هنگامی به مقام والای روحانیت دست مییابد که از دیگر انسانها قهر کرده و به تنهایی عازم کوی ربوبی شود!- روحانیت اصیل فردی است که در خدمت افراد و بهسازی جامعه قرار گیرد و حتی در این مسیر اهل جهاد باشد؛ زیرا مشیت الهی بر این امر تعلق گرفته است که انسانها در همین عالم راه کمال را در پیش گیرند و در مسیر کمال نیز خارها و آلودگیهای محیطی و اجتماعی وجود دارد که نه تنها خود انسان بلکه دیگران را هم در معرض سفوط قرار میدهد.بنابراین روحانیت اصیل وظیفه خود میداند که با رفتاری جهادگونه، افزون بر تربیت نفس خود به تربیت انسانهای مستعّد و از میان بردن عوامل اخلال در این مسیر همت گمارد. روحانیت اصیل از منظر اسلام ناب کسی است که جهاد با دشمنان خدا را یک اصل اساسی میداند؛ خواه این جهاد درونی باشد و خواه بیرونی.

از دید اسلام ناب، روحانیت اصیل جدای از سیاست نیست بلکه در نگاه او ذات قدرت حق است و نمیتواند دارای هویتی باطل باشد؛ از این رو می‌کوشد تا قدرت را در مسیر کمال مهار و تعدیل کند و اجازه ندهد که کسی از آن سوء استفاده کند.

جان کلام اینکه از دیدگاه اسلام ناب، روحانی اصیل کسی است که دین را در وجود خود اقامه کرده و به دنبال آن است که با اقامه دین در تمام ساحتهای زندگی فردی و اجتماعی به حاکمیت الهی تحقق بخشد و حاکمیت طاغوت را از همه عرصه‌های زندگی و فردی بزداید.


ادامه مطلب

+ نوشته شده در یک شنبه 22 آذر 1394برچسب:پاتوق نارنجی - روحانیت اصیل- اقامه دین -,

ساعت 7:54 توسط افشین |

+ نوشته شده در یک شنبه 22 آذر 1394برچسب:پاتوق نارنجی - حدیث-,

ساعت 7:22 توسط افشین |

 
عزاداری اربعین حسینی با حضور عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) از سراسر جهان در بین الحرمین کربلا در حال برگزاری است.
 

خبرگزاری مهر: عزاداری اربعین حسینی با حضور عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) از سراسر جهان در بین الحرمین کربلا در حال برگزاری است.

«بین الحرمین» دوباره عاشورایی شد +عکس

«بین الحرمین» دوباره عاشورایی شد +عکس


ادامه مطلب

+ نوشته شده در پنج شنبه 12 آذر 1394برچسب:پاتوق نارنجی - اربعین حسینی ، عکس-,

ساعت 7:29 توسط افشین |

 

در حالی که قول مشهور تعداد شهدای کربلا را  هفتاد و دو تن غیر از وجود مقدّس حضرت امام حسین بن علیّ می داند، علامه سید محسن امین عاملی (ره) معتقد است در واقعه کربلای سال  ۶١  هجری، یک صد و سی و نه تن از اهل بیت و اصحاب و لشکریان امام حسین (ع) به فیض عظیم شهادت رسیدند.
 
خبرگزاری شفقنا: حجت الاسلام عبّاس جعفری فراهانی، می نویسد:همه ساله با فرا رسیدن ماه محرم الحرام، جهان اسلام به ویژه جهان تشیع و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت (ع)  در غم و اندوه و سوگواری فرو می روند. مساجد و حسینیه ها و تکیه ها و کوچه و خیابان ها و ادارات و خانه ها سیاه پوش می شوند.

مردم دل سوخته و عزادار، هر کدام به نوعی تلاش می می کنند عشق و علاقه و ارادت خود را به خاندان پیامبر (ص) نشان داده و از ظلم و ستمی که بر امام حسین (ع) و فرزندان و اصحاب ایشان، در روز دهم محرم سال شصت و یکم هجری رفت، بی زاری جسته و بر عاملان و قاتلین آنان لعن و نفرین بفرستند.

از طرف دیگر در این روزها و سال های اخیر، مردم جهان شاهد ظلم و ستم دردناکی مانند قتل و جنایت، آوارگی و... هستند که بر برخی از مسلمانان و شیعیان مظلوم در کشورهای عراق و سوریه و لبنان و ... از سوی تعدادی از گروهک های منحرف و تروریستی مدعی اسلام از قبیل داعش و جبهة النصرة و... که با حمایت استکبار جهانی و عوامل آنها یعنی آل سعود وهابی ایجاد شده اند، اتفاق افتاده و می افتد. قطعاً اینها از پیروان خوارج و بنی امیه و بنی عباس هستد که بدون رحم و مروت این جنایات را مرتکب می شوند!.

امیدواریم با هوشیاری، اتحاد و همدلی مسلمانان و گروه های شیعی در این کشورها و با حمایت ملت ها و دولت های اسلامی و مجامع بین المللی، توطئه بدخواهان و استعمارگران و استکبار جهانی هرچه زودتر خنثی و نابود و شر گروه های تروریستی از سر مردم کم شود. ان شاء الله.

واقعه بزرگ تاریخی و عبرت آموز عاشورا، یکی از وقایع مهم تاریخ اسلام و تشیّع می باشد که تاکنون از سوی گویندگان،  نویسندگان، علماء و محقّقان اسلامی و غیر اسلامی، پیرامون اهداف، نتایج و دستاوردهای آن بحث های زیادی صورت گرفته و کتاب ها، مقالات و سخن رانی های فراوان و  متعددی انجام، ایراد و چاپ و منتشر شده است. ( ١)

ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 10 آذر 1394برچسب:پاتوق نارنجی - حماسه عاشورا ، قیام امام حسین ، حجت الاسلام عبّاس جعفری فراهانی,

ساعت 20:14 توسط افشین |

 
در بین تمام اقوام و ملل، رسم رایجی است که از اموات و رفتگان خود به نحوی تجلیل کرده و یاد و خاطره آنها را با برپایی مجالسی زنده بدارند. وقتی پای قهرمانان و بزرگان آن قوم در میان باشد طبیعتاً آن رسم با شکوه مضاعف برگزار می‌شود.
 

روزنامه ایران - سید مصطفی علوی شیرخورشیدی: در بین تمام اقوام و ملل، رسم رایجی است که از اموات و رفتگان خود به نحوی تجلیل کرده و یاد و خاطره آنها را با برپایی مجالسی زنده بدارند. وقتی پای قهرمانان و بزرگان آن قوم در میان باشد طبیعتاً آن رسم با شکوه مضاعف برگزار می‌شود.

از جمله مراسم بسیار مهمی که در بسیاری از کشورهای اسلامی منعقد می‌شود، مراسم اربعین است.اربعین واژه‌ای است عربی به معنی چهل. عدد چهل در کنار چند عدد دیگر مثل 7،12و19نزد بعضی از اقوام و ادیان آسمانی و زمینی بویژه شیعیان، از قداست خاصی برخوردار بوده و هست.

در قرآن مجید هم چهار بار به اربعین اشاره شده است که سه بار آن به داستان قوم بنی‌اسرائیل و اقامت «چهل شبه» آنان در بیابان‌ها (مائده،26) و یکبار هم به طور کلی اشاره شده است که سن رشد کامل انسان در چهل سالگی است(احقاف،15).

اربعین وفاداری به پیام پیشوای شهادت


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 10 آذر 1394برچسب:پاتوق نارنجی - اربعین ، کربلا ، چهلمین روز -,

ساعت 20:11 توسط افشین |

 

ای موسی، اهل ترک گناه را دوستان ايّام غيبت خويش [كه در حضور و غياب يكسان‌اند] برگزين.
مشرق- رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سخن خداوند با موسی:  اى موسى! با كسانى كه از گناهان مى‌پرهيزند، سخن پاكيزه گوى و با آنان همنشين باش و ايشان را دوستان ايّام غيبت خويش [كه درحضور و غياب يكسان اند] برگزين.

متن حدیث:

يا موسى! أطِبِ الكَلامَ لِأهلِ التَّركِ لِلذُّنوبِ وكُن لَهُم جَليسا وَاتَّخِذهُم لِغَيبِكَ إخوانا؛



«گزیده تحف العقول، صفحه 72»

ادامه مطلب

+ نوشته شده در شنبه 30 آبان 1394برچسب:پاتوق نارنجی - حدیث ، پیامبر ، توصیه ، خداوند ، به موسی ، درباره ، همنشینی -,

ساعت 7:47 توسط افشین |

قدس آنلاین: همه ساله هزاران انسان شیفته سیدالشهدا (ع) با قلبی سرشار از عشق و امید، از خانه و کاشانه خود دل کنده، راهیِ مرقد این امام معصوم می‌شوند تا روح و جان خویش را با آن پیوند زده، زمینه را برای دستیابی به کمال و قُرب پروردگار فراهم سازند، اما بنا بر توصیه های روایی، شایسته است تا اموری در هنگام سفر از سوی زائرین مد نظر قرار گیرد.

وصیت‌

یکی از مستحبات سفر، وصیت کردن پیش از سفر است. در گذشته مسافرت همیشه با خطر همراه بوده است، راه‌های بد و ناهموار، دزدان مسلح، نبود بهداشت، ناامنی راه‌ها و نداشتن امکانات مناسب بین راهی، همیشه تلفات انسانی زیادی را به دنبال داشته که نمونه‌های آن را در سفرنامه‌ها می‌توان یافت. در عصر حاضر نیز که بسیاری از مشکلات گذشته حل گردیده، مسائل دیگری از قبیل سیل و زلزله، نقص فنی هواپیماها و اتومبیل‌ها، خطاهای نیروی انسانی و رانندگان هنگام رانندگی، تصادف اتومبیل ‌ها با یکدیگر و با عابران پیاده و غیره امنیت را از انسان ‌ها سلب کرده است. از این رو اسلام به مسافران توصیه کرده است تا پیش از سفر، وصیّت ‌نامه ‌ای تنظیم و مسائل خود را در آن به صورت شفاف بیان نمایند.
بر این اساس رسول خدا حضرت محمد (ص) درباره اهمیّت وصیّت فرموده اند: ما یَنْبَغی لِامْرَءٍ مُسْلِمٍ انْ یَبیتَ لَیْلَةً الّا وَوَصیّتُهُ تَحْتَ رأسِهِ؛ بر انسان مسلمان سزاوار نیست شب سر بر بالین بگذارد مگر آن که وصیّت ‌نامه او زیر سرش باشد؛ و در حدیثی دیگر بیان داشته اند: مَنْ ماتَ بِغَیْرِ وَصِیَّةٍ ماتَ میتَةً جاهلیَّةً؛ کسی که بدون وصیت بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.

از این رو امام صادق (ع) به مسافران توصیه فرموده اند: مَنْ رَکِبَ راحِلَةً فَلْیوُصِ؛ کسی که بر مرکبی (وسیله نقلیه ‌ای) سوار می‌شود، باید وصیت کند. نیز امام علی بن موسی الرضا (ع) به مسافران و زائران توصیه می فرمایند: وَاجمَعْ اهلَکَ وَصَلِّ رَکْعَتَین، و مجِّدِ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ، وَ صَلِّ عَلَی النَّبی صلی الله علیه و آله وَ ارْفَع یَدَیکَ الَی اللَّهِ تَعالی وَ قُلْ: اللّهُمَّ انّی اسْتَودِعُکَ الیومَ دینی وَ نَفْسی وَ مالی وَ أهلی وَ وَلَدی وَ جَمیعِ جیرانی وَ اخوانِنَا المُؤْمنین، الشَّاهد مِنّا وَ الغائب عَنّا؛ هنگام حرکت، خانواده خود را جمع نموده و دو رکعت نماز بگزار و خداوند عزوجل را تمجید کن و بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) درود بفرست. آنگاه دو دستت را به سوی خداوند بلند کرده و بگو: بار خدایا؛ امروز دینم، جانم، مالم، خانواده‌ام، فرزندانم و همه نزدیکان و همسایگان و برادران ایمانی ‌ام، آنان که هستند و آنها که حضور ندارند، همه را به تو می‌سپارم. همچنین در روایت دیگری هم آمده است: وَاحْسَنْتَ الوَصِیَّةَ لِانَّکَ لاتَدری کَیفَ یَکُونُ، عَسی انْ لاتَرْجِعَ مِنْ سَفَرِکَ؛ وصیت ‌نامه را دقیق تنظیم کن، چرا که تو از آینده خبر نداری و نمی‌دانی چه اتفاقی رخ خواهد داد، شاید از این سفر بازنگشتی.

انتخاب همراه‌

رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) پیوسته به مسافران سفارش کرده ‌اند که تنها به مسافرت نروند و پیش از سفر، برای خود همراهی انتخاب کنند تا همدیگر را در لحظات حساس سفر یاری داده، از خستگی و تنهایی به درآیند و مددکار یکدیگر باشند. حضرت محمد (ص) در این باره فرموده اند: الرَّفِیقَ ثُمَّ السَّفَرَ؛ اوّل انتخاب رفیق و همراه، سپس مسافرت.
همچنین امام صادق (ع) به نقل از پدران خود، از علی بن ابی‌طالب (ع) نقل فرموده اند: مردی نزد رسول خدا (ص) آمده و عرض کرد: می‌خواهم خانه ‌ای بخرم، چه دستور می‌دهید؟ در میان کدام یک از قبیله «جهینه»، «مزینه»، «ثقیف» و یا «قریش» خانه تهیه کنم؟ حضرت به او فرمود: الْجَوارُ ثُمَّ الدَّارُ وَالرَّفیقُ ثُمَّ السَّفَر؛ ابتدا همسایه سپس خانه و اول رفیق سپس سفر.
همچنین علی بن ابی‌طالب (ع) در نهج البلاغه به امام مجتبی (ع) می‌فرماید: سَل عَنِ الرَّفیق قَبلَ الطَّریق؛ پیش از راه و حرکت، از همراه پرسش کن؛ و نیز به نقل از امام کاظم (ع)، یکی از وصایای رسول خدا (ص) به علی بن ابی ‌طالب (ع) این بود: لا تَخْرُجْ فِی سَفَرٍ وَحْدَکَ، فَإِنَّ الشَّیْطَانَ مَعَ الْوَاحِدِ، وَ هُوَ مِنَ الاثْنَیْنِ أَبْعَدُ؛ به تنهایی مسافرت مکن؛ زیرا شیطان همراه فردِ تنها است و او (شیطان) از دو نفر دورتر است.
نیز در حدیث دیگری، رسول خدا (ص) سه نفر را لعنت کرده است: الْآکِلَ زَادَهُ وَحْدَهُ وَ النَّائِمَ فِی بَیْتٍ وَحْدَهُ وَ الرَّاکِبَ فِی الْفَلاةِ وَحْدَهُ؛ کسی که تنها غذا بخورد و آن‌کس که تنها در خانه ‌ای بخوابد و کسی که در دشت، به تنهایی سفر کند.

از مجموع این روایات می‌توان دریافت که پیشوایان دینی، مردم را از تنها سفر کردن منع و آنان را به مسافرت دسته ‌جمعی ترغیب نموده‌اند. بدیهی است کسی که بر اساس ضرورت، گاهی مجبور می‌شود تنها غذا بخورد یا در خانه‌ای تنها بخوابد و یا تنها سفر کند، هرگز مورد لعن قرار نمی‌گیرد. بلکه تنها کسانی که می ‌توانند و چنین نمی ‌کنند، مخاطبان این روایت‌ می باشند.

صدقه

مستحب است مسافر هنگام حرکت صدقه دهد و با نیکی به مردم، سفر را آغاز کند. امام صادق (ع) در این زمینه فرموده‌اند تَصَدَّقْ وَاخْرُجْ ایَّ یَوْمٍ شِئْتَ؛ صدقه دهید و هر روزی خواستید حرکت نمایید.
همچنین زید زرّاد می‌گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: هرگاه یکی از شما از منزل خارج شود، پس صدقه دهد و بگوید: اللَّهُمَّ أَظِلَّنِی تَحْتَ کَنَفِکَ وَ هَبْ لِی السَّلَامَةَ فِی وَجْهِی هَذَا ابْتِغَاءَ السَّلَامَةِ وَ الْعَافِیَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ اصْرِفْ عَنِّی أَنْوَاعَ الْبَلَاءِ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْهُ لِی أَمَاناً فِی وَجْهِی هَذَا وَ حِجَاباً وَ سِتْراً وَ مَانِعاً وَ حَاجِزاً مِنْ کُلِّ مَکْرُوهٍ وَ مَحْذُورٍ وَ جَمِیعِ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ إِنَّکَ وَهَّابٌ جَوَادٌ مَاجِدٌ کَرِیمٌ. پس صدقه و این دعا موجب می‌شود تا خداوند شما را از بلاهای زمینی و آسمانی حفظ کند.
به این نکته مهم نیز باید توجه داشت که گرچه صدقه گیرنده فرد فقیر و مسکین است، لیکن گیرنده اصلی خداوند است وصدقه دهنده در حقیقت، با خدا معامله کرده و چند برابر آن در دنیا و آخرت، پاداش دریافت خواهد کرد. بر این اساس امام صادق (ع) بیان داشته اند: همانا خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: هیچ چیزی نیست مگر آن که، کسی را مأمور کرده‌ام تا آن را بگیرد، جز صدقه که آن را خود دریافت می‌کنم.

منابع:

1-علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 6: 333؛ ج62: 269؛ ج 80: 329.
2-شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج 9: 393؛ ج 11: 375؛ ج 19: 257.

3-فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج 4: 61.

4-قاضی‌عسکر، آداب سفر و زیارت عتبات عالیات: 29-32، 37-39، 43-45.


ادامه مطلب

+ نوشته شده در سه شنبه 26 آبان 1394برچسب:پاتوق نارنجی - شایسته ها- ضروری - زائرین سیدالشهدا (ع) -,

ساعت 8:2 توسط افشین |

 

آداب معنوی و اعمال مستحب در ماه صفر

صفر دومین ماه قمری در دین اسلام است که در این ماه برای مسلمانان فضیلت های بسیاری گنجانده شده است و انسان می تواند با انجام اعمال واجب و مستحب بسیار در این ماه به معبود خود نزدیکتر شود و توشه آخرت را نیکو کند.

 

ماه صفر دومین ماه قمری است که برای نامگذاری آن دو دلیل ذکر می شود:

 

نخست این که از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده، زیرا زمان انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است.

 

دلیل دوم این که از صِفْر به معنای خالی گرفته شده است، چرا که با پایان یافتن ماه های حرام(رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم) قبایل بار دیگر وارد جنگ می شدند و شهرها خالی می شد.

 

معروف است که صفر ماهی منحوس است. در چرایی منحوس بودن ماه صفر دلایلی از جمله رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) در این ماه را ذکر می کنند. همچنین ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است، و نیز آغاز جنگ صفین در نخستین روز صفر بوده است.

 

در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند. به همین دلیل مسلمانان از این ماه به عنوان ماهی نحس و بد یمن یاد می کنند، چرا که در این ماه وحی قطع می شود. حضرت علی(ع) در این مورد فرموده است: با رحلت پیامبر(ص) چیزی قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد.

 

اول ماه صفر

 

اعمال مشترک اول هر ماه در ابتدای ماه صفر نیز قابل توجه است از جمله:

 

دعا
در زمان دیدن هلال خواندن دعای هلال وارد شده است. حداقل آن است که سه مرتبه بگوید: اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا.

 

بهترین دعای زمان رؤیت هلال، دعای چهل و سوم صحیفه سجادیه است.

 

قرآن
خواندن هفت مرتبه سوره «حمد».

 

روزه
از أموری که بر آن تأکید شده، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد می گوید: مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.

 

نماز

 

شب اول ماه: دو رکعت نماز بجا آورد، به این نحو که: در هر رکعت پس از سوره حمد سوره انعام را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر ترسی و هر دردی ایمن گرداند.

 

روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از حمد سی مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد سی مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز صدقه ای در راه خدا بدهد،هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.

 

اعمال مستحبی ماه صفر
درباره اعمال مستحبی که در ماه صفر ذکر شده، اهم آن ها خواندن دعا، تلاوت قرآن، اقامه نماز و روزه داری است.

 

دعای ویژه ماه صفر نیز از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است هر روز 10 مرتبه قرائت شود:

 

یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.

 

ای سخت نیرو و ای سخت عقوبت! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! در برابر عظمت تو همه آفریدگانت خوار شدند، پس کفایت کن از من شر خلقت را. ای نیکو ده، ای زیبایی بخش، ای نعمت بخش، ای فزون بخش، ای که معبودی جز تو نیست! منزهی تو و من از ستمکاران هستم. پس دعای او (یونس) را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم و این چنین نجات دهیم مؤمنان را و درود خدا بر محمد و آل پاک و پاکیزه اش

 

سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال نیز اعمالی را برای ماه صفر ذکر کرده که به شرح ذیل است:

 

روز سوم
در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره حمد و سوره فتح و در رکعت دوم سوره حمد و سوره توحید قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابی سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه.

 

روزبیستم
در روز اربعین زیارت امام حسین(ع) مستحب است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتی که شیخ طوسی از امام حسن عسکری(ع) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه های مؤمن پنج چیز است: به جای آوردن 51 رکعت نماز(17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله)؛ خواندن زیارت اربعین امام حسین علیه السلام؛ انگشتر را بر دستِ راست نهادن؛ پیشانی را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و “بسم الله الرّحمن الرّحیم” را در نماز بلند گفتن.

 

زیارت اربعین که در این روز مستحب است، در کتاب های دعا آمده است و چنین است:

 

السَّلامُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَی خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَی صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَی أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَی وَ شَرَی آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّی فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ ،

 

سلام بر ولیّ خدا و حبیبش،سلام بر دوست خدا و نجیبش،سلام بر بنده‏ برگزیده خدا و فرزند برگزیده‏اش،سلام بر حسین مظلوم شهید،سلام بر آن دچار گرفتاریها و کشته اشکها،خدایا من گواهی می‏دهم که حسین ولیّ تو و فرزند ولیّ تو،و فرزند برگزیده توست‏ حسینی که به کرامتت رسیده،او را به شهادت گرامی داشتی،و به خوشبختی اختصاصش دادی،و به پاکی ولادت‏ برگزیدی،و او را آقایی از آقایان،و پیشروی از پیشرویان،و مدافعی از مدافعان حق قرار دادی،و میراثهای پیامبران را به او عطا فرمودی،و او را از میان جانشینان حجّت بر بندگانت قرار دادی،و در دعوتش جای‏ عذری باقی نگذاشت،و از خیرخواهی دریغ نورزید،و جانش را در راه تو بذل کرد،تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند،درحالی‏که بر علیه او به کمک هم برخاستند،کسانی‏که دنیا مغرورشان کرد،و بهره واقعی خود را به فرومایه‏تر و پست‏تر چیز فروختند،و و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند،تکبّر کردند و خود را در دامن هوای نفس انداختند،تو را و پیامبرت را به خشم‏ آوردند،

 

وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّی سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْنا وَبِیلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا أَلِیما السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیدا وَ مَضَیْتَ حَمِیدا وَ مُتَّ فَقِیدا مَظْلُوما شَهِیدا وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّی أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ،

 

و اطاعت کردند از میان بندگانت،اهل شکاف‏افکنی و نفاق و بارکشان گناهان سنگین،و سزواران آتش را پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد،تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت‏ خدایا آنان را لعنت کن لعنتی سنگین،و عذابشان کن عذابی دردناک،سلام بر تو ای فرزند رسول خدا،سلام‏ بر تو ای فرزند سرور جانشینان،شهادت می‏دهم که تو امین خدا و فرزند امین اویی،خوشبخت زیستی،و ستوده درگذشتی،و از دنیا رفتی گم‏گشته،و مظلوم و شهید،گواهی می‏دهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده،و نابودکننده کسانی را که از یاری‏ات دریغ ورزیدند،و عذاب کننده کسانی را که تو را کشتند،و گواهی می‏دهم که تو به عهد خدا وفا کردید و در راهش به‏ به جهاد برخاستی تا مرگ فرا رسید،پس خدا لعنت کند کسانی را که تو را کشتند،و به تو ستم کردند،و این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند،

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَی وَ أَعْلامُ الْهُدَی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ الْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَی أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ‏] وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.

 

خدای من تو را شاهد می‏گیرم که من دوستم با آنان‏که او را دوست دارند،و دشمن با آنان‏ که با او دشمنند،پدر و مادرم فدایت ای فرزند رسول خدا،گواهی می‏دهم که تو در صلبهای بلندمرتبه‏ و رحمهای پاک نوری بودی،جاهلیت با ناپاکیهایش تو را آلوده نکرد،و از جامه‏های تیره و تارش‏ به تو نپوشاند،و گواهی می‏دهم که تو از ستونهای دین،و پایه‏های مسلمانان،و پناهگاه مردم مؤمنی،و گواهی می‏دهم که پیشوای نیکوکار،با تقوا،راضی به مقدرات حق،پاکیزه،هدایت کننده،و هدایت شده‏ای،و گواهی می‏دهم که امامان‏ از فرزندانت،اصل تقوا،و نشانه‏های هدایت،و دستگیره محکم،و حجّت بر اهل دنیا هستند و گواهی می‏دهم که من به یقین مؤمن به شمایم،و به بازگشتتان یقین دارم،براساس قوانین دینم،و عواقب عملم،و قبلم با قلبتان در در صلح،و کارم پیرو کارتان،و یاری‏ام برای شما آماده است،تا خدا به شما اجازه دهد،پس با شمایم نه با دشمنانتان،درودهای خدا بر شما،و بر ارواح و پیکرهایتان،و بر حاضر و غایبتان،و بر ظاهر و باطنتان،آمین ای پروردگار جهانیان.

 

پس دو رکعت نماز می‏خوانی،و به آنچه می‏خواهی دعا می‏کنی و برمی‏گردی.


ادامه مطلب

+ نوشته شده در شنبه 23 آبان 1394برچسب:پاتوق نارنجی- آداب -معنوی -اعمال مستحب - ماه صفر-,

ساعت 22:22 توسط افشین |

 بركات و ثواب صلوات

در باب ثواب صلوات، روایات فراوانی است كه تأكید می‌كند كه صلوات ده هزار بار حسنه دارد، رحمت و بركت و لطف و كرامت خدا را به همراه دارد، معادل با پاداش و ثواب تسبیح و تكبیر خداست، ارتقای درجه به همراه دارد، معادل سبحان ‌الله و الحمد‌الله و لا اله الّا ‌الله و الله اكبر است. واژه صلاۀ، جمع آن صلوات به معنی نماز خواندن و درود و تحیّت است. صلّی الله علیه، یعنی خداوند بر او درود فرستاد، در «معجم الوسیط» هم صلا به معنای دعا است.

 

در «تفسیر جوان» آمده است كه: چنانچه صلوات به خدا نسبت داده شود، به معنی فرستادن رحمت است و هر گاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد؛ به معنی طلب رحمت است. معنای صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر(ص) چیست؟ یعنی وقتی ما می‌گوییم: «الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد»، از خداوند خواسته‌ایم كه چه كاری بكند؟ مگر آنها در كمال مطلق نیستند؟

 

در قرآن كریم به مؤمنان دستور می‌دهد كه به پیامبر(ص) درود و سلام بفرستند: «انّ الله و ملائكه یصلّون علی النّبی یا ايّها الّذین امنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خداوند و فرشتگان بر پیامبر(ص) درود می‌فرستند؛ ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید».مقام پیامبر(ص) آن‌قدر والا است كه خدای سبحان و تمام فرشتگان بر او درود و سلام می‌فرستند و بهتر است مؤمنان هم در این آهنگ كلّی هم‌نوا و هماهنگ شوند.

 

علاوه بر آن، صلوات خدا به معنی فرستادن رحمت است و این گسترش دادن مقام معنوی پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع) است و صلوات فرشتگان و مؤمنان به معنی طلب رحمت و مغفرت است و این هم خواستاری مقام و عظمت معنوی آنها است.

 

طلب كردن رحمت برای بندگان
ناگفته نماند كه فرستادن صلوات و سلام بر پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع) از طرف مؤمنان در حقیقت طلب كردن رحمت بر خودشان نیز است؛ زیرا در واقع پیامبر(ص) و ائمّه(ع) واسطه فیض الهی هستند. اگر بر آنها صلوات نفرستیم، در واقع خود را از رحمت الهی محروم كرده‌ایم. درود بر پیامبر(ص) سبب پاكی اعمال و نیز قبولی آنها می‌شود، همچنین باعث اجابت دعاها، كفّاره گناهان، نورانی شدن در قیامت و راه پیدا كردن به بهشت می‌شود.

 

در زیارت جامعه كبیره آمده:
«و جعل صلواتنا علیكم و ما خصّنا به من ولایتكم، طیبا لخلقنا و طهاره لانفسنا و تزكیه لنا و كفاره لذنوبنا …؛ و قرار داد درودهای ما را بر شما و آنچه را مخصوص گردانید، به ما از دوستی و محبّت شما به خاطر پاك گردانیدن خلقت ما و پاكیزگی برای جان‌های ما و جهت پاكی روح ما و كفّاره گناهان ما».

 

شخصی از پیامبر(ص) پرسید: صلوات فرستادن امّت، ارسال تحفه‌ای است به نزد شما، آیا از جانب شما تحفه‌ای برای ایشان خواهد بود؟ آن حضرت فرمود: «امروز، صلوات امّت بر من، تحفه‌ای است از ایشان برای من و فردا، تحفه من برای ایشان، در بهشت خواهد بود.»

 

صلوات در آینه قرآن و كلام معصوم(ع)
در سوره احزاب، آیه ۵۶ خداوند می‌فرماید:
«خدا و فرشتگان او بر پیامبر اكرم(ص) درود می‌فرستند، شما هم ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، بر او صلوات بفرستید و آن طور كه باید، تسلیم شوید.» خداوند در این آیه تأكید می‌كند كه ابتدا من و ملائكه بر پیامبر(ص) صلوات می‌فرستیم و به پیروی از ما شما انسان‌ها بر ایشان و آلش سلام و درود بفرستید. در حكمت ۱۶۳ «نهج ‌البلاغه» آمده است: «هرگاه از خدای سبحان درخواستی داری، بر پیامبر اكرم(ص) درود بفرست. سپس حاجت خود را بخوان؛ زیرا خداوند بزرگوارتر از آن است كه از دو حاجت در خواست شده، یكی را بر آورده و دیگری را باز دارد.»

 

تمام دعاهای «صحیفه سجّادیه» نیز با صلوات آغاز یا پایان می‌یابد. در برخی از دعاها نیز در اواسط دعا، صلوات فرستاده شده است؛ زیرا ائمّه(ع) معتقدند صلوات، ذكر برآورده شدن حاجت است و در هر دعایی كه صلوات فرستاده شود، اجابت آن از سوی خدا حتمی است.

 

امام سجّاد(ع) در دعای ۴۴ به كرّات صلوات را تكرار كرده و دعا برای حفظ توحید، رسیدن به منزلت بالا در نماز، شناخت حرمت خدا را از خداوند مسئلت می‌كنند. در قسمتی از این دعا می‌فرمایند: «بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست، به شمار درودهایی كه بر هر كس نثار فرموده‌ای و چندین برابر آن به چندین برابر كه هیچ كس جز تو شمار آن نداند كه تو هر چه خواهی، كنی».

 

امام صادق(ع) نیز در باب اهمّیت صلوات می‌فرمایند:
«كسی كه شهادت بدهد خدایی جز خدایی یگانه نیست و اگر شهادت دهد كه حضرت محمّد(ص) رسول خداست، ده هزار حسنه برای او نوشته می‌شود.»

 

كیفيّت صلوات بر پیامبر اكرم(ص)
در مورد كیفيّت صلوات، روایات فراوانی است كه درود و سلام بر پیامبر(ص) را همراه با آلش، مقبول می‌دانند. این نوع كیفيّت صلوات از منابع شیعه و سنّی قابل اثبات است.

 

از حضرت علی(ع) نیز روایت است كه ایشان فرمودند:
«اصحاب گفتند: ای رسول خدا! چگونه بر شما صلوات فرستیم كه فرمود: «بگویید خداوندا! بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست،‌ همان گونه كه بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی، راستی كه تو ستوده و والایی و بر محمّد و آل محمّد فزونی بخش، همان گونه كه بر ابراهیم و آل ابراهیم فزونی دادی، به راستی كه تو پسندیده و عظمایی.»

 

بركات و ثواب صلوات
در باب ثواب صلوات، روایات فراوانی است كه تأكید می‌كند كه صلوات ده هزار بار حسنه دارد، رحمت و بركت و لطف و كرامت خدا را به همراه دارد، معادل با پاداش و ثواب تسبیح و تكبیر خداست، ارتقای درجه به همراه دارد، معادل سبحان ‌الله و الحمد‌الله و لا اله الّا ‌الله و الله اكبر است. صلوات بركات فراوانی را برای شخص به دنبال دارد. بركات صلوات را می‌توان به بركت‌های دنیوی و اخروی تقسیم كرد.

 

در دنیا صلوات باعث برآورده شدن حاجت، ازدیاد مال،‌ رفع فقر، بخشش گناهان، ادای قرض، خوشبو شدن، درمان فراموشی، رفع نفاق، نجات از سختی، تندرستی، خواب مقصود دیدن و درك امام قائم(ع) می‌باشد. برای اثبات برخی از موارد ذكر شده، به كلام ائمّه(ع) استناد می‌كنیم. حضرت رسول اكرم(ص) می‌فرمایند: «صلوات فرستادن، فقر را برطرف می‌كند.»

 

از دیگر بركات حائز اهمّیت صلوات، از بین رفتن گناهان است؛ چنان‌كه امام رضا(ع) به نقل از رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «الصّلاه علی و علی اهل بیتی تذهب بالنّفاق؛ صلوات و درود بر من و خاندان من نفاق را از بین می‌برد.»

 

و امّا بركات اخروی صلوات را می‌توان به پنج مرحله تقسیم كرد: ۱. عالم برزخ، ۲. قیامت، ۳. پل صراط، ۴. جهنّم، ۵. بهشت.

 

قرآن كریم به مؤمنان دستور می‌دهد كه به پیامبر(ص) درود بفرستید: «انّ الله و ملائكه یصلّون علی النّبی یا ايّها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می‌فرستند. ای كسانی كه ایمان آورده‌‌اید، بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.» 

 

بهشت
صلوات فرستندگان در بهشت، حورالعین نصیبشان می‌شود، دوست پیامبر(ص) در بهشت شده و هفتاد هزار قصر بهشتی دریافت می‌كنند، شراب سلسبیل می‌نوشند و در زمره خواصّ پیامبر(ص) وارد بهشت می‌كردند.

 

پل صراط
صلوات، راهنمای انسان در هنگام عبور از پل صراط است و نوری است كه راه را بر او روشن می‌كند؛ چنان‌كه رسول اكرم(ص) می‌فرمایند: «بر من بسیار درود بفرستید؛ زیرا درود فرستادن بر من، برای صلوات فرستنده، نوری است در قبر و نوری است بالای صراط و نوری است در بهشت.»

 

عالم برزخ
مداومت بر صلوات، عذاب قبر را در عالم برزخ دور می‌كند، ظلمت گناه را از بین می‌برد، عذاب را از همه اهل قبرستان دور می‌كند، ثواب صلوات سنگین‌تر از گناهان است، صلوات، فریادرس انسان در قبر است،‌ چهره او را در برزخ نورانی و جان كندن را راحت می‌كند. پیامبر اكرم(ص) می‌فرمایند: «هر كس بر من صلوات زیاد بفرستد، از تلخی مرگ و جان كندن ایمن گردد.»

 

جهنّم
صلوات انسان را از گرمای جهنّم مصون می‌دارد و مانعی است برای او در ورود به آتش جهنّم. رسول خدا(ص) فرمودند: «آن كس كه بر من درود بفرستد، داخل آتش نخواهد گردید و هر كس درود فرستادن بر من را فراموش كند، از راه بهشت به خطا خواهد رفت.»

 

قیامت
از ائمّه(ع) آمده كه هر كس در دنیا مداومت بر صلوات داشته باشد، خصوصاً در روز جمعه، صلوات، شفیع ایشان می‌شود. در قیامت، همچنین صلوات بسیار، صلوات‌ فرستنده را در روز قیامت نزدیك‌‌ترین فرد به پیامبر(ص) قرار می‌دهد، خداوند از هر جهت بر فرد نور می‌تاباند، هفتاد حاجتش را در قیامت برآورده می‌كند و او را در زیر عرش الهی قرار می‌دهد، همچنین این صلوات‌ها موجب سنگینی اعمال در قیامت و افضل اعمال محسوب می‌شود و ذخیره‌ای خوب برای ایشان در قیامت به حساب می‌آید. از پیغمبر(ص) نقل است كه فرمودند: «سه كس در روز رستاخیز، آن روزی كه سایه‌ای جز سایه خداوند نخواهد بود، در زیر عرش الهی خواهند بود». عرض شد: یا رسول الله آنها چه كسانی هستند؟ فرمود: «آن كس كه اندازه‌ای از غم امّت من را برطرف سازد و كسی كه سنّت مرا زنده نماید و آن كس كه فراوان بر من صلوات فرستد».


ادامه مطلب

+ نوشته شده در شنبه 23 آبان 1394برچسب:پاتوق نارنجی-بركات -ثواب صلوات-,

ساعت 22:20 توسط افشین |

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: امّت من تا هنگامی که به همدیگر مهر ورزند، به هم هدیه دهند، امانت داری کنند، از حرام اجتناب کنند، میهمان را تکریم کنند و... در خیر و خوبی خواهند بود.

مشرق- رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله فرمودند: امّت من تا هنگامی که به همدیگر مهر می‌ورزند، به یکدیگر هدیه دهند، امانت داری کنند، از حرام اجتناب کنند، میهمان را تکریم می‌کنند، نماز را به پا دارند و زکات بدهند، در خیر و خوبی خواهند بود. پس اگر این امور را انجام ندهند، به قحطی و خشکسالی مبتلا خواهند شد.


متن حدیث:

لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيرٍ ما تَحابُّوا وتَهادَوا، وأدَّوُا الأَمانَةَ، وَاجتَنَبُوا الحَرامَ، وقَرَوُا الضَّيفَ، وأَقامُوا الصَّلاةَ، وآتَوُا الزَّكاةَ، فَإِذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ ابتُلُوا بِالقَحطِ وَ السِّنينَ.



«عیون اخبار الرضا، جلد 2، صفحه 29»


ادامه مطلب

+ نوشته شده در جمعه 22 آبان 1394برچسب:پاتوق نارنجی - حدیث روز-,

ساعت 23:14 توسط افشین |

تمامي مطالب اين وبلاگ محفوظ مي باشد
طراحي شده توسط مولا مهدی گل یاس

منوي اصلي

صفحه نخست
تماس با ما
پروفايل مدير وبلاگ
پست الکترونيک
عناوين مطالب وبلاگ

درباره ي وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

لحظات انتظار

آرشيو مطالب

بهمن 1399
دی 1399
آذر 1399
آبان 1399
مهر 1399
شهريور 1399
مرداد 1399
تير 1399
خرداد 1399
ارديبهشت 1399
فروردين 1399
اسفند 1398
بهمن 1398
دی 1398
آذر 1398
آبان 1398
مهر 1398
شهريور 1398
مرداد 1398
تير 1398
خرداد 1398
ارديبهشت 1398
فروردين 1398
اسفند 1397
بهمن 1397
دی 1397
آذر 1397
آبان 1397
مهر 1397
شهريور 1397
مرداد 1397
تير 1397
خرداد 1397
ارديبهشت 1397
فروردين 1397
اسفند 1396
بهمن 1396
دی 1396
آذر 1396
آبان 1396
مهر 1396
شهريور 1396
مرداد 1396
تير 1396
خرداد 1396
ارديبهشت 1396
فروردين 1396
اسفند 1395
بهمن 1395
دی 1395
آذر 1395
آبان 1395
مهر 1395
شهريور 1395
مرداد 1395
تير 1395
خرداد 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
دی 1394
آذر 1394
آبان 1394
مهر 1394
شهريور 1394
مرداد 1394
تير 1394
خرداد 1394
ارديبهشت 1394
فروردين 1394
اسفند 1393
بهمن 1393
دی 1393
آذر 1393
آبان 1393
مهر 1393
شهريور 1393
مرداد 1393
تير 1393
خرداد 1393

موضوعات

آخرين پست هاي وبلاگ

فرمانده کل ارتش درگذشت پدر وزیر اطلاعات را تسلیت گفت
پیام تسلیت امیر دریادار سیاری به وزیر اطلاعات
با حضور فرمانده نیروی زمینی ارتش انجام شد؛الحاق بالگردهای سوخت‌رسان و آتش‌نشان به پایگاه چهارم هوانی
با حضور مسئولان فرهنگی ارتش و سپاه برگزار شد؛نشست هم افزایی اقدامات فرهنگی قرارگاه پدافند هو
قدرشناسی فرمانده نیروی هوایی ارتش از فرماندهی معظم کل قوا
پایگاه دریایی بوشهر بخشی از هویت تاریخی نیروی دریایی ارتش است
پروژه تولید بالگرد ملی صبا بخش اعظمی از نیاز کشور را تامین می‌کند
برگزاری مراسم تشییع شهید سروان شجاعی
آیین افتتاحیه دوره نظری معارف جنگ شهید صیاد شیرازی برگزار شد
بومی‌سازی ساخت تجهیزات دفاعی از افتخارات انقلاب اسلامی است
طرح های فرهنگی مصباح اثربخش ترین پادزهر علیه جنگ نرم دشمن است
اقتدار و خودکفایی نیروهای مسلح دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی است
نشست هم افزایی رئیس اداره ایثارگران ستاد کل نیروهای مسلح با معاون نیروی انسانی ارتش
در حوزه تولید پهپاد بر لبه فناوری روز دنیا حرکت می‌کنیم
بیانیه ارتش جمهوری اسلامی ایران به‌مناسبت دهه فجر
سرلشکر باقری مطرح کرد؛ اجازه عرض اندام به هیچ دشمنی را نخواهیم داد/ گشت‌های دریایی ایرانی در دریای س
در مرحله نهایی رزمایش اقتدار دریایی ۹۹ نداجا؛ موشک‌های کروز دریایی اهداف خود را مورد اصابت قرار دادن
برای نخستین بار صورت گرفت؛ شلیک اژدر از زیردریایی بومی فاتح در رزمایش اقتدار دریایی ۹۹ نداجا
در مرحله نهایی رزمایش اقتدار دریایی ۹۹ نداجا؛ یک فروند زیر دریایی بیگانه، مورد شناسایی و رصد قرار گر
دریادار خانزادی: استکبار جهانی بدهی اش به ایران و ایرانی را بپردازد

نويسندگان

پيوند هاي روزانه

میثاق نیوز
اخبار روز
پاتوق کسری
نمونه سوال امتحانی1
خبرنامه اجتماعی
عکس گل نقاشی
نقاشی گل
پاتوق بوشیگان
دستگاه سانترال پاناسونیک
پاناسونیک
بیتوته
روانشنی و سلامت و سرگرمی
هاست لینوکس ارزان
بانک سپه-سامانه خدمات اینترنتی
بانک سپه1
بانک سپه
فیزیک نوخندان
"دبير فيزيك رضاقلي زاده"
مونه سوالاتی تفکیک شده از امتحان نهایی فیزیک 3
خوش امد گويي
ابزار ساخت پرده خوش امد گويي
باشگاه خبرنگاران جوان
قالب های متفاوت
نمونه سوال امتحانی
جام نیوز
جادوی حماسه
مرکز فرهنگی صالحون
لبیک یا مهدی
خبرفارسی
همراه با خدا
کد
ارتش جمهوري اسلامي ايران1
ارتش-جمهوری-اسلامی-ایرا
پاتوق زعفرانی
پاتوق عسل
پاتوق گل نرگس
پاتوق نارنگی
پاتوق لیمویی
پاتوق بکرایی
homayoun
بروبکس بهشت
شهرخبر
ساخت وبلاگ سرویس
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
خواندن روزنامه‌های ایران
خبرآنلاین
دیوار
فروشگاه اینترنتی ديجی کالا
خبرآنلاین: ورزش
روزنامه خبر ورزشی
حمل و ترخیص لباس از چین به ایران
حمل و ترخیص لنج دبی
جلو پنجره لیفان ایکس 60
قیمت پرده هوشمند
چاپ کاشی کوره ای

پيوند ها


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پاتوق نارنجی و آدرس mahdi1345.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





مولا مهدی گل یاس

امکانات

طراح قالب


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 138
بازدید دیروز : 241
بازدید هفته : 575
بازدید ماه : 3095
بازدید کل : 484130
تعداد مطالب : 3421
تعداد نظرات : 133
تعداد آنلاین : 1



آیه قرآن تصادفی

تاریخ روز سوره قرآن ساعت فلش مذهبی ذکر روزهای هفته

کد لوگو حمایت از کشور ایران

start image-random cod by http://roozgozar.com-->

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج

قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ